خانه » مطالب درسی » انشا متن درباره بیمه تامین اجتماعی از نگاه خوشه های نمودار صفحه 92 نگارش هشتم

انشا متن درباره بیمه تامین اجتماعی از نگاه خوشه های نمودار صفحه 92 نگارش هشتم

3.9/5 - (74 امتیاز)

انشا خوشه های نمودار متن درباره تامین اجتماعی

 

در این مطلب از سایت برای شما کاربران عزیز انشا متن درباره بیمه تامین اجتماعی از نگاه خوشه های نمودار صفحه 92 نگارش هشتم درس 8 را تهیه و منتشر کرده ایم

 

انشا بیمه تامین اجتماعی صفحه 92 نگارش هشتم , متن درباره تامین اجتماعی , انشا خوشه های نمودار صفحه 92 نگارش هشتم گام به گام صفحه 92 درس 8 کتاب نگارش هشتم

جواب انشا 92 درس هشت نگارش هشتم

 

یکی از خوشه های نمودار زیر را انتخاب کنید و از نگاه او متنی درباره تامین اجتماعی بنویسید .

از نگاه بیمار – بیکار – بازنشسته – حادثه دیده – از کار افتاده – بازمانده – کارفرما – مزد بگیر

 

# مجموعه شماره 1 :

 

انشا بیمه تامین اجتماعی از نگاه بیمار

 

 

مقدمه : وارد بیمارستان تامین اجتماعی میشود جمعیت زیادی موج می زندکه هر کدام یک مشکلی دارند.

بدنه : افراد به پذیرش مراجعه میکند، برای سه ماه دیگر به او نوبت میدهند اعتراض می کند شاید تا سه ماه دیگر من مردم تا سه ماه چگونه تحمل کنم مگر این بیمارستان از پول من و سایر افراد مثل من که هر ماه پول بیمه را به حساب این سازمان پرداخت می کنیم تامین نمیشود پس چرا باید سه ماه منتظر بمانم ؟ بعضی از افراد کادر پذیرش خوش برخورد هستند و بعضی برخورد مناسبی با بیماران ندارند از طرفی بیماران توان پرداخت هزینه های بیمارستنانهای خصوصی را ندارند به ناچار باید سه ماه دیگر مراجعه کنند و تا این سه ماه خدا بزرگ است.
اکثر افرادی که تحت پوشش بیمه تامین اجتماعی هستند فرق زیادی بین هزینه های پزشکی تامین اجتماعی و آزاد نمی بینند ولی میگویند پس چرا هر ماه پول بیمه از ما می گیرند ولی خدمات رسانی آنان ضعیف است و به صورت کافی و فوری نیست .ایا این پول بیمه ما کجا می رود و صرف چه اموری می شود ، چرا هر وقت نیاز داریم قابل دسترسی نیستند و هزاران چرای دیگر که کسی قادر به پاسخگویی نیست.

نتیجه : بیماران تامین اجتماعی از اقشار ضعیف و متوسط جامعه هستند که عمری تلاش کردند و حال دوست دارند از خدمات ای سازمان استفاده کنند. برای کلیه بیماران عزیز شفای عاجل را خواهانیم.

 

انشا تامین اجتماعی از نگاه بیکار

 

مقدمه : در جامعه ما بیکار به کسی اطلاق میشود که دارای هیچ شغلی نیست و به تبع آن درآمدی هم نداردو زندگی او به سختی میگذرد.

بدنه : وقتی شخصی بیکار است راههای گوناگونی را برای امرار معاش خود انتخاب میکند مانند دست فروشی سر چهار راهها، کارهایی مانند واکس زدن کار در میوه فروشی به صورت نیمه وقت یا کارهای ساختمانی یا کارهایی که در کارگاههایی انجام میشود که تحت پوشش هیچ نوع بیمه ای نیستند بنا براین، این افراد هم به نوعی بیکار تلقی می شوند زیرا نیازشان را فقط در زمان حال برطرف میکنند وبرای آینده برنامه و پشتوانه ای ندارند. یک فرد بیکار همیشه به این فکر می کند که اگر جایی مشغول به کار بود و شغل دایم داشت و حقوق ماهیانه مناسبی هم در یافت می کرد میتوانست برای آینده اش برنامه ریزی کند و به زندگی اش سر و سامان دهد، ازدواج کند و صاحب خانواده شود و برای روزگار پیری و ناتوانی نیز اندوخته ای داشته باشد که او را از دیگران بی نیاز سازد. فرد بیکار همیشه افق دیدش فراتر از زمان حال است و دغدغه هایش هم بسیار و همین دغدغه ممکن است او را در مسیرهای مختلفی قرار دهد که بعضی از این مسیرها هم ممکن است او را به بیراهه بکشاند. این وظیفه دولتها است که با توجه به امکانات مادی و معنوی جامعه در جامعه شغل ایجاد کند و جوانان را سر گرم کند زیرا برای یک حوان بهترین سرگرمی کار است و شیطان برای افراد بیکار کار در ست میکند و ممکن است آنان را راهی دیار ناامیدی کند که عاقبت خوبی هم ندارد.

نتیجه گیری: دولتها باید با برقراری بیمه بیکاری تا زمانی که فرد مورد نظر کاری پیداکند و یا با پرداخت وامهای اشتغالزایی برای بیکارا ن برای جوانا ن بستر مناسبی فراهم آورد تا انان در مورد آینده نگرانی نداشته باشند و هنگامی که به سن پیری و ناتوانی رسیدند از عمری که گذرانده اند راضی و خرسند باشند . به امید آن روز.

 

انشا بیمه تامین اجتماعی از نگاه بازنشسته

 

مقدمه : وقتی وارد کارخانه شد جوان بود و سرزنده، خوشحال از اینکه بعد از کلی دوندگی و معطلی بالاخره در یک جا مشغول به کار شده، حالادغدغه اش این است که کار فرما چگونه با او برخورد خواهد داشت آ یا از کارش راضی خواهد بود ؟آیا میتواند از عهده وظایفی که به او محول شده است برآید یا خیر؟آیا توان ایستادن به مدت طولانی پشت دستگاه را دارد یاخیر و صدها سوءال دیگر.

بدنه : سرانجام مشغول به کار می شود روزها، هفته ها، ماهها و سالهای زیادی میگذرد روز به روز خسته تر و فرتوت تر و ناتوانتر می شود ولی همچنان ادامه می دهد. فکر روزهایی که پیر می شود، روزهایی که بچه ها بزرگ میشوند و باید هر یک به سوی سرنوشت خود بروند، به این فکر است که با این حقوق چگونه می تواند زندگی فرزندانش را سر و سامان بدهد، با خود می گوید خدا بزرگ است به پول ما برکت می دهد. حال بعد از سالهای طولانی باید کار و دستگاه را رها کندو در خانه بنشیند، باید باز نشسته شود و از زندگی در کنار خانواده لذت ببردولی همچنان دغدغه ها یش پایان ندارد چگونه میتواند از پس هزینه های بیماری ومهمانیهای عروس و دامادها ونوه هایش برآید، باز هم خدا را شکر می کند و میگوید خدا برکت میدهدو واقعاهم خداوند بزرگ به زندگی او برکت می دهد زیرا سی سال زحمت کشیده شب و روز در گرما و سرما بدون تعطیلی و حالا باید از مزد زحمتهایش استفاده کند و خدا را شاکر است که اگر یک عمر زحمت کشیده و اگر چه مو هایش همه سفید شده و پشتش خم گشته یک آب باریکه ای دارد که او را از دیگران بی نیاز میکند و محتاج هیچکس نیست جز خدای رحمان که به زندگی او و فرزندانش و به سفره اش و به درآمد یک ماههاش برکت میدهد که کم نیاورد.

نتیجه : خدا برکت به تمام بازنشسته هایی که هیچگاه خستگی حریف آنان نشد و نتوانست آنان را مغلوب کند دهد.

 

انشا تامین اجتماعی از نگاه کارفرما

 

مقدمه : در روابط کاری همیشه سه طرف وجود دارند : کارگر کارفرما و تامین اجتماعی. شاید رابطه بین این سه هیچ گاه خوب نباشد زیرا کارفرما دوست دارد بیشترین کار را از کارگر بکشد و کمترین دستمزد را به او بدهد و او را بیمه هم نکند.

بدنه : کارگران برای جبران ظلمی که به آنها می شود به طرق مختلف از کار میزنند ( برخی کارگران) تا کار کمتری انجام دهند این دو همیشه با چشم نفرت به یکدیگر نگاه می کنند ولی چون هردو به هم نیازمندند با یکدیگر تعامل می کنند. زیرا اگر کارفرما نباشد کاری نیست و اگر کارگری نباشد کالا و خدماتی تولید نشده و کاری انجام نمی شود و جامعه رو به افول می رود.
در این میان سازمان تامین اجتماعی نقش میانجی بین این دو را ایفا می کند که باید حافظ منافع هردو باشد تا هیچ یک لطمه ای نبینند در نتیجه قانون کار شکل می گیرد و وظایف هریک را شررح می دهد. کارفرما و کار گر هردو مطیع تامین اجتماعی می باشند و هریک سهم خودرا به این سازمان می پردازند تا حق هیچ یک پایمال نشود و در موقع اختلاف بین این دو سعی می کند بی طرف باشد و حق هردو را ادا کند ولی در هر صورت کارفرما به آن صورت از تامین اجتماعی دل خوشی ندارد و سعی می کند تا حد امکان با این سازمان رو به رو نشود. حتی برخی از کارفرما ها برای فرار از سازمان تامین اجتماعی و بیمه کردن کار گران خود از افراد بزانشسته استفاده می کنند تا برای مسائل بیمه و. . . آنها راهی تامین اجتماعی نشوند.

نتیجه : تامین اجتماعی یکی از بنیادی ترین سازمان هاست و کارفما دل خوشی ازآن داشته باشد یا نه ناگزیر است قوانین آن را اجرا کند. که اجرای قوانین به نفع تمامی مردم اعم از کارگر و کارفرماست.

 

انشا بیمه تامین اجتماعی از نگاه مزد بگیر

 

مقدمه : در معنای لغوی مزدبگیر به کسی می گویند که در ساعت معینی سرکار حاضر میشود و ساعت معینی را کار می کند و در مقابل ان مزد می گیرد. این مزد ممکن است روزانه هفتگی یا ماهانه باشد. که معمولادر کشور ما به صورت ماهیانه پرداخت می شود.

بدنه : معمولا کارفرما در مقابل مزدی که پرداخت می کند انتظار دارد کار به بهترین وجه انجام شود تا هم برای کارفرما و هم کارگر مشکلی پیش نیاید.
معمولا کسی که مزد را پرداخت می کند همیشه مبلغی از آن کسر می کند که صرف بیمه و مالیات شود. کسی که مزد می گیرد و در جایی مشغول کار است این کسری را با جان و دل می پذیرد زیرا مانند پس انداز کردن است برای زمانی که به آن نیاز دارد.
انسان در مقابل کاری که انجام میدهد و مزد میگیرد بهایی را هم پرداخت میکند و آن بالارفتن سن و پایین آمدن توان بدنی است تا جایی که انسان به سنی می رسد که دیگر توان کار کردن را ندارد. بنابراین باید از اندوخته اش که همان کسرهایی است که از حقوقش صورت گرفته استفاده کند.
همیشه به صورت مثبت و با کمال رضایت این کار را انجام میدهد و آن را به صورت پشتوانه ای می داند که می تواند به آن تکیه کند و مابقی عمر را با عزت و سربلندی بگذراند زیرا زحمت کشیده و حال اندوخته ای دارد که می تواند از آن اندوخته استفاده کند و از خرج کردن آن و گذراندن امور زندگی لذت ببرد.

نتیجه : بنابراین برای تامین اجتماعی یک مزد بگیر ارزش و احترام زیادی قائل است و آنرا پستوانه ای محکم و همیشگی می داند.

 

انشا بیمه تامین اجتماعی از نگاه بازمانده

 

مقدمه : در کشور ما سازمان هایی وجود دارند که به افرادی مانند افراد بی سرپرست، زنان سرپرست خانوار و. . . . کمک کنند و یکی از این سازمان ها سازمان تامین اجتماعی است.

بدنه : با شنیدن صدای زنگ تلفن همراه ناگهان قلبش از جا کنده می شود. چه خبر شده ؟ تا به حال سابقه نداشته همسرش از محل کارش به خانه زنگ بزند و دلیل نگرانی اش نیز همین است. با اضطراب تلفن را جواب می دهد به او می گویند همسرتان در محل کار دچار سانحه شده و او را به بیمارستان برده اند لطفا همراه شناسنامه همسرتان به بیمارستان تشریف بیاورید. زن بچه هارا به همسایه سپرده و راهی بیمارستان می شود. تا رسیدن به بیمارستان افکار منفی لحظه ای او را رها نمی کنند به خود می گوید : سانحه بدی نبوده خوب می شود. در این هنگام خود را مقابل درب بیمارستان می بیند. همکاران همسرش در حالی که گریه می کنند سعی در آرام کردن زن دارند. دنیا به دور سر زن می چرخد. با خود می گوید ک بچه هارا چگونه بزرگ کنم آینده شان چه می شود؟ غم از دست دادن همسر امانش را بریده است. کم کم آرام می شود و به یاد بچه ها افتاده که متظرش هستند.
باید کمر همت بسته و به کمک تامی اجتماعی و حقوقی که پس از مرگ همسر بذایش می ماند به تنهایی زندگی را ادامه دهد و خدارا شکر می کند که اقلا حقوق همسرش هست و می تواند هر ماه حقوقی دریافت کند و با صرفه جویی مخارج زندگی را تامین کند.
تامین اجتماعی از نظر بازمانده مانند یک چتری است که بر روی سرش قرار دارد و او را از باد و باران در امان می دارد. به راستی که اگر این سازمان نبود چه می شد؟
چه خانواده های که در مسیر زندگی بدون سرپناه نابود می شدند.

نتیجه : هرچند هیچ پولی جای عزیز از دست رفته را نخواهد گرفت و جای خالی وی تاابد احساس می شود اما امیدوارم سازمان هایی مانند تامین اجتماعی، کمیته امداد و. . . . تاسیس شوند تا دست حمایت به سوی دست نیاز مردم دراز کند تا بلکه زندگی کمی روی خوش به آنان نشان دهد و در زیر مشکلات زندگی کمر خم نکنند.

 

انشا بیمه تامین اجتماعی از نگاه از کار افتاده

 

مقدمه : حضرت محمد فرمودند : اگر کسی برای انجام دادن کاری نیک برای خانواده اش از خانه خارج شود و در مسیر برایش اتفاقی بیفتد که منجر به مرگ وی شود مانند کسی است که شهید شده و اجر یک شهید را دارد.

بدنه : کسی که عازم محل کار می شود همیشه در معرض انواع خطرات و صدمات قرار دارد که ممکن است این صدمات در بیرون از محل کار باشد مانند سکته کردن، خطر تصادف و. . . . و گاهی اوقات ممکن است در محل کار رخ دهد مانند سقوط از ارتفاع، آسیب دیدن دست فرد در دستگاه، انفجار دیگ بخار، خطر سوختگی و. . . . که منجر به از کار افتادگی می شود. و شخص دیگر قادر به کار کردن نباشد.
در این بین سازمان اتامین اجتماعی طبق قوانین و مقررات وارد عمل می شود و شخص آسیب دیده را مورد حمایت قرار می دهد و برایش مستمری ماهیانه در نظر می گیرد که تا آخر عمر وی و خانواده اش پرداخت می شود. البته به شرطی که شخص آسیب دیده در زمان آسیب دیدن تحت پوشش بیمه تامین اجتماعی باشد و حق بیمه را ماهیانه پرداخت کرده باشد. ممکن است خدمات تامین اجتماعی به صورتی باشد که یک کار ساده تر به شخص آسیب دیده بدهند که توانایی انجام دادن آنرا دارد. یا ممکن است اگر فرد اصلا توانایی انجام کار را نداشته باشد. در هر صورت نوع خدمات در مواقع گوناگون متفوات است.

نتیجه : سازمان تامین اجتماعی حافظ منافع تمام کسانی است که به نوعی از کارافتاده محسوب می شوند و فرد آسیب دیده حداقل دغدغه این را نخواهد داشت که گونه مخارج زندگی خود را تامین کند و فقط درد ناشی از از کارافتادگی را تحمل می کند و نه درد نیاز به غیر را.

 

انشا بیمه تامین اجتماعی از نگاه حادثه دیده

 

مقدمه : هرروز که از خواب بر می خیزیم تا لحظه ای که به بستر باز می گردیم خطرات و حوادث متفاوتی در کمین ما هستند که عقل سالم حکم می کند در هنگام سلامتی برای روز های سختی چاره ای بیندیشیم.

بدنه : کارخانه جایی است که کارگر در آن با حریفی به نام دستگاه تولید سر و کار دارد. گاهی اوقات کارگر باید پشت دستگاه بنشیند و کار انجام دهد و گاهی اوقات ایستاده! اگر کارگر یک لحظه غفلت کند امکان دارد دستش توسط دستگاه قطع شود یا پایش بلغزد و از روی دستگاه زمین بخورد و حوادثی از این قبیل. که در هر حال منجر به حادثه می شود و در این حالات فرد دچار شکستگی عضو، دررفتگی و یا حتی قطع عضو می شود. در تمام این مواقع فرد حادثه دیده اگر تحت پوشش بیمه تامین اجتماعی باشد این سازمان باید فرد مورد نظر را تامین کند و برای فرد آـسیب دیده مستمری در نظر می گیرد. و در هزینه های مداوا او را یاری می کند.
در این گونه مواقع کم و زیاد بودن مستمری که توسط شخص آسیب دیده دریافت می شود چیزی نیست که بشود به آن اعتراض کرد چرا که یک قانون است و برای همه یکسان است. بدون در ظنر گرفتن تعداد اعضای خانواده و هزینه های فردو. . . . .
شاید مبلغ مستمری برای خیلی از از کارافتاده ا به نظر زیاد باشد و یا دیه ای که دریافت می شود بسیار باشد اما هیچ هزینه ای جایگزین سلامتی نخواهد شد.

نتیجه گیری : سازمان تامین اجتماعی سازمانی است که تحت هر شرایطی به کمک افراد می آید. بااین حال امیدوارم تعداد حوادث به حداقل ممکن برسد.

 

# مجموعه شماره 2 :

 

انشا بیمه تامین اجتماعی از نگاه بیمار

 

لنگ لنگان، خیابان های شهر را متر کرده و زیر لب بر ماشین فراری ای که پایم را در آغوش گرفته بود، نفرین و توهین می کردم.
توان راه رفتن در من فرو ریخته شده و نای نفس کشیدن را ندارم، اما، پولی هم در جیب ندارم که به بیمارستان رفته و دردم کمی تسکین یابد.
تصمیم به نشستن بر جدول زرد رنگ کنار خیابان میگیرم و سرم را به درخت تنومندی تکان می دهم و چشمانم را بر هم میفشارم.
از درب خانه پشت سری، مردی بیرون آمده و با تعجب نگاهی به سر تا پای من و سپس توجهش را به پای خونینم جمع می کند، با استرس و صدایی بلند، به پایم نزدیک شده و فریاد مرا به هوا سر می دهد، با خواهش های بسیار، با حساسیت تمام، مرا در ماشین نشانده و تا بیمارستان همراهی ام می کند، با دیدن پرستار پشت میز، به سمتش خیز برداشته و می پرسم که تقریبا هزینه درمانم چقدر خواهد شد، با پرسش نام من و نوشتنش در کامیوتر، رو به من گفت: با در نظر گرفتن بیمه تامین اجتماعی شما، تقریبا ده هزار تومان، و این بهترین خبری بود که در آن حال می شد به من داد که دردم را به کل فراموش کرده و از اعماق دل، عظمت خدا را شکر کنم.

 

انشا تامین اجتماعی از نگاه بیکار

 

شماره یک : همه چیز حراس انگیز بوده و در فکر آن هستم که حال اگر در خانه خبر بی کاری ام را اعلام کنم، حتما همه ناراحت شده و کودکانم از پدرشان ناامید می شوند، حتما فکر می کنند دیگر قرار است چونان کودکانی بی سر پناه در کنار بانک ها، روی جدول های زرد رنگ کنار خیابان، بالای پل هوایی ها نشسته و زندگی زیبا و هفت رنگ بقیه را تماشا کنند، به راستی اگر این گونه فکر کنند چه؟ و اما اگر که به راستی اینطور شود؟
ذهنم آن چنان درگیر و روحم آن چنان ضعیف شده که نمی دانم از این پس باید کدام مشکل را به دست گرفته و یا چیزی خواهد بود که به عنوان غذا بر سر سفره ما بنشیند؟
صبح تا شب خیابان ها را متر کرده و به چیز هایی که برای فروش در خانه دارم می اندیشم، اما هیچ چیز نیست! حتی یک انگشتر.
به خانه بازگشته و با باز شدن در توسط دختر هایم، خوشحالی به من بازگشته و برای دقایقی خوش بختی را با اعماق وجودم احساس می کنم.
با ورود به خانه، دینگ دینگ تلفن همراه ام مرا به سمت خود می کشد، با باری از اندوه به سمتش رفته و می دانم باز پیامک از جانب بانکی است که قصدش را از من طلب دارد، اما، اما، درست دارم می بینم؟ آری! نام من است، این هم شماره شناسنامه من است، این هم آخر پیامک است که مرا برای آغاز دریافت بیمه دعوت می کند، چقدر خوشحال بوده و چقدر آرامش در من جای گرفت، هرچند ناچیز است، اما زندگی مرا در امان نگه می دارد، خدایا شکرت.

شماره دو : در کنج خانه ای ۶۰ متره، با دو کودک و همسرش، زندگی سختی را گذرانده و گاهی حسرت خوردن دو وعده برنج، برایشان آرزو شده و گاهی گشنه سر بر آغوش بالش می گذراند.
اما در پی تمام این دغدغه ها، خبری از زخم زبان و غر غر نبوده و هیچگاه بیکاری او را بر سرش نمیزنند، هیچ گاه او را سرزنش نکرده و زندگی مردم را برایش مثال نمیزنند تا نکند یک وقت ناراحت شده و فکر کند بی مصرف بوده و کودکانش در سختی به سر می برند.
پس از برو و بیا های متداوم و پی گیری های هرروزه، بالاخره، نوبت بیمه اش رسیده و دیگر می توانست تا حدی سرش را بالا گرفته و کودکانش را در بازار بچرخاند، برایش مهم نبود مبلغ چقدر است، مهم این بود که می تواند با بچهایش پا به بازار گذاشته و حدعقل با نگاه پر حسرت آن ها به بستنی، با بستنی ای بر سر چوب، لبخند بر لبشان آورده و در عوض خودش دو چندان شادی کند.

 

انشا بیمه تامین اجتماعی از نگاه بازنشسته

 

متن : دیگر توان کار کردن را در پاهایش حس نکرده و حتی اعصاب آن را هم در سر ندارد، اما با فکر کردن پولی که در ازای این همه کار ماهیای به او تعلق می گیرد، لبخند به لب آورده و به راحتی در جایش می نشیند.
پس از سال های مکرر کار و تلاش در پی لقمه ای نان، حال می تواند با خیالی راحت بالشتی بر زیر سر گذاشته و با کنترلی در دست، اخبار را دنبال کرده و یا به دنبال نوه هایش بدود، با آن ها بخنند بر تاب بنشانتشان، می تواند هر ساعت که می خواهد از خواب برخواسته و هر ساعت بخواهد به خواب می رود، اما چندین سال ساعت شش پاشدن، به این ساعت عادتش داده و ناخود آگاه صبح خروس خوان، از جایش برخواسته و با فکر بر این که باید به سر کار برود، خستگی در تنش می نشیند، اما پس از چند دقیقه، با خوشحالی دوباره به آغوش رخت خواب فرو رفته و چشمانش را بر هم می گذارد.

 

انشا تامین اجتماعی از نگاه کارفرما

 

دستانم را بر سینه زده و در شرکت قدم بر می دارم، با ورودم، همه حالت مرتب به خود گرفته و سخت به کار مشغول می شوند.
قدم برداشته ‌و از کنار کارکنان می گذرم، دفترم را بر دست گرفته و تک به تک به سراغ کارگران برای چک کردن بیمه هایشان می روم.
با رسیدن به کارمندی جدید و شنیدن پاسخ نه برای داشتان بیمه از زبان او، اخم هایم را در هم پیچیده و از او علت می خواهم، او نیز مِن مِن کنان، پاسخ دقیقی برای قانع کردن من نداشته و سعی در عذر خواهی و اقدام هرچه سریع تر دارد.
دست بر شانه او گذاشته و می گویم، علتش همین است، میبینی، همین دستگاه هایی که امروز پشتشان ایستاده ای و با تمام قوا سر در در آوردن روزی ات داری، ممکن است روزی قصد جان تو را کرده و برای درمانت هرچه داری بدهی و باز کفاف ندهد، همین است که راه چاره ای مقابل تو و همه هم کارانت گذاشته ام، من نیز از رفتن پول بر جیب های شما خوشحال و خورسند می شوم، اما باید به دور ترین نقاط نیز بنگرم، به بدترین و بهترین شرایط، به سختی ها و آسانی ها، دید من نباید در رابطه با شما محدود باشد، فردا شما نیز پس از اقدام به دریافت بیمه پشت دستگاه می ایستی، تا من نیز وظیفه ام را به درستی انجام داده باشم، خسته نباشید.

 

انشا بیمه تامین اجتماعی از نگاه مزد بگیر

 

بیمه را فراهم و کارش را نیز در کنارش داشت، نه به آن صورت رسمی و قطعی، زیرا چندین سال به صورت رسمی کار کرده و حقوقش را دریافت می کند، اما، هرکس می داند که پیرمرد ها، پس از بازنشستگی، طاقت خانه ماندن را نداشته و به کار های متفرغه دیگر روی می آورند.
او نیز، از سر ناچاری و بیکاری، در قنادی ای نزدیک خانه، مشغول به کار شده و حقوقی نیز دریافت می کند، گرچه نا چیز است ، اما در کنار بیمه او، به اندازه ای بوده که دست و بالش را گرفته و چرخ زندگی اش را به حرکت در بیاورد.
اما، به آن فکر می کند که او با مزد قنادی در کنار بیمه، باز هم آن چنان که بخواهد خودش و کودکانش در رفاه کامل به سر نمی برند، پس بیکار ها چه میکنند؟ و یا آن هایی که از کار افتاده و دیگر توان کار کردن در وجودشان نیست، آن پول را به کدام زخم مرحم می کنند؟ پس چه خوب است که با آمدن به این قنادی، در کنار خوشحالی به هنگام بستنی بر دست کودکان دادن بعد مدرسه، دست مزدی دارد که با آن روزی اش به دست آمده و لنگ و محتاج کسی نمی شود، بلکه نون حلال بازوی خودش را به خانه می برد.

 

پایان مجموعه

انشا متن درباره بیمه تامین اجتماعی از نگاه خوشه های نمودار صفحه 92 کتاب نگارش پایه هشتم

 

دیدگاه ها 2 دیدگاه
  1. Soushi=)
    در تاریخ 1401\/02\/10 :

    از نظر مزد بگیر نوشتم عالی بود سید..دستون درد نکنه عالی بود اصا عررررررررررررررررررر

  2. ناشناس
    در تاریخ 1400\/12\/04 :

    خوب بود از نگاه بیکار اولی و دومی رو ترکیبی نوشتم که معلم هم شک نکنه😂🤦🏻‍♀️

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *