خانه » مطالب درسی » انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود صفحه 20 نگارش هفتم

انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود صفحه 20 نگارش هفتم

انشا روزی را که دوست دارم تکرار شود
4.2/5 - (51 امتیاز)

در این مطلب از سایت برای شما کاربران عزیز انشا روزی را که دوست دارم تکرار شود صفحه 20 نگارش هفتم را تهیه و منتشر کرده ایم

 

انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود , انشا صفحه 20 کتاب نگارش پایه هفتم , انشای درس 1 صفحه 20 با مقدمه و نتیجه ,گام به گام صفحه 20 نگارش هفتم

اكنون از ميان موضوع های زير يكي یرا انتخاب كنيد نخست كمی درباره آن بينديشيد و پس از شكل گيری نقشه ذهنی سفر نوشتن را آغاز كنيد :

ما انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود را در نوشته های کوتاه و بلند و با رعایت طبقه بندی ذهن و نوشته و ویژگی های بخش آغازین بخش میانی و بخش پایانی می نویسیم و توصیف میکنیم. قالب های نوشتاری طنز و ادبی, خاطره روزی که میخواهم تکرار شود

 

انشا روزی را که دوست دارم تکرار شود :

 

مقدمه : در زندگی هر شخص روزهای تلخ و شیرین بسیاری وجود دارد که گاه آرزو میکنیم برخی از آن روزها دوباره تکرار شود.

بدنه : انتخاب یک روز از بین تمام روزهای شیرین که در ذهن مانده است بسیار دشوار است. شاید اولین روز مدرسه، روزی که توانستیم یک جمله را بدون اشتباه بخوانیم، روزی که هرمان یک مسابقه ورزشی شدیم، روزی که با معدل بیست به سوی خانه دویدیم که مادر را باخبر کنیم، روزی که برای اولین بار به شخصی گفتیم که چقدر دوستش داریم،اولین ملاقات با یک دوست، لحظه ای که تمام اعضای خانواده در کنار یکدیگر جمع هستند و لبخند بر لب دارند،روزی که دروغ به زبان نیاوردیم و تار مویمان مهمان چشم هیچ نامحرمی نبود، روزی که از خود رضایت داشتیم، روزی که از شنیدن صدایی یا دیدن چیزی غرق لذت شدیم، کاش میشد همه و همه یک بار دیگر تکرار شوند که این بار بهتر از گذشته ارزش آنها را بدانیم.

نتیجه گیری : همه ما قطعا خواستار برگشت یک روز از روزهای زندگی مان هستیم. اما آیا کسی هست که خواهان بازگشت روزی باشد که آن روز می گریسته است؟ یا در آن روز غصه در دل داشته است؟ خاطرات بسیار عجیب هستند گاهی گریه میکنیم به یاد روزهایی که میخندیدیم و گاهی میخندیم به یاد روزهایی که می گریستیم. در هرحال روزهایمان چه خوب هستند و چه بد فراموش نکنیم که هرگز باز نمی گردند و باید بتوانیم در لحظه زندگی کنیم. بر نامده و گذشته فریاد مکن حالی خوش باش و عمر بر باد مکن

 

انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود :

 

 

مقدمه : بعضی از خاطرات و روزها در زندگی ما وجود دارد که دوست داریم بارها و بارها تکرار شوند تا مزه شیرین و قشنگ ان دوباره زیر زبان ما بیاید و با تکرار ان لبخند اشنایی بر لب هایمان تداعی شود.

بدنه : روزی را که دوست دارم تکرار شود روزی است که مادربزرگ به همراه پدربزرگ به سفرزیارتی کربلا رفتند و در خانه مادربزرگ شور و حال زیبایی وجود داشت که همه درحال تکاپو برای سامان دهی کارها و درست و به موقع انجام شدن کارها بودند وهمه ی فامیل و اشنا همراه دسته گل به استقبال مادربزرگ و پدربزرگ رفتیم ومادربزرگ با ان دستهای چروکیده ومهربانش که بوی عطردل انگیز گلاب را می داد مرا نوازش کرد و پدربزرگ مرا در اغوش کشید و مرا غرق خوشحالی کردند .

بعد از ان همگی به سمت خانه برگشتیم و ان شب سفره خیرات در خانه پهن شد و آن حال و هوا لبخند زیبایی برلب های همه نشانده بود و من نیز همراه با هم سن و سال های خود با سن نه چندان کم مان سعی در کمک در کارها را داشتیم تا سهمی هر چند کوچک در این کار خوب و حال خوب را بگیریم و ما نیز سهیم باشیم تا مادربزرگ و پدربزرگ به داشتن نوه هایی مثل ما افتخار کنند .

نتیجه گیری : به راستی که داشتن این دو نعمت بزروار بسیار مهم و دلنشین است و من همیشه برای داشتن چنین مادربزرگ و پدربزرگ خوشحالم و به خود می بالم.

همیشه باید قدر روزهای خوبمان را بدانیم و همینطور قدرادمهای اطرافمان را زیرا که تا چشم بازکنیم میبینیم دیگر ان روزها و ادمها دیگر در کنار ما نیستند و هیچوقت تکرار نمی شوند .

 

انشا در مورد روزی را که دوست دارم تکرار شود :

 

بخش آغازین : همه ما روزهای خوب زیادی در زندگی داشته ایم که دوست داریم بارها و بارها تکرار شود. روزی که خواهر یا برادر کوچکترمان به دنیا آمده، روزهای شادی که دوست های صمیمی مان را پیدا کرده ایم. روزهایی که به جشن و مهمانی رفته ایم و … اما من می خواهم یک روز خاص را برای شما تعریف کنم. روزی را که دوست دارم تکرار شود و تمام تلاشم را برای این کار خواهم کرد.

بخش میانی (بدنه)
من از کودکی شطرنج را از برادر بزرگترم یاد گرفتم. ابتدا برای تفریح و سرگرمی بازی می کردم اما کم کم به پیچیدگی های این بازی فکری جذاب پی بردم و تصمیم گرفتم این رشته را به شکل حرفه ای دنبال کنم. در نزدیکی ما کلاس های آموزشی چندانی پیدا نمی شد اما من با کمی فاصله در جای دوری از شهر، یک موسسه آموزشی فوق العاده با مربیان حرفه ای پیدا کردم. مسیر طولانی، تنها سختیِ این راه نبود، من تلاش بسیار زیادی برای آموختن و پیشرفت کردم و ساعت های زیادی را به تمرین و تفکر روبروی صفحه شطرنجم گذراندم. بارها باختم اما هرگز ناامید نشدم و در عوض تکنیک های پیچیده ای را یاد گرفتم.

زمانی که مسابقات استانی شطرنج شروع شد من کاملا آماده بودم. آن روز به یاد ماندنی… روزی که مدال طلا را بر گردنم انداختند، روزی که به خودم و تلاش هایم افتخار کردم و نگاه پر غرور و رضایتمندانه خانواده ام را دیدم. روزی که دوست دارم و قول می دهم تکرار شود.

بخش پایانی
موفقیت برای من یک هدف والاست. رشته ای که به آن علاقه دارم را با جدیت دنبال می کنم. به مسابقات کشوری و بعد مسابقات جهانی فکر می کنم. با شجاعت و اعتماد به نفس مطمئنم که می توانم قهرمان شطرنج دنیا شوم. و این پایان ماجرا نیست. روزهایی را می بینم که شاگردهای زیادی دارم و قهرمانان آینده را آموزش خواهم داد.

 

انشا کوتاه روزی را که دوست دارم تکرار شود :

 

روزی که دوست دارم تکرار شود، اولین روزی است که مدرسه را تجربه کردم.شاید برایتان عجیب باشد ولی من در این روز تنها کسی بودم که در مدرسه مان همراه با پدر و مادرم به مدرسه نرفتم!البته مادر و پدرم هم تقصیری نداشتند چون باید سر کار می رفتند.از یک طرف خیلی خوش حال بودم که به مدرسه می رفتم و از طرفی هم خیلی می ترسیدم!چون تا به آن زمان به طور جدی از پدر و مادرم جدا نشده بودم.ولی به هر ترتیب این یک توفیق اجباری بود .البته خیلی هم بد نگذشت.چون دوست مهد کودکم”امیرحسین”را در آن جا دیدم.پس از آن بچه ها به صف ایستادند و مدیر مدرسه برایمان سخنرانی کرد.سپس سر کلاسهایمان رفتیم.آن جا با معلممان خانم کریمی آشنا شدم.خانم کریمی پس از سلام علیک با بچه ها شروع به درس دادن کرد.ابتدا حرف الف و سپس حرف ب از حروف الفبا را به ما آموخت.در همان روز بود که یاد گرفتم بنویسم”بابا”و به همین دلیل خیلی ذوق کردم!!البته با وجود این همه ذوق و شوق نمره ی اولین املایم خوب شد!!به هر حال باید قبول کنیم املا سخت ترین درس اول دبستان بود و برای من تقریبا مشکل بود!!پس از زنگ املا زنگ ریاضی فرا رسید.ریاضی آنقدر آسان بود که سر کلاس خوابیدم!البته من اعداد را از قبل بلد بودم!پس از ریاضی زنگ خانه خورد و برگشتم خانه.این روز یکی از جذاب ترین روزهای زندگی ام بود ولی به هر ترتیب این روزهم مانند روزهای دیگر گذشت…خیلی دوست دارم به آن روزها برگردم و دوباره آن روزها تکرار شود ولی افسوس که نمی توان زمان را به عقب بازگرداند و روزهای خاطره انگیز را تکرار کرد.

 

انشا خاطره روزی را که دوست دارم تکرار شود :

 

روزی را دوست دارم تکرار شود که به یاد دارم روزی که هر لحظه از زندگی برایم معنا بخش بود،روزی که همیشه خدایم با من بود و از وجود خالصانه ام لذت می بردم، چه کسی میداند من چه روزی را می گویم؟
تصور کنید روزی را که آسمان لبخند می زندوخورشید می درخشد و ابرها در کنار آسمان بازی می کنند.دوستان با یکدیگر مهربان و دلسوز هستند و برای هم می میرند، تصور کنید روزی را که پدر مادرتان به شما لبخند رضایت می زنند و به شما افتخار می کنند.
تصور کنید روزی را که در مدرسه هستید،دوستان و آشنایان کنارتان هستند و می توانید از گرفتن نمره بیست لذت ببرید تصور کنید روزی را که زندگی با شما سخن می گوید و از زندگی درس دوستی و محبت و لذت نمره بیست گرفتن می گیرید
آری من از این روز سخن می گویم،روزی که هیچکس جز من و خدایم نمی تواند تصور کند.روز زندگی.

 

انشا توصیف روزی را که دوست دارم تکرار شود :

 

بعضی از روز های سال وجود دارند که انسان میخواهد دوباره آن ها را تجربه کند. عید نوروز یکی از این روز هاست.
من دوست دارم عید نوروز را به چند دلیل تجربه کنم ؛ اولا عید دیدنی های متنوعی که در عید نوروز اتفاق می افتد.دوما خوردن آجیل های جور واجور و سوما اینکه دو هفته تعطیلیم و کلی خوش می گذرد.
اما بیشتر از هر دلیلی این عید باستانی را به دلیل روز سیزده به در دوست دارم !چون ما عادت داریم ، یعنی همه عادت دارند در این روز به دیدار طبیعت بروند .
ما سیزده بدر سال پیش، به همراه اقوام وفامیل که خدا زیادشان کند ! به یک منطقه کوهستانی رفتیم . به زبان خودم میگویم :« رفتیم کوهستون!!!! »
آن سال ، سال خوبی بود . چون ما روز قبل از سیزده بدر از کربلا آمده بودیم . جای همه خالی. بعد تمام شدن روز سیزدهم مسافرت ها و شروع میشود. ما برای سپری کردن اوقات فراغت خود به همراه دایی و خاله و مادر بزرگم به سواحل زیبای شمال کشور رفتیم. خیلی خیلی خوب بود!!
در شمال از هر چیز بهتر دریا بود چون حدود 2 سال بود که دریای شمال را ندیده بودم!!! تازه جنگل های سرسبذ شمال هم خارج از تعریف نیست!! اما من خوابیدن در جنگل ها را اصلا دوست ندارم چون از آن خاطره ی خوبی ندارم .
بگذریم .همه اینها را گفتم که بگویم که عید نوروز روز مورد علاقه من است وآرزو دارم که آن روز دوباره تکرار شود.!!

 

پایان مجموعه

انشا روزی را که دوست دارم تکرار شود صفحه 20 کتاب نگارش پایه هفتم 

کاری از گروه آموزشی درس کده

 

دیدگاه ها 1 دیدگاه
  1. ناشناس
    در تاریخ 1400\/07\/17 :

    👌

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *