در این مطلب از سایت برای شما کاربران عزیز انشا خانه با روش طبقه بندی کردن موضوع صفحه 42 نگارش هفتم را تهیه و منتشر کرده ایم
انشا خانه صفحه 42 کتاب نگارش پایه هفتم ,انشا درباره خانه درس 3 صفحه 42 با مقدمه بدنه و نتیجه و آغاز میانه و پایان ,گام به گام صفحه 42 نگارش هفتم , جواب صفحه 42 نگارش کلاس هفتم
با استفاده از روش طبقه بندی كردن موضوع متنی با یکی از موضوع های زیر بنويسيد
انشا در مورد خانه صفحه 42 نگارش هفتم :
مقدمه : همه انسان ها از آغاز پیدایش همیشه به دنبال جایی بودند تا در آن مکان از گزند حیوانات وحشی، باد، باران، برف، سرما و آفتاب در امان باشند و آسیب نبینند.
بدنه : انسان های نخستین به دلیل نبود امکانات و تجهیزات، غارها را برای زندگی و محل استراحت خود انتخاب کردند و کم کم با توجه به نیاز های آن دوران خانه هایی ابتدایی برای خود ساختند، ولی با پیشرفت بشر و گذشت زمان شکل خانه ها هم تغییر کرد و به اشکالی که امروزه در شهر ها و روستا ها می بینیم در آمد.
امروزه خانه ها در مناطق مختلف، با توجه به شرایط آب و هوایی آن منطقه با یک دیگر فرق داشته در شکل های مختلفی ساخته می شوند.
مثلا خانه های روستایی بیش تر با چوب، گِل، سنگ و … ساخته می شوند و صفا و صمیمت خاصی دارند.
خانه ها از نظر اندازه نیز با هم تفاوت دارند، بعضی از آن ها بزرگ تر و بعضی دیگر کوچک تر هستند.
مثلا خانه هایی که در شهر ها ساخته می شوند در شکل های آپارتمانی و ویلایی هستند، مصالح این خانه ها نیز با خانه های روستایی متفاوت است.
نتیجه گیری : اما خانه ها با همه ی تفاوت هایی که با هم دارند در یک چیز مشترک هستند، آن ها محل امنی برای اعضای یک خانواده هستند.
خانه ها به هر شکل و اندازه ای که ساخته شوند، چه در شهر باشند و چه در روستا، جایی هستند که همه ی اعضای یک خانواده را در کنار هم و زیر یک سقف جمع می کنند.
انشا درباره خانه صفحه 42 نگارش هفتم :
مقدمه : خانه ها به هر شکل و اندازه ای که ساخته شوند، چه در شهر باشند و چه در روستا، جایی هستند که همه ی اعضای یک خانواده را در کنار هم و زیر یک سقف جمع می کنند.
بدنه : جایی که در آن همه به هم عشق می ورزند و یک دیگر را دوست دارند، خانه جایی است که هر کدام از ما در هر کجای دنیا که باشیم می دانیم در آن کسانی هستند که ما را دوست دارند و چشم به راه بازگشت مان هستند.
ما در هیچ کجا به اندازه ی خانه ی خودمان احساس آرامش و امنیت نداریم، و هر جا که برویم دوست داریم زودتر به خانه ی خودمان باز گردیم.
نتیجه گیری : من نیز مانند همه، عاشق خانه ای هستم که در آن همراه خانواده ام زندگی می کنم، هر روز صبح با طلوع آفتاب در مکانی که خانه ی من است بیدار می شوم و آرزو می کنم که تمام انسان ها سقف محکمی بالای سرشان داشته باشند که نامش خانه است.
انشا خانه صفحه 42 نگارش هفتم :
مقدمه : خانه،سرپناهی برای زندگی؛ جایی که در ان زندگی میکنیم،میخوابیم و مارا از باران و سرما و گرما و چیزهای این چنینی حفظ می کند.
بدنه : خداوند متعال همه چیز را افریده و عقل استفاده از ان را به انسان داده که چند صباحی که زنده است را بتواند با رفاه و اسایش بیشتری به زندگی خود ادامه دهد. ولی خانه که شامل در و دیوار و سقف نمیشود ؛ خانه وسایل هم دارد، و اگر کسی در ان زندگی نکند و نفس نکشد که دیگر خانه نیست و خرابه ای است.اگر بوی غذا در ان نپیچد خانه ی زندگی کردن نیست. اگر خانه نباشد تو سرپناهی برای زندگی نداری و باید در سرمای سرد زمستان و گرمای گرم تابستان بیرون باشی و روی تکه ای کارتون و یا هزچه بخوابی . موقع بارش باران اول از همه تو خیس میشوی و سرما میخوری. خانه که نباشد زندگی سخت تراز ست تر از سخت است.
نتیجه : و حال باید شکر گزار خدا باشیم گه حداقل سقفی روی سرمان است و با افرادی مثل مادر و پدر و خواهران و برادرانمان زندگی میکنیم و سرپناهی برای زندگی روزمره خود داریم و در برابر هر بلای طبیعی اسیب کمتری می بینیم.
انشا ادبی خانه صفحه 42 نگارش هفتم :
مقدمه : خانه جای گرم و امنی است که پس از کار و تلاش و یا حتی تفریح و خوش گذرانی به آن جا بر می گردیم و بهترین و راحت ترین حس دنیا را داریم، جایی که مادر با آغوش باز پذیرای ماست و محبت اش را نثار مان می کند و پدر تکیه گاه امنی برای ساکنین آن جاست.
بدنه : مهم نیست که خانه مان بزرگ باشد یا کوچک، پر از وسایل گران قیمت باشد یا ارزان قیمت، چیزی که درباره ی خانه اهمیت دارد صمیمت بین افراد آن است که می تواند آن جا را برای ما بهشت یا جهنم کند.
صمیمت و مهری که بین افراد یک خانواده است می تواند خانه ای گرم، امن و پر از آرامش برای ساکنان اش بسازد و بالعکس اگر این صمیمت نباشد و به جای آن اختلاف و درگیری بین افراد خانواده حاکم باشد خانه دیگر آن مکان پر از آرامش نیست بلکه جایی ست پر از آشوب که شوق پا گذاشتن به آن را از تک تک افراد ساکن در آن می گیرد.
خانه زمانی رنگ و بوی خانه ی واقعی را می گیرد که با ورود مان به آن جا مادر مهربانانه به ما مهر بورزد و پدر با تمام خستگی ها و مسئولیتی که به دوش دارد باز هم لبخند را فراموش نکند زیرا دیدن لبخند آن ها به ما امید و انگیزه ی زندگی می دهد.
ما از خانه ی بد، خانه ی پر از جنجال و هیاهو بیزاریم و به جای آن خانه ای پر از امنیت، آرامش، آسایش، خوشی و حال خوب می خواهیم، خانه ای که با وجود تمام مشکلات باز هم بودن در آن جا را به هر جای دیگری ترجیح بدهیم و از تمام دنیا به آن جا پناه ببریم.
نتیجه : همه ی ما نیازمند بودن در خانه ی خوب هستیم خانه ای که پر از خاطرات خوب و خوش باشد و هر زمان با یادآوری لحظاتی که در خانه سپری کرده ایم حال خوبی داشته باشیم.
انشا توصیفی خانه صفحه 42 نگارش هفتم :
مقدمه : مکانهای مختلفی در یک شهر وجود دارد. مدرسه، پارک، سینما، فرهنگسرا و… از این مکانها هستند. جایی هست که از همه مکانهای دیگر یک شهر اهمیت بیشتری دارد؛ آن مکان خانه است.
بدنه : خانه محل جمع شدن افراد خانواده است. انسانها با زندگی در خانه و در کنار خانواده به آرامش دست پیدا میکنند. چرا که در این مکان احساسات فرصت بروز دارند. وجود پدر، مادر، خواهر و برادر به عنوان افرادی که در خانه حضور دارند، به آن گرما میبخشد و یکی از نیازهای اساسی انسان یعنی نیاز به آرامش، تأیید، حمایت و صمیمیت را برآورده میکنند.
خانههای یک شهر با توجه به وضعیت اقتصادی صاحبان آنها، بزرگ یا کوچک هستند. در شهرهای بزرگ بسیاری از خانهها آپارتمانی هستند که برای زندگی در آنها و داشتن رابطهای قانونمند و در عین حال صمیمی با همسایهها باید فرهنگ خاصی را رعایت کرد. در شهرهای کوچک و همین طور در محلههای قدیمی شهرهای بزرگ خانهها حیاط دارند و بچهها میتوانند آزادانه در آن بازی کنند.
خانهها در شهرهای مختلف معماریهای متفاوت دارند و از مواد گوناگون برای ساختن آنها استفاده میشود. در شهرهای بزرگ از آهن، سیمان و بتن برای ساخت خانه استفاده میشود. در شهرهایی که بارندگی زیاد است، خانهها سقف شیروانی دارند. در مناطق کویری در ساخت خانهها از خاک استفاده میشود. خانهها در مناطق محروم جنوب به شکل کپرهایی هستند از تنههای نخل درست شدهاند. خانه عشایر سیاه چادر است.
خانه های قدیمی که معماری زیبا دارند، به عنوان آثار تاریخی شناخته میشوند و برای بازدید عموم مردم از آنها استفاده میشود. به عنوان مثال خانه پیرنیا از خانههای تاریخی شهر کاشان است. خانه افراد مشهور در بعضی موارد به دست سازمان میراث فرهنگی ساماندهی و به موزه تبدیل میشود. خانه پدری نیما یوشیج در یوش، خانه پرفسور حسابی و خانه شهید رجایی از این خانهها هستند.
نتیجه گیری : با همه این اوصاف خانه بهترین مکان دنیا است. هرجای دنیا که باشی، دوست داری یک روز به خانه برگردی و هیچ جای دنیا خانه نمیشود.
انشا خانه با مقدمه بدنه و نتیجه صفحه 42 نگارش هفتم :
مقدمه : خانه کلمهای که چهار حرف بیشتر ندارد اما برای زندگی حرف ندارد و بی هیچ حرفی امنترین جای دنیا است. همانقدر امن که یک آشیانه برای جوجههای کوچک آرامش و امنیت دارد.
بدنه : پرنده کوچک در آشیانهای که پدر و مادر با مهر و محبت ساختهاند، به پرواز درمیآید. جوجهای که در همین مکان پر و بال گرفته است و به این مکان تعلق دارد، از زمان ناتوانی تا اکنون که قدری بزرگ شده و قدر این آشیانه را بیشتر میداند؛ خانه دوست داشتنی با رنگهای گرم که از حضور افراد خانواده دلانگیز و درخشان شده است، او را در پناه خود جای میدهد.
خانه جایی است که افراد آن مهربانترین افراد دنیا هستند که دوست داشتن و مهر و محبت را بدون چشمداشت میبخشند و برای خستگیهای فرد پناه میشوند. برای پناه بودن خانه بزرگ و کوچک بودن آن، کاخ یا کوخ بودن آن اهمیت ندارد، همین که افرادش تو را قبول کنند و تکیهگاهت شوند دنیا دنیا ارزش دارد؛ دیگر حتی جنس دیوارهایی که به آنها تکیه میدهی مهم نیست.
خانههای قدیمی از عشق و ایمان سرشار هستند. با حوض آبی که وسط حیاط دلنشین آن هست و ماهیهای آن با شنای خود به افرادی که به آن خانهها وارد میشوند، سلام میکنند. درختان سر به فلک کشیده، سروهای قد بلند، بنفشههای قد کوتاه و گلدانهای دور تا دور حیاط زندگی و لبخند را هدیه میبخشند. در این خانهها آنقدر مهربانی فراوان است که اگر همه جوجههای دنیا آنجا جمع شوند، برای همه جا هست.
نتیجه گیری : خانه جایی برای بزرگ شدن تا بال و پر گرفتن و یاد گرفتن پرواز کردن است.
انشا ادبی در مورد خانه صفحه 42 نگارش هفتم :
مقدمه : دراین سقف بزرگ که در هرثانیه اش نفسی می میمیرد و نفسی می اید باید که جایی باشد تا با خیال راحت و دلی اسوده روزهای زندگی را سپری کنیم و برگ جدیدی از زندگی را ورق بزنیم،به اسم خانه…
بدنه : اگر خانه را معنی کنیم می شود سقفی بالای سرمان تا محفوظ باشیم از اسمان بزرگ که گاهی از سرخشم سرما وطوفان و سیل نازل می کند و گاهی از سرعشق باران و برکت ! چرا می گوییم گاهی ! زیرا که زمانی ما خانه ایی داریم با سقفی بلند و دیوارهای سنگی و جایی گرم و نرم تاازسرماو طوفان در امان باشیم و اسیبی به ما نرسدمی توان معنی کرد اسمان برایم برکت نازل کرده است.
اما زمانی که در گوشه ایی از دنیا روی یک تکه ی کاغذ یا کارتن درکوچه و خیابان که تنها سقف بالای سرمان اسمان است و از فقر و تنگدستی اشیانه ایی جزان نداریم می شود خشم ! و چرا خشم ! خشم خدا برای این ناعدالتی بین بندگانش…..
عده ایی خانه های مرفح و بزرگ دارند و عده ایی زیر پایشان فرشی ژنده و پاره…
خانه یعنی جایی که دران ارامش روح و جان برقراراست به همراه خانواده و مهرو علاقه به یکدیگر…خانه یعنی دورهم بنشینیم با دلی گرم و خوش غذایی بخوریم و از کارو بار و یار سخن بگوییم وکنارهم بخندیم و گریه کنیم ودرکنارهم و پشت هم قدم برداریم و مسیرزندگی را سپری کنیم.
خانه یعنی جایی که با دلی اسوده سربربالین بگذاریم و بادلی خوش سرازبالش برداریم….
خانه یعنی همان دستان پرمهرپدرو مادرم که مرا در اغوش می گیرند و همچون سپری از من مراقبت می کنند.
نتیجه گیری : خانه یعنی جایی که من باعشق و ارامش و دلی خوش ومهربان چشم به دنیابازمی کنم و از دنیا می بندیم واین چقدرخوب می شد که همیشه یادم باشدیکی هست که می توان با کار هرچند کوچک من شاد شود و کمکی کرده باشیم . پس یادمان باشد همیشه به کسانی که ازما پایین ترهستند وبه کمک مانیاز دارند کمک می کنیم و دل انها راهرچند کوچک شاد کنیم.
انشا کوتاه خانه صفحه 42 نگارش هفتم :
مقدمه : خانه ها متفاوت هستن برخی از آنها بزرگ و برخی کوچک هستند. بعضی ها دلباز و بعضی ها دلگیرند.
بدنه : خانه محل جمع شدن اعضای خانواده در کنار یکدیگر است. در واقع خانه باعث صمیمیت و محبت افراد با یکدیگر میشود.
افرادی که باهم در یک خانه زندگی میکنند ، مهر و محبت و احساس مسئولیتی نسبت به یکدیگر دارند.
خانه را به طناب محکمی تشبیه میکنم که آدم ها را به هم نزدیکتر میکند، و وقتی در انتهای روز به خانه برمیگردیم، آرامشی را احساس میکنیم که در هیچ جای دنیا پیدا نمیکنیم.
خانه ها انواع مختلفی دارند و هر خانه با خانه دیگر فرق دارد.بعضی ها آپارتمانی و بعضی ها ویلایی هستند، بعضی در شهر و برخی در روستا هستند .
بخواهم کلی بگویم ، خانه جایی است که ما را از سرما و گرما و خطرات حفظ میکند، و در آخر خانه چهار حرف دارد اما برای زندگی حرف ندارد.
نتیجه : خانه مکانی است که روح انسان به آرامش دست پیدا میکند و دوست داری هرجا که هستی به خانه برگردی چون هیچ کجا مثل خانه خود آدم نمیشود .
انشا توصیف خانه من صفحه 42 نگارش هفتم :
مقدمه : خانه یعنی آرامش،یعنی سقفی برای زندگی و زندگی یعنی یک قلب پر از خوشبختی.
بدنه : خانه ها انواع مختلفی دارند مانند خانه قدیمی و ویلایی:سقفی که زیرش آدم هایی زندگی می کنند که دغدغه هایشان فقط خودشان نیستند که شادی و ناراحتی دیگران هم برایشان مهم است نه مثل بعضی آدم های امروزی که در دنیای خودشان غرق هستند.گرمی خانه هایشان را هیچ بخاری نمی تواند جبران کند و هیچ وسیله ی سرماشینی نمی تواند گرمی اش را کم کند.خانه هایی که حیاط اش پر از درختان انگور و گلهای یاس و تخت چوبی که همیشه چایی اش به راه است.
خانه آپارتمانی:برگ دیگری از خانه است که شاید کوچک باشد و لی این کوچکی دلهای اهالی خانه را بهم نزدیک کرده است.از هر پله که بالا میروی انگار یک پله به خدایت نزدیک تری،انگار هرچه بالاتر روی،لمس آنچه رو که می خواهی راحت تر است.
خانه ساحلی:خانه ای که پنجره اش رو به ساحلی باز می شود که صدای موجش تو را صبح بیدار کند و خنکای نسیمی که روحت را نوازش دهد.
کافی است چشمانت را ببندی تا صدای موجها زیباییشان را به رخ بکشندوچه لذت بخش است وقتی دلت تنگ است به دور از همه مشغله ها و دل آشوبی ها دل به دریا بزنی و آرام آرام در ساحل،قدم بر داری و به چیزهایی فک کنی که مدتی است در دفتر خاطره قلب و ذهنت خاک میخورد.
نتیجه گیری : خانه هر کجا باشد به هرشکلی باشد مهم محبت و مهربانی است که دل ها را بهم نزدیک می کند.
انشا راجب خانه صفحه 42 نگارش هفتم :
مقدمه : جهان که طلوع می کند خودت رادر مکانی میابی که بی شک از آن توست.
بدنه : صاحب صدای سبزش هستی،دیوار هایش افتخار می کنند که تکیه گاه تو بوده اند.
خانه ای از جنس باران که پنجره هایش در از خورشیدوآفتاب به روی تو می گشایند،آینه هایش هر روز فقط تورا تکثیر مکنند.
خانه ای که تمام چهار فصلش،بهار است.شب هایش تابستانی خنک در باغچه زیبایش پدید می آورد.در این خانه،کسی برای دوست داشتن دنبال دلیل نمیگردد،همه خالصانه یکدیگر را دوست دارند.آنها یکدیگر را نگاه نمی کنند، آنها قضاوت نمی کنند،آنها دلهاشان همانند شانه هایشان بهم نزدیک است.
خانه ای از ایمان و عشق به خدا که طلوع ایمان ، پیشانی عشق را گرم نگه می دارد. خانه ای سرشار از کمال و شکوفه های سپید و جوان . آسمان خانه ، فروتنی اش را با عشق به سر اهالی اش می ریزد،باغچه اش ، درختان را در آغوش می گیرد، وقتی ابرها دلتنگ می شوند ومی بارند.
نتیجه گیری : خانه، زیباست ،زشت نیست،زشت آنجاست که زیبایی رابه جماعت تماشا نشوی.
پایان مجموعه
انشا خانه با روش طبقه بندی کردن موضوع صفحه 42 کتاب نگارش پایه هفتم
کاری از گروه آموزشی درس کده