خانه » مطالب درسی » انشا درباره مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه صفحه 42 نگارش هشتم

انشا درباره مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه صفحه 42 نگارش هشتم

انشا درباره مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه صفحه
4.4/5 - (19 امتیاز)

در این مطلب از سایت برای شما دوستان عزیز انشا مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه صفحه 42 کتاب نگارش پایه هشتم را تهیه و منتشر کرده ایم

 

نام : انشا مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه

انشا صفحه 42 نگارش هشتم درس 3

یکی از موضوع های زیر را انتخاب کنید و با توجه به آموزه های این درس ( خوب و دقیق دیدن ) درباره آن بنویسید. قالب ها توصیفی

 

انشا ارسالی از مبینا :  ( پیشنهادی ) 

 

مقدمه : هیجان تماشا کردن یک مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه ، به مراتب بیشتر از چیزی است که از دیگر جهات استادیوم می‌توان مشاهده کرد. من یک بار این تجربه را داشته‌ام. روی صندلی خود در جایگاه تماشاچی‌های مسابقه نشستم و هر لحظه توپی را می‌دیدم که انگار مستقیم به سمت من می‌آمد.

بدنه : از این روزنه گویی کاملا مسلط بر زمین مسابقه بودم و همه چیز حالت واقعی‌تری به خود گرفته بود. هر شوتی که به سمت دروازه می‌خورد، من نیز همگام با دروازه‌بان، هیجان گرفتن آن را احساس می‌کردم. به جای دروازه‌بان به بالا می‌جهیدم و بعد خود را به زمین می‌کوبیدم.

این لذتی بود که در هیچ زاویه دیگری از ورزشگاه نمی‌توانستم کشف کنم. اما با نشستن مقابل تور دروازه و تماشای بازی فوتبال از خلال تور دروازه، اوضاع به شکلی متفاوت پیش می‌رفت. بازیکنان تیم مقابل تمام تلاش خود را برای نزدیک شدن به دروازه که من پشتش نشسته بودم، انجام می‌دادند. از خلال تور دروازه دیدم که یکی از بازیکنان روی دیگری خطا کرده و با کف پای خود، به ساق پای او کوبید.

این بازیکن دوباره از جای خود برخاست و به سمت دروازه به حرکت درآمد. از تلاش او علی‌رغم ضربه‌ای که خورده بود، لذت بردم. او با قدرت تمام و پا به توپ، به سمت دروازه پیش می‌آمد. دو بازیکن دیگر را دریپل زده و از آن‌ها با مهارت تمام رد شد. حالا او و دروازه‌بان رو در رو و تنها مانده بودند. بازیکن تیم حریف، پای راست خود را بالا آورده و با قدرت تمام به توپ ضربه زده و آن را روانه چهارچوب دروازه کرد. من که شهامت تماشای این صحنه را نداشتم، چشمانم را بستم. صدای سوت داور آمد و هلهله‌ای در ورزشگاه بلند شد. چشمانم را باز کردم. دروازه‌بان نقش زمین شده و توپ در تور دروازه نشسته بود!

نتیجه : تماشا کردن مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه در آن روز برایم فوق العاده جذاب و لذت بخش بود. به این صورت توانسته بودم خودم را در زمین بازی، فرض کرده و از بازی به شکلی حرفه‌ای ‌تر لذت ببرم

 

 

انشا مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه :

 

مقدمه : آن روز کلاس انشا داشتیم و معلم از ما خواسته بود که یک انشا درباره مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه صفحه 42 کتاب نگارش را بنویسیم. من هرگز چنین چیزی را تجربه نکرده‌ام و راستش را بخواهید اصلا تا به حال به ورزشگاه برای تماشای مسابقه فوتبال نرفته ‌ام. اما برای نوشتن این انشا می‌خواهم در خیال خود به ورزشگاه بروم و درست پشت دروازه تیم محبوبم بنشینم.

بدنه : با نشستن پشت دروازه تیم محبوبم، خودم را در ورزشگاه تنها می‌بینم. گویی فقط من در ورزشگاه نشسته و تنها تماشاچی این بازی فوتبال هستم. بازیکنان به زمین آمده و با سوت داور بازی آغاز می‌شود. من نیز در حالی که از خلال روزنه تور دروازه به زمین بازی چشم دوخته‌ام، دستکش‌های دروازه‌بانی را در دست‌های خود احساس می‌کنم. این دروازه برای من مثل مرز وطن بوده و دل با دل دروازه‌بان به حفظ آن می‌اندیشم.

بازی شروع شده و یورش‌های پی در پی به سمت دروازه تیم ما شکل می‌گیرد. شوت پس از شوت و جان فشانی‌های دروازه بان را از تور می‌بینم. هر توپی که به سمت دروازه شلیک می‌شود، از این بخش جایگاه با قدرت و سرعت بیشتری دیده شده و من هر بار بدن خود را عقب می‌کشم.

کار تا جایی پیش می‌رود که یکی از بازیکنان تیم ما روی بازیکن تیم مقابل در منطقه جریمه خطا کرده و داور برای آن‌ها یک پنالتی می‌گیرد.

خب، حالا بازیکن شوت‌زن تیم حریف، مقابل دروازه‌بان ما ایستاده و قرار است ضربه پنالتی را به سمت دروازه ما بزند. من مستقیم به دروازه و از خلال روزنه‌های آن به پاهای بازیکن نگاه می‌کنم. او یک بازیکن چپ پا است و احتمالا با پای چپ خود به دروازه ضربه می‌زند.

نفسم را در سینه حبس می‌کنم و منتظر ضربه بازیکن و عکس العمل دروازه‌بان هستم. ضربه با قدرت تمام زده شده و توپ با سرعت به سمت دروازه ما می‌آید. از خلال تور دروازه می‌بینم که توپ با شتاب و سرعت در دستان قوی دروازه‌بان جای می‌گیرد و تیم ما یک گل به حریف نمی‌دهد!

نتیجه : این اگرچه پیروزی کامل نیست، اما برای تیم ما یک امتیاز عالی محسوب می‌شود و من می‌توانم با روحیه مضاعف به تماشای ادامه بازی بنشینم.

 

انشا درباره مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه :

 

مقدمه انشا مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه : از همان دوران کودکی به فوتبال علاقه داشتم.اکنون پانزده سال سن دارم. آرزویم این بود به ورزشگاه بروم و فوتبال را از نزدیک ببینم.

یدنه : یک روز عصر پدرم با دو تا کاغذ که در دستش بود به خانه برگشت.باورم نمیشد . اون دو تا برگه بلیط فوتبال برای روز جمعه بودند.

پدرم میخواست که دو نفری به دیدن فوتبال برویم صبح روز جمعه راهی ورزشگاه شدم. صندلی من در ورزشگاه دقیقا پشت تور دروازه بود. بازی شروع شد و من بسیار هیجانی فوتبال را نگاه میکردم. نیم ساعتی از بازی گذشت ، گرسنه ام شده بود. یک اب میوه با کیک خریدم و مشغول خوردن شدم. همینطور که در حس و حال خودم بودم ناگهان توپی توسط یکی از بازیکنان زده شد. دقیقا توپ به سمت من میامد. ترسیدم و یهویی دیدم توپ به تور دروازه اصابت کرد. اول ترسیده بودم. اما با خودم خندیدم چون من بازی را از توی تور میدیدم و فکر میکردم توپ به صورتم برخورد میکند. امشب که خانه ام و میخواهم بخوابم اما تا چشمانم را میبندم آن صحنه جلوی چشمم میاد و نمیگذارد که بخوابم.

نتیجه : من هم تصمیم گرفتم با این وضع بشینم و این انشا را برای شما بازدید کنندگان سایت درس کده بازگو کنم.

 

انشا در مورد مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه :

 

مقدمه انشا مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه : امروز صبح با پدرم برای تمرین فوتبال به این ورزشگاه آمدیم، او بعد از رساندن من به دنبال کاری رفت و قول داد پس از تمام شدن کارش برای بردن من دوباره به این جا بر گردد.

بدنه: تمرین ما چند ساعتی طول کشید، بعد از تمرین بیش تر بچه ها سریع وسایل شان را جمع کردند و از زمین خارج شدند اما من دلم می خواست کمی بیش تر در این جا بمانم بعلاوه این که هنوز پدر نیامده بود، به همین خاطر جای دنجی در پشت یکی از دوازه ها پیدا کردم و آن جا نشستم.

کم کم چند نفری هم که از بچه ها باقی مانده بودند از زمین خارج شدند و من خودم را تنها دیدم.

به تور دروازه خیره شدم و به فکر فرو رفتم، رویای من داشت شکل می گرفت، از جایگاه تماشاچیان صدای تشویق و فریاد می آمد و من خودم را 20 ساله می دیدم که پا به توپ در حال بازی در یک مسابقه ی واقعی هستم.

از روزنه ی تور دروازه، دروازه بان تیم حریف را می دیدیم که دقیقا کمی جلوتر از جایی که نشسته بودم آماده محافظت از دروازه ی خود بود.

بازیکنان هر دو تیم برای گرفتن توپ به دنبال هم می دویدند و برای پیروزی می جنگیدند.

من بودم، ایستاده در وسط زمین فوتبال، توپ در آسمان چرخید و به طرفم آمد، این فرصت طلایی بود، توپ را گرفتم و به طرف دروازه ی تیم حریف دویدم و تمام تلاش ها برای متوقف کردن من بیهوده بود.

حالا آن قدر به دروازه نزدیک بودم که می توانستم گل قشنگی که همیشه آرزویش را داشتم به تیم حریف بزنم.

توپ را با قدرت به طرف دروازه شوت کردم، و آن گل زیبایی که انتظارش را داشتم اتفاق افتاد.

تمام تماشاگران یک صدا تشویقم کردند و من شادی کنان همه را در آغوش گرفتم.

از روزنه تور دروازه، شادی و دویدنم را تماشا می کردم که صدایی مرا از عالم خیال بیرون کشید.

صدای پدر بود که کنارم منتظر ایستاده و از بهت و حالت چهره ی من نگران شده بود.

نتیجه: سریع وسایلم را جمع کردم و با هم از ورزشگاهی که حالا کاملا خالی بود خارج شدیم، می دانستم که تمام آن لحظه ها رویا بود اما هنوز از خیال گل و مسابقه ای از روزنه ی تور دروازه تماشا کرده بودم لبخند به لب داشتم.

 

انشای زیبا مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه :

 

مقدمه انشا مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه : اولین باری که با پدرم برای مشاهده مسابقه فوتبال به استادیوم ورزشی رفتیم را  هیچوقت فراموش نمی کنم. جای ما درست پشت دروازه ی تیم رقیب بود. پدرم قبل از رفتن به استادیوم دعا می کرد جای نشستن ما پشت دروازه ی تیم رقیب باشد. از حرفهایش سردر نمی آورم.

بدنه: وقتی بازی شروع شد و بازیکنان وارد زمین شدند، فهمیدم پدرم چه آرزوی بدی داشته است. اصلا نمی توانستم بازیکنان را ببینم و مجبور بودم مدام سرم را به این طرف و آن طرف تکان بدهم. انگار همه ی آن ها در تورِ دروازه حبس شده بودند. وقتی گردن ام خسته شد، فکرِ تازه ای به نظرم رسید. یک چشم ام را بستم و به یکی از روزنه های تور خیره شدم.

حالا می توانستم بازی را خوب ببینم. اما این کافی نبود. گاهی جای بازیکنان ها دریک روزنه جا نمی شد. یا برای دنبال کردن شان آنقدر خم و راست می شدم که پدرم فکر می کرد خسته شده ام. اما من آدمی نبودم که زود خسته بشود.

همان موقع بود که اختراع جدیدی کردم. در فکرم، تور دروازه را به دوقسمت افقی تقسیم کردم. از روزنه های بالا به صورت شان نگاه می کردم و از روزنه های پایین به پاهایشان. دیگر مجبور نبودم مدام به رفت و آمدشان در طول و عرض زمین نگاه کنم. اما این اختراع تازه هم زیاد چنگی به دل نمی زد. چون هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که دوباره خسته شدم. چاره ایی نبود. دوباره با یک چشم بسته به یکی ازروزنه های تورِ دروازه خیره شدم.

گاهی با چشم راست و گاهی با چشم چپ. دلم می خواست می توانستم بازی را بدون وجود روزنه های تور ببینم. نمی خواهم بگویم دیدن فوتبال تیمی را که دوست داشتم، ارزش این را نداشت که از کت و کول بیفتم. اما کاش پدرم متوجه می شد دیدن مسابقه ی فوتبال از روزنه ی تورِ دروازه، برای من که قد و هیکلم به اندازه ی او نیست خیلی سخت است.

در همین فکرها دست وپا می زدم که ناگهان پدرم نیم متر از جا پرید و فریاد کشید: گُل… گُل…گُل. من هم که تازه متوجه شده بودم تیم محبوبم یک گل جانانه رادر دروازه ی حریف جا داده، از جا بلند شدم تا توپ را که پشتِ روزنه تورِ دروازه بود ببینم.

نتیجه : وقتی صدای بوق ها ی تشویق در استادیوم پیچید، اصلا یادم رفت که دیدن فوتبال از روزنه ی تورِ دروازه چقدر می تواند سخت باشد.

 

انشای ارسالی از نیما در مورد مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه :

 

مقدمه انشا مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه : فوتبال یکی از بهترین و هیجان انگیز ترین ورزش هایی است که من دوست دارم. نگاه کردن به یک بازی فوتبال در ورزشگاه آن هم از درون روزنه یک تور هیجانش بیشتر از چیزی است که در بهترین جای ورزشگاه بنشینی و فوتبال را تماشا کنی.

 

بدنه: وقتی از روزنه تور به فوتبال نگاه میکنی تمام هوش و حواست به فوتبال است انگار تو جای دروازه بانی هستی که درون دروازه قرار دارد و همه ی جهات زمین را به دقت نگاه میکند. وقتی از روزنه تور به فوتبال نگاه میکنی هر وقت توپ به طرف دروازه می آید دچار یک جور هیجان میشی و همزمان با حرکت دروازه بان تو هم به طرف نقطه ای که توپ در حرکت است حرکت میکنی و این یکی از بهترین لذت هایی است که در این نقطه از ورزشگاه یعنی پشت تور دروازه تجربه میکنی.

در آن لحظه احساس میکنی هر جور شده باید از دروازه دفاع کنی و اجازه ندهی که دروازه ات باز شود. وقتی بازیکن های تیم حریف خود را به دروازه مان نزدیک میکنند نفسها در سینه حبس میشود اما با دفاع تیم ما روبرو میشوند و توپ را از دست میدهند آن وقت است که یک نفس راحت میکشی هنگامی که به تیم حریف گل میزنیم چنان صدایی از ورزشگاه بلند میشود که انگار کل صدا پشت دروازه جمع شده است و مانند یک بمب منفجر میشود. تماشاچیان با شادی بچه ها شادی میکنند و این هیجان بازی را چند برابر میکند.

اگرچه این پیروزی برای تیم بود ولی من هم با این گل روحیه ی بسیار بالایی برای تماشای بازی داشتم و این برای من لذت بخش و به یاد ماندنی بود.

نتیجه: هر دوره از زندگی و علایق ان بسیار ارزشمند است واز همه ی این لحظات نهایت استفاده را باید برد مثل بازی فوتبال که پر از لحظات هیجان انگیز است زندگی هم پر از لحظه های ناب وهیجان انگیز است که اگر به درستی مدیریت شود حتما موفق خوایم شد.

 

انشا درباره مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه :

 

مقدمه انشا مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه : فوتبال یکی از مهیج ترین و پرطرفدارترین بازی در بین دیگر بازی ها در اقشار مختلف جامعه است. فوتبال علاقه ی بسیاری از کودکان به خصوص پسران است.

بدنه انشا : همیشه در رویاهایم به باشگاه فوتبال می رفتم و از نزدیک تک تک لحظه ها را حس می کردم، لحظه هایی که بسیار برایم لذّت بخش بود. از زمانی که بسیار کودک بودم علاقه شدیدی به توپ و بازی فوتبال داشتم این علاقه ناشی از علاقه ی شدید پدر و برادرم به بازی فوتبال بود. بسیاری از شب ها تا دیروقت با برادرم بیدار می ماندم و بازی فوتبال را تماشا می کردم تا بالاخره یکی از روزهای خوب خداوند، برادرم با بلیطی به خانه آمد. بسیار خوشحال شدم و با ذوق فراوان به سمت ورزشگاه مسابقه فوتبال رفتیم همین که به بیرون ورزشگاه رسیدم فهمیدم که تنها من نیستم که علاقه ی وافری به فوتبال دارم. همه جا تا چشم می خورد مردان و پسرانی بودند که برای مسابقه فوتبال آمده بودند. در آخر با گذر از آدم ها و تحمل مشقت های فراوان جای خالی در بین صندلی های تیم مورد علاقه ام پیدا کردم، اما این جای خالی پشت تور دروازه بود. هر چند دیدن مسابقه از این مکان بسیار سخت بود اما کم کم که محو مسابقه بودم، انگار دیگر خودم نبودم انگار مانند خواب هایم بخشی از دروازه شده بودم. توپ که به سمتم می آمد می ترسیدم و به خود می لرزیدم. آخر بعد از ترس های بسیار توپی از دروازه بان گذشت و من را لرزاند. آری تیم مورد علاقه من گل خورد. بازی با درگیری های بسیار و کشمکش هایی بین دو تیم تمام شد. هر چند تیم مورد علاقه من نبرد، اما من هنوز از ذوق آن لحظه که بخشی از دروازه شده بودم نمی توانستم شب بخوابم. وقتی چشم هایم را می بندم انگار دوباره تور دروازه می شوم. توپ دارد به سمتم می آید. آری به خود می لرزم.

نتیجه این انشای زیبا : دوران کودکی و علاقه های آن ناب و با ارزش است. باید از تک تک لحظه ها لذّت برد. باید کودکی را با خیال های زیبای آن حس کرد. فوتبال ورزش ایی با عشق و هیجان فراوان است.

 

انشا در مورد مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه :

 

مقدمه انشا مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه : هر کدام از ما در طول زندگی مان آرزوهایی داریم که دوست داریم سریعتر برآورده شود و برایمان مهم نیست در چه شرایطی باشد.

مهم این است که آنچه در فکر ما و ذهن ما شبانه روز مرور می شود به حقیقت بپیوندد.

بدنه انشا : هنوز که هنوز است بعد از گذشته یک سال از آن مسابقه فوتبال خواب خوش اش را می بینم.

شاید این سوال برایتان پیش بیاید درباره چه چیزی حرف می زنم برای تان تعریف می کنم .

من از آرزوی حرف می‌زنم که درست یک سال پیش در شب تولدم براورده شد. رفتن به ورزشگاه و تماشای فوتبال تیم مورد علاقه ام کادویی بود که پدرم به من هدیه داد.

رفتن به ورزشگاه رویایی بود که تنها در ذهنم وجود داشت و حالا پدرم آن رویا را برای من به حقیقت تبدیل کرده بود.

تصور اینکه من آن شب از شادی گریه می کردم و می خندیدم شاید برای تان سخت باشد اما این واقعیت داشت و من از خوشحالی روی پاهایم بند نبودم.

فردا وقتی به ورزشگاه رفتم پشت دروازه حریف نشستیم شاید هر کسی دوست نداشته باشد آنجا بنشیند چون دیدن بازی از آنجا مقداری سخت است.

اما با این حال برای من مهم این بود که می توانم بازی مورد علاقه ام را تماشا کنم.
وقتی بازی شروع شد طرفداران تیم حریف برای ما کری خواندند و با بوق های مخصوص صداهای عجیب در می آوردند.

تیم ما هم بیکار نبود و با موج مکزیکی انرژی درون خودمان را بیرون می ریختیم.

وقتی بازی شروع شد همه برای تماشای بازی سر پا ایستادند. قد من کمی کوتاه بود و نمی توانستم بازی را به خوبی ببینم و ناچار شدم از روزنه ای که در تور دروازه قرار داشت بازی را نگاه کنم.

در دقیقه های آخر تیم ما دو گل به تیم حریف زد در گل دوم توپ به سمت ما پرتاب شد خیلی دلم می خواست که توپ را بگیرم انگار خدا صدایم را شنید و پدرم توانست توپ را بگیرد.

از خوشحالی فریاد زدم و دیگر توپ را به آنها پس ندادم و حالا آن توپ در جعبه ای زیبا که برای آن درست کردم در گوشه اتاقم خودنمایی می کند و شادی آن روز را در ذهنم یادآور می کند.

نتیجه این انشای توصیفی زیبا : می توان شاد بود و شادی کرد به شرط اینکه زندگی را برای خودمان سخت نگیریم و به چیزهای کوچک قانع باشیم

 

خب میرسیم به انشا های ارسالی بچه ها راجب مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه از طریق قسمت نظرات سایت :

 

انشا ارسالی از سحر از شیراز :

 

مقدمه انشا مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه : همیشه در رویاهایم به باشگاه فوتبال می رفتم و از نزدیک تک تک لحظه ها را حس می کردم، لحظه هایی که بسیار برایم لذّت بخش بود. از زمانی که بسیار کودک بودم علاقه شدیدی به توپ و بازی فوتبال داشتم این علاقه ناشی از علاقه ی شدید پدر و برادرم به بازی فوتبال بود.

بدنه : بسیاری از شب ها تا دیروقت با برادرم بیدار می ماندم و بازی فوتبال را تماشا می کردم تا بالاخره یکی از روزهای خوب خداوند، برادرم با بلیطی به خانه آمد. بسیار خوشحال شدم و با ذوق فراوان به سمت ورزشگاه مسابقه فوتبال رفتیم همین که به بیرون ورزشگاه رسیدم فهمیدم که تنها من نیستم که علاقه ی وافری به فوتبال دارم. همه جا تا چشم می خورد مردان و پسرانی بودند که برای مسابقه فوتبال آمده بودند. در آخر با گذر از آدم ها و تحمل مشقت های فراوان جای خالی در بین صندلی های تیم مورد علاقه ام پیدا کردم، اما این جای خالی پشت تور دروازه بود. هر چند دیدن مسابقه از این مکان بسیار سخت بود اما کم کم که محو مسابقه بودم، انگار دیگر خودم نبودم انگار مانند خواب هایم بخشی از دروازه شده بودم. توپ که به سمتم می آمد می ترسیدم و به خود می لرزیدم. آخر بعد از ترس های بسیار توپی از دروازه بان گذشت و من را لرزاند. آری تیم مورد علاقه من گل خورد. بازی با درگیری های بسیار و کشمکش هایی بین دو تیم تمام شد. هر چند تیم مورد علاقه من نبرد، اما من هنوز از ذوق آن لحظه که بخشی از دروازه شده بودم نمی توانستم شب بخوابم. وقتی چشم هایم را می بندم انگار دوباره تور دروازه می شوم. توپ دارد به سمتم می آید. آری به خود می لرزم.

نتیجه : دوران کودکی و علاقه های آن ناب و با ارزش است. باید از تک تک لحظه ها لذّت برد. باید کودکی را با خیال های زیبای آن حس کرد. فوتبال ورزش ایی با عشق و هیجان فراوان است.

 

انشا ارسالی از علی رضا از تهران :

 

مقدمه انشا مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه : من نیز مثل خیلی از مردم در بانک حساب داشتم و در قرعه کشی بانک شرکت کرده بودم، خیلی از مردم ماشین و جوایز نفیس برنده شده بودند ولی جایزه من تماشای فوتبال جام جهانی بود.

بدنه: اولش خیلی خوشحال نشدم، با خودم گفتم عجب شانس مزخرفی دارم که یک ماشین به اسمم درنیومد ولی بعد تصمیم گرفتم برم بازی را ببینم. به واسطه مسئولان بانک توانستم بازی را از پشت دروازه و از روزنه تور دروازه ببینم. هنوز بازی شروع نشده بود ولی من هیجانی باورنکردنی داشتم که از نزدیک ترین فاصله بازی ایران را در کشور برزیل میدیدم. وقتی از روزنه تور دروازه بازی را نگاه میکنی باید خیلی به تور نزدیک شوی تا بتونی بازی را به صورت معمولی ببینی و اگر کمی فاصله بگیری همه بازکنان و تماشاچیان جایگاه مقابل را به صورت شطرنجی میبینی. محو بازی شدم بودم که ناگهان یک توپ اومد و به صورتم برخورد کرد. هم ناراحت شدم هم خوشحال. ناراحت از اینکه توپ به صورتم برخورد کرده بود و خوشحال از اینکه چون من پشت دروازه حریف بودم و ضربه بازیکن ایرانی گل شده بود و به صورت من برخورد کرده بود.

نتیجه : خلاصه کلی خوشحال شدم و سر از پا نمیشناختم. چون کشورم در یک رقابت سخت، به پیروزی رسیده بود. امیدوارم شما هم بتونید یک بازی از پشت دروازه ها ببینید.

 

انشا ارسالی از آرین مرادی از مشهد :

 

مقدمه انشا مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه : در این بازی پر تکاپو و دویدن بازیکنان از این سوی زمین به آن سوی زمین و سوت ها و نفس نفس زدن های داور، من فقط یک گوشه ایستاده و گاهی با به آغوش کشیدن توپی در حال فرار، عده ای را خوشحال و عده ای را اندوهگین می سازم.

بدنه: در ابتدا،‌ ترس تمام وجودم را فرا گرفته و حس میکنم اگر نگهبانم قبل از من توپ را به آغوش نکشد و توپ با سرعت هرچه تمام تر به صورت من برخورد کند چه باید بکنم؟ اگر لباسم پاره شود،‌ بازی تمام می شود؟ اگر ستون هایم خم شوند چطور؟ یا اصلا اگر نگهبانی جلویم ناییسد چه باید بکنم؟
با پیچیدن صدای اولین سوت داور در گوش هایم، استرس دو چندان شده و چشمانم را تیز کرده و توپ را دنبال می کنم، وقتی دست بازی کنان تیم ماست خیالم آسوده تر بوده و نفسم راحت تر بازدم می کند، اما حال توپ دارد زیر پای بازیکن حریف رقصیده و با لبخندی حراس انگیز به سمت من می آید، خیلی نزدیک است، الان است که صاف بخورد وسط کله ام و من نیز ستاره ها روی سرم برقصند و گیج شوم.
نتیجه : پس از چند دقیقه، فشار چشمانم را کم کرده و بازشان میکنم،‌ نگهبانم در گوشه ای درازکشیده و توپ را در آغوش دارد، لبخندی بر لب می نشانم و نفسی عمیق می کشم، من به او افتخار می کنم!

 

انشای آخر ارسالی از پانیذ حسینی : 

 

مقدمه انشا مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه : با عمویم به ورزشگاه آزادی رسیدیم. خیلی هیجان زده بودم. ورزشگاه شلوغ شده بود ولی تیم ها هنوز وارد زمین بازی نشده بودند. چند نفر از مسئولین مارا راهنمایی کردند و گفتند ما باید پشت دروازه ایران بنشینیم!

بدنه : اول کمی ترسیدم که نکند توپ بخورد به صورتم! دائم به عموجان میگفتم که کاش جای مان را عوض کنیم و او هم میخندید و می گفت چقدر ترسویی!
خلاصه در حال بحث با عموجان بودیم که تیم ها وارد زمین شدند و ورزشگاه آزادی را روی آسمان دیدم انقدر که مردم سر و صدا می کردند حس میکردم الان است ورزشگاه از جایش کنده شود! با خود گفتم الان اینطور است پس موقع گل زدن چه؟ و دعا کردم بازی صفر صفر خاتمه یابد.
چند دقیقه ای از شروع بازی می گذشتو مردم کمی آرام شده بودند که ناگهان گل اول ایران توسط اقای نوراللهی در دقیقه چنجم به ثمر رسید و باز ورزشگاه منفجر شد.
من که صحنه گل را ندیدم و از روزنه تور دروازه فقط پس کلۀ آقای بیرانوند را می دیدم و بس! اما خب مگر می شود گل زیبا نباشد آن هم اگر توسط تیم ملی زده شود؟
چند دقیقه ای گذشت با خود گفتم خب دیگر تیم ملی خیالش راحت است و دیگر تلاشی برای گل زدن نمیکند و اندکی بر ترسم افزوده شد و گفتم حتما الان کامبوج میخواهد حمله کند و از آنجا که آقای بیرانوند دروازه بان توانایی است حتما توپ وارد دروازه نمیشود و در صورت من نگون بخت جای میگیرد!
اما تمام تصوراتم اشتباه بود و در دقیقه 11 مجددا دروازه کامبوج باز شد و همینطور در دقایق 18 و 22 و… سرتان را درد نیاورم! ایران در آن بازی 14 مرتبه توپ را در دروازۀ کامبوج جای داد! البته دو سه گل اول هیجان انگیز بود و از گل چهارم به بعد گویا مردم عادت کرده بودند ایران گل بزند چندان داد و فریاد نمیکردند و من از روزنۀ تور دروازه شاهد غاز چراندن آقای بیرانوند بودم و می دیدم که ایشان هم دلشان می خواهد بنشینند تخمه بشکنند و بازی را تماشا کنند چون اصلا توپ به سمت دروازه نمی آمد که ایشان بخواهند جلوی آنرا بگیرند گویی توپ هم یادگرفته بود و هرکاری میکردی باز به سوی دروازه کامبوج میرفت چنان فرزندی که به سوی مادر گام بر می دارد!

 

پایان مجموعه انشا مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه صفحه 42 نگارش هشتم کاری از گروه آموزشی درس کده

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *