خانه » مطالب درسی » انشا درباره حس و حال شنیدن صدای وزش شدید باد صفحه 53 نگارش هشتم

انشا درباره حس و حال شنیدن صدای وزش شدید باد صفحه 53 نگارش هشتم

انشا صدای وزش شدید باد
4.4/5 - (26 امتیاز)

در این مطلب از سایت برای شما کاربران عزیز انشا صدای وزش شدید باد صفحه 53 نگارش هشتم را تهیه و منتشر کرده ایم

 

انشا درباره صدای وزش شدید باد , انشا صفحه 53 کتاب نگارش پایه هشتم , فعالیت نگارشی درس 4 صفحه 53 با مقدمه و نتیجه

شنيدن صداهای زير چه حس و حالي به شما ميدهد ؟ یکی از صداهای زیر را انتخاب كنيد و حس و حال خود را درباره آن بيان كنيد.

 

انشا در مورد صدای وزش شدید باد نگارش هشتم : 

 

مقدمه انشا صدای وزش شدید باد : یک شب سرد پاییزی بود , در اتاقم خوابیده بودم که صدایی مرا بیدار کرد، این صدا، صدای باد پاییزی بود که از همه جای خانه به گوش می رسید و کمی مرا می ترساند.

بدنه انشا : بعضی وقت ها باد شدید تر می شد و صدای بلند تری ایجاد می کرد.

شاخه های درخت پرتقال که در باغچه ی حیاطمان بود با وزش باد تکان می خورد و سایه های ترسناکی در پشت پنجره ی اتاقم به وجود می آورد، با دیدن سایه ها پتو را روی سرم می کشیدم تا ترسم کم تر شود.

بعضی وقت ها صدای افتادن شی ای از حیاط می آمد و من می دانستم که باد باعث شده وسایلی که مادر در حیاط چیده بود روی زمین بیفتند.

هر بار که صدای افتادن وسایل از حیاط می آمد نگران بودم که این باد شدید باعث آسیب زدن به خانه ی کسی شود یا حتی باعث شود کسی زخمی شود به همین خاطر دعا می کردم تا وزش باد کم تر شده یا تمام شود.

از تمام درز های در و پنجره صدای زوزه ی باد می آمد و در خانه می پیچید و همین صدا اجازه نمی داد من بخوابم. چند ساعتی طول کشید تا بالاخره صدای باد پاییزی کم تر شد و من توانستم بخوابم.

 

صبح که از خواب بیدار شدم تا به مدرسه بروم دیدم که باد دیشب، باعث شده بعضی از شاخه های درختان شکسته شوند و روی زمین بیفتند.

نتیجه این انشای دلنشین : بعضی از شاخه های درخت هم روی ماشین ها افتاده بودند و به آن ها خسارت زده بودند. خوشحال بودم که حالا دیگر وزیدن باد تمام شده، اما دیدن شاخه های شکسته و خسارتی هم که باد به ماشین ها زده بود مرا ناراحت کرد.

 

انشا درباره صدای وزش شدید باد نگارش هشتم : 

 

مقدمه انشا صدای وزش شدید باد :  بعضی اوقات چنان با هیاهو و پر سر و صدا می آید که ترس در جانمان رخنه می‌کند و نمی‌دانیم کی خشمش فروکش می‌کند و ما را از این ترس بیرون می آورد.

بدنه انشا : نمی‌دانم دقیق ساعت چند بود که پنجره اتاقم باز شد و با شدت بسته شد، شیشه آن ترک برداشته بود و هر لحظه امکان داشت فرو بریزد.

در حالی که ضربان قلبم به هزار رسیده بود، از جایم بلند شدم تا ببینم چه اتفاقی دارد می‌افتد.

آرام آرام به پنجره نزدیک شدم و آن را باز کردم.

خدای من چه اتفاقی افتاده است! زبانم به لکنت افتاده بود گویا آسمان و زمین با هم یکی شده بودند.

خاک غلیظی آسمان را فرا گرفته بود و اجازه دید را به کسی نمی‌داد.
باد درختان را با قدرت تکان می داد و برخی از آنها را به هم می کوبید. باورم نمیشد اما درختان می شکستند و روی زمین می افتادند.

نگاهم را به سمت پارک محله مان کشاندم آنجا دیگر وسیله ای برای بازی نبود و به زمین ی صاف تبدیل شده بود.

اطراف را که نگاه کردم وسایل بازی را دیدم که شکسته شده و در خیابان ها افتاده بودند .

صدای هوهوی باد خبر از خشمی میداد که به زودی تمام می شد.معلوم نبود چه چیزی باد را این همه عصبانی کرده بود.

ساعت را نگاه کردم. ساعت پنج بعد از ظهر بود، غرق در تماشای فیلم شدم که وزش شدید باد در خانه را برای بار دیگر به هم کوبید.

ترس در جانم افتاده بود،این صدای باد بود که می خواست قدرت نمایی کند و هرچه را به دستش می آمد به هم می کوبید تا خود را آرام کند.

چند شب پیش که خبر خسارت هایی که توسط باد به وجود آمده بود را تماشا می کردم فکر نمیکردم بادی که هر صبح صورتم را نوازش می کرد انقدر خطرناک باشد و باعث نابودی شود.

اما حالا در حالی که صدای شکستن شیشه پنجره به گوشم میرسد باورم شد.

اشک هایم را پاک می کنم و در کمد پنهان می شوم. لرزش دندان هایم دست خودم نیست، دعا می کنم پدر و مادرم زودتر بیایند من از این صدای وحشتناک می ترسم.

نتیجه این انشای زیبا : باد هر چند در درست است که باد ظاهرا ترسناک است اما یکی از نعمت های با ارزش خداوند است که بهره های زیادی از آن می توان برد و نباید از صدای شدید باد ترسی به دل راه داد.

 

انشا در مورد صدای وزش شدید باد : 

 

مقدمه انشا صدای وزش شدید باد : در روز های سرد و بارانی زمستان که گاهی همراه با طوفان و باد های شدید است صدای هوی هوی باد وقتی شیشه را تکان و می لرزاند صدای خوفناکی راه به وجود می اورد که من از این صدا می ترسم.

بدنه انشا : وقتی که کودک بودم و باد شدیدی می وزید و من در اتاق تنها بودم با حرکت پرده های اتاق و ضربه های شیشه پنچره و ایجاد صدای بلند تصور می کردم که موجود ترسناکی پشت پنچره اتاقم در حال تقلا کردن برای وارد شدن به اتاقم است و بعضی اوقات از این تصور کودکی خود تا صبح بیدار می ماندم و نمی توانستم بخوابم گاهی این وزش باد شدید باعث خراب شدن سقف خانه ها و ریزش پل ها که مانع عبور و مرور مردم می شود و افتادن تیر برق و یا پایه های تلفن و پاره شدن سیم های آن می شود

که با قطعی برق و تلفن را به همراه دارد و گاهی درختی را می اندازد که این درخت امکان دارد روی سر رهگذری بیوفتد یا وسط خیابان و یا خانه ای را خراب کند در کل باد شدید خسارت مالی زیادی را بر جای می گذارد اما بر خلاف باد شدید باد ملایم و بهاری فواید بسیاری دارد از جمله آوردن ابر های باران خیز و باروری بر درختان به شکوفه بستن و فضایی زیبا و دلنشین تبدیل می کند

 

انشا درباره صدای وزش شدید باد نگارش هشتم : 

 

مقدمه انشا صدای وزش شدید باد : آن روز از مدرسه تعطیل شده بودم و باید سریع به خانه می‌رفتم. مادر صبح به من گفته بود که امروز هوا ابری خواهد بود و نباید در مسیر خانه به مدرسه، معطل کنم، زیرا هر لحظه احتمال باران گرفتن وجود داشت. البته من به راه رفتن زیر باران و خیس شدن از قطرات آن علاقه‌مند بودم، اما مادر این را زمینه سرماخوردگی و مشکلات پس از آن می‌دانست.

بدنه انشا : از درب مدرسه بیرون آمدم و چند قدمی که پیش رفتم، احساس کردم چیزی مرا از پشت سر به جلو هول می‌دهد. صدای عجیبی نیز به گوشم می‌رسید که فهمیدم صدای وزش بادی شدید است. باد با سرعت تمام از مسیر پشت سر من پیش می‌آمد و قدرت ارادی قدم‌هایم را از من گرفته بود. این صدای باد در گوشم ادامه داشت و من با گام‌هایی که دیگر چندان ارادی نبودند به سمت خانه پیش می رفتم.

کمی جلوتر دیدم که شاخه تنومند درختی شکسته و میان خیابان افتاده است. این تقصیر باد بود یا سستی شاخه درخت، نمی‌دانم! گربه‌ای هراسان به زیر ماشینی دوید. گویی او نیز از صدای باد وحشت کرده بود. مردم پنجره خانه‌هایشان را یک به یک می‌بستند و من دیدم که برخی در حال چسباندن چسب ضدشکستن به پنجره‌ها بودند. باد شدید و شدیدتر می‌شد و خیال آرام گرفتن نداشت.

صدای آن نیز همچنان با من و قدم‌هایم همراه بود و رفته رفته به جای آزردگی ابتدایی، از صدای آن لذت می‌بردم. صدای وزش شدید باد، مانند آن بود که کسی می‌خواست چیزی بگوید، اما قدرت تکلم کامل نداشت و حروف را بیش از اندازه می‌کشید. به این خیال دل بستم و سعی می‌کردم کشف کنم باد چه چیزی می‌خواهد بگوید.

در این احوال و خیالات به منزل رسیدم. باد و صدای وزش شدید آن همچنان با من بود. مادر در را باز کرد و وقتی داخل شدم و در را بستم، صدای وزش باد تغییر کرد. حالا مبهم‌تر به نظر می‌رسید و با خود گفتم دیگر شانس این که بفهمم این موجود بی‌زبان چه چیزی می‌خواهد بگوید را به کلی از دست داده‌ام.

نتیجه این انشای زیبا درباره وزش باد : سراغ میز تحریر و دفتر و مداد رنگی‌هایم رفتم. می‌خواستم باد را نقاشی بکشم، اما هر آن چه به وجودش فکر می‌کردم چیزی به ذهنم نمی رسید. به یاد تنه درخت شکسته افتادم و برگ‌هایی که در هوا لغزان بودند. با خود گفتم به جای کشیدن نقاشی باد، این‌ها را می‌کشم که معنای باد را تداعی می‌کنند.

 

انشا وزش باد پاییزی نگارش پنجم :

 

مقدمه انشا صدای وزش شدید باد : پاییز که می شود،باد، هو هو کنان، برگ های خشکیده درختان را بی صبرانه به زمین می اندازد و سرانجام درخت بدون برگ پاییزی به خوابی زمستانی فرو می رود. صدای وزش باد پاییزی مانند موجودی است که از سرما به خود می پیچد و با صدایی که از آن گرمی نفس هایش بیرون می شود، خود را کمی گرم تر می کند.

بدنه انشا : باد پاییزی دست کمی از سرمای باد زمستانی ندارد. گاهی آنقدر سرد و سوزناک است که اگر شال گردن نبسته باشیم دماغمان رنگ لبو می شود! این سرما زمانی به اوج خودش می رسد که باد پاییزی با صدای بلندتری شروع به وزیدن کند.

گاهی اوقات که هوا سرد سرد است و باد شدیدی می وزد، صدای وزش باد پاییزی از درز پنجره به گوشمان می رسد و شاید هم بعضی شب ها از صدایش خواب از سرمان بپرد! یک روز هم ما صدای بلند وزش باد پاییزی را کاملا درک کردیم! آن روز آنقدر هوا سرد و طوفانی بود که صدای ترسناکی از هواکش خانه مان می آمد.

نتیجه گیری : صدا طوری بود که انگار کسی پشت سر هم ” هو هو ” می کشید. برادر کوچکم هر از گاهی از این صدا می ترسید اما لحظه ای که خوشحالی و آرامش ما را می دید کمی آرام می گرفت! باد پاییزی هم از طرف خداست و ترسی ندارد فقط باید خودمان را خوب بپوشانیم تا سرما نخوریم.

 

انشا در مورد صدای وزش شدید باد : فعالیت نگارشی درس 4 صفحه 53

 

مقدمه انشا صدای وزش شدید باد : صدای وزش شدید باد و ترسناک یا غیر عادی بودن ان معمولا وقتی وزش باد شدید میشود علاوه بر صدای عجیب و غریب گرد و خاک زیادی بلند میشود و شهر را مه الود و پر از خاک میکند
صدای وزش شدید باد در بعضی مواقع ترسناک و بعضی مواقع میتواند جالب باشد و همچنین وزش شدید باد علاوه بر تولید صداهای عجیب و جالب باعث رخداد های دیگری نیز میشود
مانند طوفان که بسیار خطرناک است و باعث ویرانی خانه ها میشود و مردم زیادی را اواره میکند و در شهر هایی که دریا دارند باعث خشمگین شدن دریا میشود و در کنار دریا اموج بزرگی را شاهد خواهیم بود و البته بعضی مواقع باعث بالا امدن اب دریا هم میشود که این هم خرابی های و ویرانی هایی را به بار می اورد شاید صدای وزش شدید باد برای بچه های کوچک بسیار ترسناک باشد ولی برای بزرگتر ها عادی است شاید دلیل ترسناک بودن صدای وزش باد به این دلیل باشد که در و پنجره ها تکان میخورند و شیشه های پنجره ها صدا میدهند و صدای باد هم به داخل خانه میرود

 

انشا درباره صدای وزش شدید باد نگارش هشتم : 

 

مقدمه انشا صدای وزش شدید باد : در واقع وزش باد پدیده ای طبیعی و مورد نیاز چرخه ای است که در آن زندگی می کنیم، این اتفاق روی زمین در فصول مختلف انجام خواهد شد، در واقع مسئله این است که گاه شدید و گاه آرام است و حتی در برخی مواقع و شرایط ممکن است توجه ما را جلب کند. هر کسی می داند که باد می تواند باعث اتفاقات مثبت و مورد نیاز در طبیعت شود و همان قدر هم برای از بردن بسیاری از پدیده ها مضر است.

بدنه انشا : صدای وزش باد شدید برای برخی از انسان ها تبدیل به خاطره می شود، روز های پاییزی که بسیاری عقیده دارند کمی غمگین هستند، بخصوص اگر در غروب این روز ها به وزش بادی دقت کنید که انگار با کم ترین سر و صدای ممکن کار خود را انجام می دهد، در واقع دوست دارد که بی سر و صدا باشد اما در اثر برخورد با بسیاری از اجسام صدایی از خود تولید می کند که امکان شندین آن به خوبی وجود دارد.

باید بگوییم که بسیاری از ما انسان ها درست مانند شرایطی که در اطرافمان رخ می دهد دچار تغییرات می شویم، گاه آرام و گاه عصبانی، گاه خوشحال و گاه ناراحت، گاه خندان و گاه گریان.

نتیجه این انشای زیبا : صدای وزش باد باعث می شود که حس کنیم هر چیزی که در زندگی به اشتباه از آن یاد می شود ممکن است پاک شود اما از ذهن ما نخواهد رفت، در بسیاری از مواقع ورود یک انسان و یا یک اتفاق می تواند مانند باد به ما آسیب وارد کند.

گاه نیز چنین آسیبی دیده نمی شود چون ما مقاومت بالایی در برابر حادثه ها و خطرات بزرگ و سخت داریم و می دانیم که باید در این شرایط چه انجام دهیم.

 

انشا کوتاه صدای وزش شدید باد : 

 

مقدمه انشا صدای وزش شدید باد : باد می توانند شروع یک زندگی باشند. گاهی اوقات پرچم کشوری را به اهتزاز درمی آورند، گاه آب ها را جابجا می کنند وگاه زندگی برگی را از روی شاخه تمام می کنند.

بدنه انشا : بادها می آیند و می روند. هرگز ماندنی نبوده اند همچون قصه های کوتاه پر از فراموشی!

انسان ها مانند بادها هستند، گاهی آرام، گاهی سرشار از تلاطم و گاهی خراب می کنند خانه رویاهای کودکی را.شاید هم پیام آوری باشند و درکش آسان است که بادها آشفته ترین آرام این شهر هستند چون کودکی که به جدول های خیابان سر‌نهاده است.

گاهی اوقات نیاز است همه چیز را به باد بسپاریم بی خیال از گذشته و رها از آینده، اگرها و شایدها. گاهی لازم است بگوییم : “هرچه بادا باد” تا نیاید روزی که به خاطر باد آورده های زودگذر، نچشیده باشیم انار سرخی را که ماند بر سر این شاخه تا زمستان شد.

نتیجه گیری : بادها را از یاد نبریم با تمام خوبی ها و بدی هایشان هر چند که بادها بسیاری از یادها را برده اند…!

 

انشا درباره صدای وزش شدید باد : قالب خاطره

 

مقدمه انشا صدای وزش شدید باد :  یادم می آید طفل کودکی بودم و در اتاقم به خواب رفته بودم.

با صدای کوبیدن درب پنجره از خواب پریدم.

از خود بی خود شده بودم و تا مدت اندکی به خود نیامدم.

بعد از اینکه به هوش شدم ، متوجه شدم باد بسیار شدیدی می وزد.

به شکلی وز وز می کرد که انگار از چیزی ناراحت است.

رفتم و در لب پنجره مدتی کمی بیرون را نگاه کردم.

خیلی میترسیدم چون به چشمم میدیدم که وحشت باد همه جا را فرا گرفته بود.

درخت ها از شدت ترس سر خم کرده بودند و ناله می کردند.

تمام موجودات زنده از ترس اینکه باد آنها را با خود نبرد به گوشه ای پناه برده بودند.

آری باد بسیار شدیدی می وزید و صدای وز وز آن الان که بزرگ شده ام باز هم در گوشم هست.

باد ادامه داشت ، کابل های برق و تلفن را از جا کند و با خود برد.

مادرم را صدا زدم که به کنارم بیاید تا اینکه بتوانم بر ترسم غلبه کنم.

کمی گذشت و کم کم از شدت باد کاسته میشد.

ناگهان ابر سیاهی بر اسمان گماشته شد و هوا بارانی شد.

هوای بارانی و باد شدید میامد و هوای بیرون بسیار سرد شده بود.

من که کودکی بیش نبودم ترسیده بودم و سفت در آغوش مادرم بودم.

در کودکی از باد میترسیدم و باد را دوست نداشتم اما الان میفهمم که باد چقدر زیباست.

شاید برای خیلی از ما باد ترسناک باشد اما این را بدانیم که

باد یکی از نعمت ها و موهبت های الهی است.

این خاطره را برایتان تعریف کردم.باد اگرچه ممکن است خشن باشد اما فواید بسیاری دارد.

 

 

انشا در مورد صدای وزش شدید باد : 

 

مقدمه انشا صدای وزش شدید باد :  با دقت گوش کن !میشنوی؟این صدای وزش شدید باد است ؟ اشتباه نکن ،این صدای رقص شاخه های درختان است که گل ها را می خنداندمردم اشتباه فکر میکنند که این باد به درختان و گلها آسیب می رساند .

بدنه انشا : هنگامی که باد میوزد با خود فکر میکنیم آ یا گل ها و درختان نیز همانند من فکر می کنند یا از وزش باد غمگین هستند ؟گاهی علفهای هرزتوجهم را جلب می کنند درختان با آن همه بزرگی نمی توانند در مقابل باد شدید ایستادگی کنند اما علف های هرز را هیچ بادی نمی تواند از ریشه بیرون بیاورد.
صدای وزش شدید باد چه قدر لذت بخش است آنگاه که هو هو می کند و ابرهای تیره را به سوی سرزمینهای خشک حرکت می دهد . وقتی باد میوزدبا خود فکر می کنم الان آن دست فروش سردش می شود یا الان بساط آن روزنامه فروش را پراکنده می کند . وقتی صدای وزش باد رامی شنوم به یاد امواج دریا می افتم به این فکر می کنم که الان متلا طم تر از همیشه خود رابه ساحل می کوبد . به این که الان چند نفر خوشحال هستند و شکر گذار و چند نفر ناراحت و غمگین !

نتیجه گیری  : نعمتهای خدا هر کدام حس و حال خاصی دارند باران به یک شکل ، باد به شکل دیگر ، ما فقط باید بیاموزیم که وجود هر نعمتی مورد رضایت ما نیست ، نا سپاس نباشیم و به این بیاندیشیم چندین نفر ممکن است شاد باشند و بیاموزیم که خود خواه نباشیم .

 

در ادامه با انشا های ارسالی از کاربران در مورد صدای وزش باد با ما همراه باشید…

 

انشا حس و حال صدای وزش شدید باد ارسالی از مهسا تهران: 

مقدمه انشا وزش باد : در روز های سرد و بارانی که گاهی همراه با طوفان و باد های شدید است صدای هوی هوی باد وقتی شیشه را تکان و می لرزاند صدای خوفناکی رعب انگیزی را به وجود می اورد که من از این صدا می ترسم.

بدنه : در شب های کودکی که با باد شدیدی می وزید و من در اتاق تنها بودم با حرکت پرده های اتاق و ضربه های شدید باد به شیشه پنچره و ایجاد صدای بلند من تصور می کردم که موجود ترسناکی و زشتی پشت پنچره اتاقم در حال تقلا کردن و زور زدن برای باز کردن پنجره تلاش می کند که وارد اتاقم شود و من بعضی اوقات از این تصور کودکی خود تا صبح بیدار می ماندم و نمی توانستم بخوابم گاهی این وزش باد شدید باعث خراب شدن سقف خانه ها و ریزش پل ها که مانع عبور و مرور مردم می شود و افتادن تیر برق و یا پایه های تلفن و پاره شدن سیم های ان می شود

نتیجه گیری : که با قطعی برق و تلفن را به همراه دارد وگاهی درختی را می اندازد که این درخت امکان دارد روی سر هر رهگذری بیوفتد یا وسط خیابان و یا خانه ای را خراب کند در کل باد شدید خسارت مالی زیادی را بر جای می گذارد اما بر خلاف باد شدید باد ملایم و بهاری فواید بسیاری دارد از جمله آوردن ابر های باران خیز و باروری بر درختان به شگوفه بستن و فضایی زیبا و دلنشین تبدیل می کند.

 

انشا صدای وزش شدید باد ارسالی از پانیذ از کرج : 

 

متن : در روز های سرد و بارانی که گاهی همراه با طوفان و باد های شدید است صدای هوی هوی باد وقتی شیشه را تکان و می لرزاند صدای خوفناکی راه به وجود می اورد که من از این صدا می ترسم در شب های کودکی که با باد شدیدی می وزید و من در اتاق تنها بودم با حرکت پرده های اتاق و ضربه های شیشه پنچره و ایجاد صدای بلند من تصور می کردم که موجود ترسناکی پشت پنچره اتاقم در حال تقلا کردن برای وارد شدن به اتاقم است و من بعضی اوقات از این تصور کودکی خود تا صبح بیدار می ماندم و نمی توانستم بخوابم گاهی این وزش باد شدید باعث خراب شدن سقف خانه ها و ریزش پل ها که مانع عبور و مرور مردم می شود و افتادن تیر برق و یا پایه های تلفن و پاره شدن سیم های ان می شود که با قطعی برق و تلفن را به همراه دارد وگاهی درختی را می اندازد که این درخت امکان دارد روی سر رهگذری بیوفتد یا وسط خیابان و یا خانه ای را خراب کند در کل باد شدید خسارت مالی زیادی را بر جای می گذارد اما بر خلاف باد شدید باد ملایم و بهاری فواید بسیاری دارد از جمله آوردن ابر های باران خیز و باروری بر درختان به شگوفه بستن و فضایی زیبا و دلنشین تبدیل می کند.

 

انشا صدای وزش شدید باد ارسالی ازیاسمن حسینی از شیراز  : 

متن : از پس این شیشه سنگین و پرده ای سنگین تر که لباسی برایش شده است، باز هم توان مقاومت در برابرش نداشته و گوش هایم ناخود آگاه برای شنیدن صدایش تیز می شوند.
صدایی به گرمی آفتاب، گاهی به سردی زمستان، به نرمی نسیم، و یا به سختی گرد باد و طوفان، نمی توان بدون دیدنش پیش بینی کرد، هرچند که دیدنش نیز سخت بوده و بدون بقیه حس ها، تنها چشم قابل به حس و لمسش نیست، مگر آن که در دوره سختی اش به قدرت گردباد باشد تا زمین را به هل و ولا بیندازد.
همراه با صدای زوزه وارش، سرمایی را در تن من می پیچد که با حس کردنش، باز راضی به ترک و جدا شدن از این حال و هوا نمی شوم.
صدایش، مرا به سوی خود فرا می خواند تا رفته و موهایم را در آغوشش رها کنم، تا با آنان رقصیده و تار به تارش را به آغوش بکشد.
همین زوزه باد، گاهی چونان نسیمی ملایم لای گل ها پیچیده و آن هارا ناز و نوازش می کند، گاهی نیز با خشمگینی خود، شاخ و برگ درختان را جدا کرده و بر فراز آسمان ها می کشد.
این صدا ، این نسیم ،‌ همیشه حس تازگی و طراوت را به من ، بدنم و موهایم احیا میکرد ، این صدا ، به من ثابت میکند که زندگی هنوز زیبا بوده و ارزش زندگی کردن را دارد.

 

انشا صدای وزش شدید باد ارسالی از احسان محمدی مشهد : 

 

احساس می کردم،‌ خانه در حال لرزش بوده و هر آن امکانش هست تا ترختان از پای درامده و شروع به پرواز کنند.
گوش هایم را تیز کرده و چشمانم را می بندم، سعی می کنم برای چند دقیقه ام که شده، فقط صدایش در گوش هایم بپیچد و قلبم، این رقص و آرامش را حس کند، صدایش جز صداهای خاصی است که حتی فکر بهشان لبخند بر لب می آورد، مثلا بوی خاک باران خورده و یا برفی بی خبر.
با وزش در سرتاسر شهر،‌ سر تا سر وجود مرا نیز لرزانده و آرامش را با دستانش هدیه به قلبم می کند و من نیز با آغوشی باز، میزبان و پذیرنده اش هستم.
لباس هایی سر سری پوشیده و به بیرون می روم، موهایم در آغوشش رقصیده و سرمایش را در وجودم احساس می کنم، اما این حس آرامش، به سردترین سرما نیز می ارزد.
دلخوشی های کوچکی هستند که می توان با آن ها، زندگی نو را آغاز کرده و به عظمت خداوند پی برد، شاید نیز خدا تنها نفسی عمیق کشیده است اما زمین به این حال و روز افتاده است.
برگ درختان از آغوشش جدا شده و در دل آسمان می رقصند و از این سو به آن سو در حال پرواز هستند، با حس کردن قطره ای چکیده از آسمان بر پوست صورتم، نگاهی به آسمان می اندازم و با شکر کردن خدا از اعماق وجودم، پله ها را طی کرده و ادامه داستان را، از پنجره تماشا می کنم.

 

انشا صدای وزش شدید باد ارسالی از آرین از اهواز : 

 

در کوچهای قدم زده و محاسن پاییز را به چشم دیده و با گوش حس میکنم .
به چشم ، برگ های زرد و نارنجی که لباس زمین شده و به گوش ، زوزه باد در گوشم میرقصد .
در جایم ایستاده و در همان حالت میمانم ، گوش هایم را تیز کرده و میگذارم صدایش ، در تار به تار گوشم نشسته و آرامش را در وجودم مهمان کند .
این صدا ، این نسیم ،‌ همیشه حس تازگی و طراوت را به من ، بدنم و موهایم احیا میکرد ، این صدا ، به من ثابت میکند که زندگی هنوز زیبا بوده و ارزش زندگی کردن را دارد ، این صداست که مرا این وقت روز به خیابان کشانده است و هرچقدر شدید تر باشد ،‌‌ عطش وجود مرا شعله ور تر کرده و تازگی بدن مرا دوچندان میکند .
حس های زیبا و همیشگی ،‌از چیزهای کوچک سرچشمه میگیرند و چه زیباست حس های همیشگی با چیز های کوچک .

 

انشا صدای وزش شدید باد ارسالی از مبینا از قم : 

 

در خواب خوشی بودم که صدایی که شبیه به هیچ چیز نبود به گوشم رسید. در همان حالت خواب و بیداری کمی بهتر گوش دادم، چیزی شبیه به های و هوی عجیبی بود که گویی از دوردست آمده و به جایی کوبیده می‌شد و بازتاب می‌یافت. چراغ خواب اتاقم با نوری کم سو می‌تابید و می‌توانستم با کنار زدن پرده، نگاهی به بیرون داشته باشم. به علاوه از آن جایی که به سحرگاه نزدیک می‌شدیم، از سیاهی اولیه شبانگاهی کاسته شده بود و اندکی فضای بیرون قابل رویت بود.

به کوچه نگاه کردم. درختان با پیچ و تابی غریب، شاخ و برگ خود را تکان داده و گویی سعی در ترکیب بندی رقصی موزون داشتند که تا حدودی نیز در آن موفق بودند. شاخه‌های درخت از این سو به آن سو تاب می‌خوردند و یک هارمونی زیبا و دیدنی به وجود آورده بودند. این صدای وزش شدید باد بود که از دوردست‌ها پیش آمده و به شیشه پنجره می‌کوبید.

پرده را سر جای خود برگرداندم و سعی کردم باز بخوابم. اما صدای پیچش باد بین برگ‌های خشک پاییزی که روی آسفالت کوچه به هم پیچیده و در تکاپوی باد می‌چرخیدند، به صدای قبلی اضافه شد. رفته رفته داشت چیزی شبیه به یک کنسرت بزرگ می‌شد که یک به یک نوازندگان آن از راه می‌رسیدند. باد با قدرت خود میان برگ‌های خشک پاییزی که پیش از این کف کوچه سرگردان بودند، پیچیده بود و آن‌ها را در یک دور باطل، دور هم می‌چرخاند.

منظره جالبی بود؛ صدای وزش باد همگام با رقص شاخه درختان و صدای خراش برگ‌ها روی آسفالت، در حالی که دور نقطه‌ای مبهم در گردش بودند. از خود می‌پرسیدم که این باد از کدام سرزمین و یا شهر با این شتاب پیش آمده و در این نقطه این گونه خودنمایی می کند.

به جای خوابیدن، راه جالبی پیدا کردم. سر بر بالشت گذاشتم و چشمانم را بستم. گوش دادن به صدای وزش شدید باد و خش خش برگ‌ها روی آسفالت، برایم تبدیل به یک لالایی جذاب شد. گوش می‌دادم و خود را در میان زمین و آسمان، در دست باد رها احساس می‌کردم…

 

انشا صدای وزش شدید باد ارسالی از آرمینا تهران : 

 

وقتی باد می وزد یکی از دلنشین ترین احساس ها در من ایجاد می شود. احساسی سرشار از شعف و شور در دلم پر می شود. این احساس همواره برایم دل انگیز بوده است. گاهی احساس می کنم باد با من سخن می گوید. گاهی صدای باد بسیار شدید می شود، به گونه ای که پنجره ها به صدا در می آیند و صدای بلند باد مانع خوابیدنم می شود. باد برایم همواره عظمت خداوند را گوشزد می کند. باد وقتی شدید می شود بسیاری از درختان را می شکند و خرابی هایی به بار می آورد که به نوبه ی خود مخل است و موجب آزار انسان ها می شود. در بعضی از مناطق دنیا باد سرعت بیشتری دارد. باد در مناطق ساحلی همراه با باران همیشه شدید تر بوده است. بعضی از بادهای شدید گرم بوده و بعضی باد سرد است. بعد از باد گرم معمولا هوا طوفانی می شود. در بسیاری از مناطقی که باد شدید است مانند: منطقه منجیل گیلان توربین های بادی تعبیه شده است تا با کمک سرعت باد، برق تولید شود. در واقع انسان همواره حتی از باد شدید که یکی از نعمت های خداوند است به نحو احسن بهره می برد. در گذشته ها به کمک باد، آسیاب به حرکت در می آمد و آرد تولید می شد. همیشه از صدای شدید باد می ترسم. اما خیلی وقت است بر ترسم غلبه پیدا کرده ام؛ زیرا به این نتیجه رسیده ام که بعضی چیزها به ظاهر ترسناک و مضر هستند اما در باطن فوایدی نیز دارند. در قاره آسیا همواره با بادهای موسمی روبه رو هستیم. این بادهای شدید که به واسطه اختلاف درجه حرارت دریاها و قاره ها در زمستان و تابستان تولید می شوند . در بین شاعران بزرگ ایران زمین باد همواره به عنوان پیغام بر شناخته شده است.
باد هر چند در ظاهر ترسناک است اما یکی از نعمت های با ارزش خداوند است که بهره های زیادی از آن می توان برد و نباید از صدای شدید باد ترسی در دل راه داد.

 

انشا صدای وزش شدید باد ارسالی از نیوشا سعید منش از کیلان : 

 

شب آن قدر سردی نبود، البته قبل از آنکه از خانه به بیرون بیایم، برنامه هواشناسی تلویزیون گفته بود که امشب سردترین شب سال در 7 سال گذشته است. من اما یک پیراهن بیشتر به تنم نبود. درونم یک حس عجیب و غریبی جریان داشت، حسی مملو از عشق، مملو از بی اعتنایی به همه چیز غیر از همان «عشق»…
داشتم از خیابان طولانی ای که روبرویم امتداد یافته بود، پایین می رفتم. دو طرف خیابان پر از درختان قدیمی و بلند بود. درختانی که شاهد چند نسل از آدمهایی بودند که از آنجا رد شده بودند.
پوست تنم چیزی شبیه سرما را حس می کرد،شاخ و برگ درختان را می دیدم که قدرتی عجیب تکانشان می داد.هیاهویشان آدم را در جای خودش میخکوب میکرد. من اما با همه ی این اوصاف تکان نمی خوردم، سردم نمی شد، لرز نمی کردم ….
چیزی درونم داغ داغ بود، می شورید و می جوشید. هیچ هم نمی خواست آرام شود.
باد بود، وحشتناک هم بود. اما من فقط صدای وزیدنش را می شنیدم. صدای جریانش لابلای برگهای درختان، صدای پیچیدنش درون کیسه های پلاستیکی ای که چند عابر بی فرهنگ و بی خیال روی زمین انداخته بودند.
من تنها صدای باد را می شنیدم، به گمانم باد هم صدای شراره هایی که درون من بالا و پایین می پریدند و هر چه یخ و سرما بود را ذوب می کردند را می شنید.
خلاصه باد می وزید، و درون برگها می خزید

 

انشا صدای وزش شدید باد ارسالی از فریما بوشهر  : 

 

همه چیز ناگهان عوض شده ، خیابان ها خلوت تر شده اند . مردم با چشمانی نیمه باز و با عجله راه می روند . انگار کسی دیگر نمی خواهد در خیابان باقی بماند . خود من همین طور می خواهم هرچه زود تر به خانه بروم . آری درست حدس زده اید،باد شدیدی در حال وزش است .

بدنه : صدای خش خش برگ درختان بیش از هر صدای دیگری به گوشم می رسد ؛ برگ هایی که با موسیقی می رقصند و دائما به هم برخورد می کنند . صدای هوهوی باد ، صدای بوق ماشین ها را در خود ناپدید کرده است و به سختی می توانم آن هارا بشنوم . سنگینی باد را در گونه ها و پیشانی خود حس می کنم و هوهوی باد مرا از فکرکردن به موضوع دیگری دور کرده است .

ناگهان رفیق دوران کوکی ام را چند متری آن طرف تر می بینم.صدایش می زنم . ولی او هم درست مثل من غرق در صدای باد و برگ درختان شده است و با عجله دارد راه می رود.دوباره و این بار با صدایی بلند تر صدایش می زنم و امید دارم این بار صدایم را بشنود . انگار صدایم راشنید ، نگاهی به پشت سرش می اندازد ولی حیف که باد ، معرکه راه انداخته و گرد و خاک همه جا را گرفته . مثل اینکه نمی تواند مرا ببیند و حتما فکر میک ند خیالاتی شده است .

 

انشا صدای وزش شدید باد ارسالی از محسن اراک : 

 

ای وای ! باز هم همان داستان همیشگی ! ماسه ای ریز در چشمم فرو رفته و دیکر نمی توانم چشمانم را باز کنم . تلاش می کنم تا چشمانم را باز کنم و پلک بزنم بلکه از شر این فسقلی خلاص شوم . در همین حال رویم را در جهت خلاف وزش باد می گیرم تا مبادا ذره دیگری در چشمم فرو نردو.حالا باد تبدیل به کابوس من شده است . آن از دوستم که نتواسنتم ببینمشو این هم از چشمم .

نتیجه : بالاخره به خانه می رسم . چه چیزی دلچسب تر از یک استکان چای داغ در این لحظه می تواند باشد؟آن را می نوشم . انگار آن ماسه ی ریزی که مرا کلافه کرده بود هم رفته است . باد هم همچنان در تلاطم و جنب و جوش است و تماشای رقص درختان از پنجره اتاق حس خوبی به من می دهد.ولی ای کاش این حس خوب را هنگامی که همراه و رودر روی باد بودم می داشتم !

 

پایان مجموعه

انشا صدای وزش شدید باد صفحه 53 نگارش هشتم 

کاری از گروه آموزشی درس کده

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *