خانه » مطالب درسی » انشا درباره بوی خاک پس از بارش باران صفحه 62 نگارش هشتم

انشا درباره بوی خاک پس از بارش باران صفحه 62 نگارش هشتم

انشا بوی خاک پس از بارش باران
4/5 - (59 امتیاز)

در این مطلب از سایت برای شما کاربران عزیز انشا بوی خاک پس از بارش باران صفحه 62 نگارش هشتم را تهیه و منتشر کرده ایم

 

انشا درباره بوی خاک پس از بارش باران , انشا صفحه 62 کتاب نگارش پایه هشتم , فعالیت نگارشی درس 5 صفحه 62 با مقدمه و نتیجه ,گام به گام صفحه 62 نگارش هشتم

موضوع  های زیر چه حس و حالی به شما می دهد؟ یکی را انتخاب کنید و حس و حال خود را دربارە آن، بیان کنید.

ما انشا درباره حس و حال بوی خاک پس از بارش باران را در نوشته های کوتاه و بلند و با رعایت مقدمه بدنه و نتیجه می نویسیم و توصیف میکنیم. قالب های نوشتاری طنز و ادبی, خاطره

 

انشا حس و حال بوی خاک پس از بارش باران صفحه 62 نگارش هشتم :

 

صبح روز جمعه بود و من با نسیم خنکی که صورتم را نوازش می کرد از خواب بیدار شدم. یادم افتاد دیشب فراموش کرده ام پنجره ی اتاقم را ببندم.

به طرف پنجره رفتم و حیاط را نگاه کردم، چه عطر دل انگیزی! چیزی تغییر کرده بود و باغچه ی کوچک ما که در گوشه ی حیاط قرار داشت تر و تازه شده بود.

قطره های باران روی برگ های درخت انار و ریحانی که مادر کاشته بود، نشسته بودند و از آن جا روی خاک باغچه می چکیدند.

بوی خاک و باران در هم آمیخته و در فضا پیچیده بود. لباس گرم پوشیدم و به حیاط رفتم. کنار باغچه نشستم و منظره ی بی نظیری که باران به وجود آورده بود را تماشا کردم.

همیشه عاشق منظره پس از باران و بوی خاک بودم که با باریدن باران در همه جا می پیچید.

 

عمیق تر نفس کشیدم و عطر خاک تر را با تمام وجود حس کردم. این عطر مرا یاد خانه ی قدیمی مادر بزرگ در روستا می انداخت.

خانه ی کاهگلی او پر از گل های رنگا رنگ بود و هنگامی که باران می بارید، بوی خاک و گل و سبزه در هم می آمیخت و هوش از سر انسان می برد.

برای من، بوی خاک یاد آور تمام لحظه های دلنشینی بود که در آن خانه ی کاهگلی داشتم.

زمان زیادی سپری شد تا تصمیم گرفتم از باغچه و فضای زیبایی که به وجود آمده بود دل کنده و دوباره به داخل خانه برگردم.

به اتاق رفتم و تصمیم گرفتم این منظره را از دست ندهم، کنار پنجره نشستم و بیرون را نگاه کردم.

نسیم را حس می کردم که با هر بار وزیدنش باران و بوی خاک را به اتاقم می آورد.

آن روز آنقدر آن جا ماندم تا ابرها جای خود را به خورشید دادند.

 

انشا حس و حال بوی خاک پس از بارش باران صفحه 62 نگارش هشتم :

 

بوی خاک پس از بارش باران چه حسی می دهد

 

مقدمه انشا بوی خاک پس از بارش باران : هنگامی که باران  می بارد احساسی زیبا درون آدم شکل می گیرد،قطرات باران روی خاک که می افتند بویی که به مشام آدم می رسد کم از بهترین عطرها ندارد.

بدنه : چه حس و حال عجیبی دارد، پاییز باشد یا بهار بعد از پنجره اتاق نم نم باران را ببینی و ذوق کنی.
آدم در این لحظات ته دلش می خواهد برود بیرون و باران را بو کند، برخورد قطرات باران با صورت و تنش را احساس کند ، اما یکدفعه عقل پا جلو می گذارد و می گوید نه نرو. می روی بیرون خیس می شوی، باد می خورد به سر و کله ات سرما می خوری.
اما اگر زیر باران نرویم و خیس نشویم که دیگر انسان بودنمان خیلی خیلی شکل ماشینی به خودش می گیرد.
پس دلت را می زنی به دریا و می روی بیرون…
وارد حیاط می شوی می بینی کلی شبنم زیبا روی گل های یخ باغچه نشسته است. دلت غش می رود.
یکدفعه احساس می کنی بوی عجیبی به مشامت می رسد.
نتیجه گیری : که بوی خاکی است که باران خورده. هیچ عطری یارای برابری با بوی سرمست کننده خاکی که باران درونش غلت زده را ندارد. حس زندگی کردن و زیبایی درونت جوش می زند.
عجیب است. آن باران، این خاک و این تویی که سرشار از طراوتی….

 

انشا درباره بوی خاک پس از بارش باران صفحه 62 نگارش هشتم :

 

باران یعنی بوی کاهگل خانه مادر بزرگ، باران که می بارد بوی کاهگل به مشام می رسد و آدمی را مدهوش و افسونگر می کند این بوی خاک.
بدنه کلی: باران که میبارد همه خوشحال میشوند و من خوشحال تر. چون عاشق بوی باران هستم، وقتی نم نم باران میبارد و بوی خاک در هوای لطیف بارانی پراکنده میشود چنان احساس ارامش میکنم که گویی دنیا مال من است. نفس های عمیق میکشم و زندگی را با تمام وجود حس میکنم. انگار تا قبل از باران مرده بودم، الان زنده هستم و زندگی میکنم. بوی خاک که به مشامم میرسد، غرقِ خالق هستی میشوم و همچنان که نفس های عمیق و ارام بخش میکشم خدا را شکر میکنم بابت این بوی خاک، این بوی ناب. وقتی بوی خاک به مشمامم میرسد در خاطراتم به روستا سفر میکنم، جایی که بوی خاک باران خورده با دیوارهای کاهگلی معنی پیدا میکند. ای کاش یک دهاتی بودم و حداقل سالی چند بار میتوانستم بوی خاک را با قلبم احساس کنم. ای کاش میشد بوی خاک باران خورده را در شیشه های عطر محصور کرد چون بوی خاک از بهترین عطرهاست، عطری که یاداور خداست.
نتیجه: باران زیباست، بوی خاک باران خورده زیباست، بوی باران مرا می برد به دوران کودکی، به آن زمان که خانه ها کاهگلی بود، ان زمان که خدا در همین نزدیکی بود.

 

 

 

انشا در مورد بوی خاک پس از بارش باران صفحه 62 نگارش هشتم :

 

بعضی بوها هستند که هیچ گاه از ذهنت نمی روند مثل بوی مادر یا بوی خاک نم خورده، در ذهنت می ماند و خاطرات زیبایی را برایت یادآوری می کند.

بدنه: باران که میبارد صدایی دل انگیز را به گوش می رساند، صدایی از جنس مهربانی کلام مادر و گرمی دستان پر مهر پدر، صدایی که در آن زندگی جاری است.

فنجان قهوه ام را روی میز میگذارم و به سمت پنجره می روم، پنجره را باز می کنم و غرق می شوم در هوای خوبی که به صورتم می خورد.

نفس عمیقی میکشم که بوی خاک در سرم می پیچد، منتظرم، منتظر به پایان رسیدن سفر قطره های زیبا و درخشان باران.

آرام آرام از شدت باران کاسته میشود، گویا آسمان هم به عجله من پی برده است.

دیگر نمی توانم صبر کنم خیلی سریع به سمت باغچه خانه میدوم تا بوی خاک را که نم باران به خود گرفته را به ریه ام برسانم.

دلم میخواهد خودم را در آغوش این خاک نرم و خیس قرار بدهم.
خاک بوی خیلی خوبی میدهد بویی از جنس گل ها بویی از جنس ابر و بویی از جنس کلوچه های یزدی مادربزرگ.

باران و قطره های ریز و درشتش لطافت خاصی به خاک بخشیده است.

این بو بویی است از جنس لبخند خدا، خاک نم گرفته که حس زیبا و شیرینی دارد مانند تولد یک پروانه یا رشد یک جوانه ی کوچک.

این بو نشان‌دهنده زندگی است، بار دیگر نفس می کشم ٬عمیق تر نفس می کشم تا آن را در ذهنم حک کنم.

باران زیباست ، بوی خاک باران خورده زیباست، بوی باران مرا می برد به دوران کودکی ، به آن زمان که خانه ها کاهگلی بود، آن زمان که خدا در همین نزدیکی بود.

نتیجه : هرچه در دنیا هست همه را خدا آفریده است و اوست که میتواند انسان را از تکه گلی بسازد و روح و زندگی در وجودش قرار بدهد شکر گذار او و نعمت هایش باشیم.

 

انشا کوتاه بوی خاک پس از بارش باران صفحه 62 نگارش هشتم :

 

خاک و باران،به تنهایی هیچ یک از این ها حسی را در من ایجاد نمیکند. اما وقتی قطره های درشت باران بروی دانه های ریز خاک می بارد، آن عطر خوش خاک که در اثر نمناک شدن به وجود می آید مرا در آرامشی بی پایان فرو می برد.

وقتی که دانه های نمناک خاک رادر لابه لای انگشتانم حس میکنم به یاد دوران بچگی ام می افتم که به همراه خانواده ام به کنار دریا می رفتم و با شن هایی که در اثر برخورد باآب دریا خیس ونمناک می شدند، قلعه هایی درست می کردم که پس از مدتی دریا مانند طوفانی برروی قلعه های شنی ام فرود می آمد وآن هارا تبدیل به ویرانه ای می کرد ومن با ناراحتی سعی میکردم دوباره قلعه ای درست کنم؛ از فکر به دوران کودکی ام بیرون می آیم بوی خاک را باتمام وجودم استشمام می کنم.

اممممم چه بوی خوشی…

من با این بو می توانم خدا را در نزدیکی ام حس کنم، می توانم از آفریده هایش به وجود خودش پی ببرم، می توانم با تمام وجود فریاد بزنم و بگویم خدایا دوستت دارم، خدایا شکر بابت نعمت های فراوانت و بگویم خدا مرا ار نعمت هایت دریغ نکن تا بتوانم معنای بهشت جاودان را دراین دنیای نژند درک کنم.

 

انشا بوی خاک بعد از بارش باران صفحه 62 نگارش هشتم :

 

باران یکی از برکات خدای مهربان است که لطف و مهربانی اش را بر سر بندگانش می پاشاند تا اینگونه نشان دهد که هرگز دست محبت از سر بندگانش را کوتاه نخواهد ساخت.

کاش می شد بعضی از بوهای خوشایند زندگی را در جایی نگاه داشت یا ضبط و ثبت کرد تا که هر وقت دلت گرفت یا دلت تنگ شد آن را استشمام کنی و غرق شوی در خاطرات خوب زندگیت.

مثل بوی خاک پس از بارش باران به خصوص زمانی که خورشید سوزان روی خاک تابیده است و با حرارتش در حال پخت خاک روی زمین است. گویی که از زمین بخار بلند می شود و ناگهان آسمان به غرش درآید و ابرها به یکباره جمع شوند و باران با شدت شروع به بارش کند درست مثل لحظه ایی که آب را روی آتش بریزی

خاک هم با بارش باران عطر دل انگیزی را از منشات می کند که هوش از سر می برد و آدمی را به خلسه ی شیرین می کشاند. درست به یاد خاطرات کودکی ات که روی ایوان خانه ی مادربزرگ می نشستی و با بارش باران بوی خاک شور و شوق پرواز در باران را در وجودت شعله ور می کرد

و تو با صدای بلند زیر باران با دست های از هم گشوده می خندی و بوی خوش خاک را در تک تک سلول های بدنت تزریق کنی تا ابد در ذهنت همان خاطره ی خوب را به یادآوری .

بوی خاک آن هم بعد از بارش باران بسیار شور انگیز و دل انگیز خواهد بود. به شرط آنکه پشت قاب پنجره ی اتاق آن هم با فنجان چای داغ در دستانت باشد نه آنکه دربه در دنیال سرپناهی باشی و سرما در گوشت و استخوانت نفوذ کند. آن موقع نه تنها بوی خاک برایت دلنشین نخواهد بود بلکه باران هم برایت یک اتفاق نابه هنگام و بد خواهد شد.

 

انشا طنز  بوی خاک پس از بارش باران صفحه 62 – 63 نگارش هشتم :

 

به نام خدا. بوی خاک باران خورده منو می برد به رویای دنیایی که توش عاشق بودم و کودک.

آزاد و بی پروا. دنیایی که خودم رنگش می زدم.

عاشقی هایی که خودم می ساختمش.

خنده هایی که طراحش من بودم و گریه هایی که پاک کنش قلب من بود و دامان مادرم.

این همون بوی همیشگی بود که هر لحظه که می خورد به مشامم، یادم مینداخت که چه شجاع بودم و نترس!

قدیم ترا چه راحت تصمیم می گرفتم عاشق بارون شم و چه راحت کاخ رویاهامو می ساختم. چه راحت بال پرواز واسه خودم می خواستم.

اما حالا که بزرگ شدم خندم می گیرد چون فهمیدم که این بو همان بوی باکتری هاییست که زیستگاه آنها خاک بوده و پس از برخورد باران تولید هاگ کرده و باعث آزادشدن ترکیبی شیمیایی میشود که بوی معطر خاک مانندی دارد.

شاید خنده دار باشد ولی به آدم یاد میدهد که همه ی چیزها اونجور که به نظر میرسن نیستن و حتی باکتری هایی که شاید سالی یک بار هم بهشون فکر نکنیم در روز های مختلف کودکیمان حس و حال عجیبی به ما دادند که همه این ها شگفتی های دنیا و نشانه ی قدرت عظیم خداوند هستند.

 

انشا بوی خاک پس از بارش باران :

 

مقدمه: بعضی از لحظه ها و بعضی از ثانیه ها تبدیل می شوند به بهترین و شیرین ترین خاطره ها، که با هر بار تکرار آن غرق می شوی در لحظه ها و خاطره ها ، مثل استشمام بوی خاک پس از بارش باران.

تنه انشا: در روزهایی که خورشید دامن پرچینش را بر روی زمین پهن می کند و به همه نور و روشنایی و آفتاب هدیه می دهد. دقیقا در همان روزهای آفتابی گرم که خورشید هنرنمایی می کند و آدمی را از نعمت خود سیراب می کند ابرهای آسمان نیز به جنب و جوش می افتند و دست در دست همدیگر می دهند و جرقه ایی ایجاد می شود و خورشید را احاطه می کنند و باران رحمت را بر زمین نازل می کنند. باران بر خاکی فرود می آید که آفتاب آن را طلایی کرده بود و با بارش باران بوی خاک برمی خیزد رنگ از رخسارش می رود و گلگون می شود و به خدا سلام می گوید و همه جا پر می شود از عطر بوی بهشتی که انسان را غرق می کند در دنیایی پر از عشق و لحظه های ناب. بوی خاک پس از بارش باران آنقدر لذت بخش است که برای هزارمین بار انسان را وادار به شکر پروردگار می کند. آنقدر شیرین و ناب است که با هر بار استشمام آن و پر کردن ریه ها از بوی دلنشین آن گویی انسانی دوباره از دل خاک نم گرفته متولد می شود. دقیقا مانند لحظه ایی که نوزادی پا به جهان می گشاید و هیچوقت آن لحظه و آن لبخند جا گرفته روی لب ها فراموش نمی شود.(در این قسمت خاکی که باران روی آن باریده شده است و خاک طلایی به قهوه ایی تبدیل شده است و از آنجایی که انسان از گل آفریده شده است لحظه ی تولید انسان به خاک و گل تشبیه شده است)[enshay.blog.ir]

بوی نم خاک مانند آن است که بوی بهشت به مشامت رسیده و تو را به خلسه ایی می کشاند که زیر باران خدا قدم بر می داری و باران نم نم روی سرشانه و موهایت می نشیند و عطر خوش دل انگیزی به مشامت می رسد. مگر زیباتر و بهتر از این لحظه و این ثانیه ها هست.

نتیجه گیری: نتیجه می گیریم که هر ثانیه و هر لحظه ای زندگی به ما این را می آموزد که زندگی مانند جریان رودخانه ایی در حال گذر است. مانند بارانی نم نم می آید و بر زمین خدا می نشیند و عطر و بوی بهشتی همه جا را سرشار می کند. آیا آن لحظه نباید شکر گفت.برای لحظه هایی که می توانند بهترین باشند و با ناشکری به ابطال کشیده می شوند.

 

انشا زیبا در مورد حس و حال شما از بوی خاک پس از بارش باران صفحه 62 نگارش هشتم :

 

صدایی دل انگیز به گوش می رسد.صدایی ازجنس مهربانی کلام مادر و گرمی دستان پر مهر پدر؛صدایی که زندگی در آن جاریست. فنجان قهوه ام را روی میز مطالعه ام قرار می دهم و به سمت پنجره می روم پنجره را می گشایم.آری حس خوبیست،حسی که تمام خاطره های زیبای گذشته را برایم تداعی میکند. منتظرم.منتظر به پایان رسیدن سفر این دانه های زیبا و درخشان.شدت باران کاهش می یابد،دیگر صبری برایم باقی نمانده،عجله دارم،عجله ای که برای بوییدن خاک باغچه صبرم را بلعیده است‌. دلم میخواهد خودم را در آغوش این خاک نرم و خیس قرار دهم.بوی خوبیست،بویی از جنس گل های ارکیده،بویی ازجنس ابر،بویی از جنس کلوچه یزدی های مادر بزرگ.باران و دانه های ریز و درشتش لطافت خاصی به خاک بخشیده اند.آری بویش را حس میکنم،بوییست از جنس لبخند خدا. خاک نم گرفته چه حس زیبا و شیرینی دارد،حسی همانند تولد یک پروانه و رشد یک جوانه،واقعا چه چیزی میتواند بویی به این خوش آیندی داشته باشد؟بویی که سرچشمه اش زندگیست.
گلها هم غرق شادی اند و از شدت نرمی و لطافت این خاک خیس ،بالا و پایین می پرند و از این هوایی که بوی خاک در آن آمیخته شده است لذت می برند. آری همین است ،این ها همه نشانه ی لطف و زیبایی پروردگار هستند.

 

انشا دل انگیز در مورد حس و حال شما از بوی خاک پس از بارش باران صفحه 62 نگارش هشتم :

 

هوا سرد بود. خورشید در لابه لای ابرها کم کم چشم از جهان فرو می بست.قطرات باران،آرام آرام به سروصورتم بوسه میزد.کمی که در کوچه های کاهگلی روستا قدم زد،باران بند آمد.یکدفعه بوی خاک در هوا پخش شد،نفسی عمیق کشیدم و بوی آن را با مشام دل،بوییدم.چه بوی خنک و تازه ای!! بوی او مثل…مثل…[
بوی خاک را نمیتوان توصیف کرد!!قدرت این نعمت خداوند در کلمات نمی گنجد…! به شیرینی خواب بعد از ظهر و به خنکی نسیم بهاری و به دلنشینی لای لای مادر بود!!خم شدم و کمی از خاک را در دستانم گرفتم، و دوباره آن را بوییدم…همان بوی خوب را نمی داد!!! چرا؟!
برایم عجیب بود،خاک به تنهایی آن بوی دلپذیر را نمی داد…این بار،هوای نیمه بارانی را بوییدم و عجیب تر که هنوز همان بوی خوب را می داد!!!حدسم درست بود،این بو تلفیقی از خاک و باران بود.چقدر خداوند،زیبا نعمت هایش را در هم آمیخته بود..!
باران دوباره شروع به باریدن کرد و من هم پرذوق تر از قبل به قدم زدنم در روستای رویایی ادامه دادم..
چه غروب عجیب و خوشبویی بود آن روز..!!

 

انشا توصیف بوی خاک پس از بارش باران صفحه 62 نگارش هشتم :

 

مثل موش آبکشیده شده بودم از مدرسه بدو بدو به خانه بازگشتم.سگرمه های ابرها درهم رفته بود وعصبانی بودند وبا هم در حال جنگ بودند.صدای باران وشالاپ وشلوپ آب به گوش میرسید واردخانه شدم،مادرم سوپ پخته بود،آن راخوردم وشال وکلاه کردم ورفتم بیرون.باران بند آمده بود.بوی خوش خاک نم خورده به مشام میرسیدوخیلی لذت بخش بودوهوا خنک خنک بود که گونه هایم مثل سیبی سرخ شده بود.بوی خاک،چه بوی خوبی بود،ووقتی هم که با بوی سبزه های تازه جوانه زده آمیخته میشد بوی فوقالعاده به وجود می آمد.قدم زنان حرکت کردم،خورشید مهربان با نور گرم وصمیمی اش دوباره مهمان خانه های همه شده بود و رنگین کمان هفت رنگ از هر سو به من سلام میداد و رنگ های زیبای خود را در آسمان به تصویر کشیده بودند و قطرات بارانی که روی شیشه باقی مانده بودآرام لیز میخوردند ومانند بچه ای که از سر سره سر بخورد سر میخوردند.هوا تمیز وپاک بود و بوی خاک در هوا پیچیده بود،بوی خاک نم خورده را با تمام وجود حس میکردم چقدر لذت بخش بود به جرئت میتوانستم بگویم که،بوی خاک به قول معروف یک دست از بوهای دیگر بالا داشت و دست بالای همه بوها بود.روی چمن های خوش رنگ و گل های سرخ روی زمین نشستم و خم شدم وشاخه گلی برداشتم و بوییدم،چه بوی خوبی میداد،خاک را هم بوییدم واز خداوند بی همتا بابت این همه نعمت های فراوان و وصف نشدنی تشکر کردم.

 

انشا توصیف بوی خاک پس از بارش باران صفحه 62 نگارش هشتم :

 

مقدمه : وقتی باران می بارد ، همه چیز عوض می شود . انگار کوچه ها همان کوچه های سابق نیستند . آدم ها همان آدم های قبلی نیستند. بعضی شان خوشحال میشن ، بعضی ناراحت. خاک هم جزو این دسته است . قبل از باران ، حین باران و بعد از باران خیلی خیلی فرق می کنه .

بدنه : موقع بارون ، بیشتر ما فقط یک چیز رو می بینن ، قطرات باران و صدای باران . این دو تا به اندازه کافی جذاب و دلربا هستند که حواس ما رو فقط به خودشون جلب می کنند.خاک باغچه هم درست عین ما غرق در تماشای قطرات بارون شده و هنوز نمیدونه که کم کم داره خیس میشه ، مثل اینکه خوابه خوابه! کسی هم نیست بیدارش کنه . پس منتظر می مونیم ببینیم بعد بارون چی پیش میاد .

خوب ، صدای گنجشک ها و کبوتر ها ، به ما میفهمونن که بارون دیگه بند اومده و خاک و بیدار میکنن. خاک هم که مدت هاست منتظر همچنین فرصتی بوده ، نهایت استفاده رو می بره . درست مثل قطعه زیبای موسیقی که توجه همه حاضرین در صحنه رو به خودش جلب می کنه . بوی خاک دور و بر رو فرا میگیره.وقتی بوش رو حس میکنم ، بوی ورق های کتاب نو یادم میاد . یاد وقت هایی میفتم که به نجاری یا چوب بری می رفتم و بوی هزاران چوب رو حس میکردم.واقعا صحنه زیبایی هست و من و یاد صدها چیز دیگر هم می اندازه .

خب دیگر کنسرت پرشکوه ما هم نقطه اوجش را اجرا کرده و الان در حال فرود است.رفته رفته رایحه اش کم تر میشود.تماشاچی ها هم کم کم دارن خسته میشن و سالن رو ترک می کنن. وقت رفتنه دیگه! همان طور که اومده بود رفت . بی سر و صدا ، یهویی ، بی جلب توجه.دیگر هیچکس به یاد آن صحنه ها نیست ، همه رفته اند مشغول کار خودشان شده اند . یکی درس میخواند ، یکی سرش توی گوشی است، یکی دراز می کشد.خلاصه ، دیگر خبری از آن کنسرت پر شکوه نیست .

نتیجه : بوی خاک با اینکه بسیار کوتاه و گذراست ولی در عین حال جذاب ، باشکوه و شورانگیز است . سعی کنیم در زندگی درست مثل خاک باشیم ، وقتی به قدرت می رسیم ، بی سر و صدا ، بدون ظلم و ستم سرکار بیاییم ، حماسه بیافرینیم و وقتی می رویم طوری برویم انگار نبوده ایم ، بدون هیچ کینه و انتقام .

 

انشا توصیف بوی خاک پس از بارش باران صفحه 62 نگارش هشتم با رعایت مقدمه بدنه و نتیجه :

 

مقدمه : یادم می‌آید چیزی نزدیک به ۱ سال قبل بود. باران می‌بارید و با دوستانم مشغول بازی در کوچه بودیم. توپ بازی ما اوج گرفته بود و شدیدتر شدن باران نیز نمی‌توانست تاثیری روی آن داشته باشد. خیال می‌کردیم که این از مسابقات سری اول لیگ قهرمانان اروپاست و اجازه متوقف ساختن آن زیر بارش شدید باران را نیز نداریم!

بدنه : بارش باران باعث شده بود که حرکات ما کند شود و گویی توپ هم وزن سنگین‌تری به خود گرفته بود. از این جهت ناچار بودیم که ضربات محکم‌تری به توپ بزنیم. یکی از این توپ‌ها با شدت تمام به من برخورد کرد و روی زمین افتادم. با افتادن من روی زمین، صورتم درست روی خاک باغچه کنار کوچه قرار گرفت. دوستانم دور من حلقه زدند و نگران بودند که چه اتفاقی برایم افتاده است.

من تکان نمی‌خوردم، اما بر خلاف تصور آن‌ها اتفاق بدی برایم نیفتاده بود. بوی نم خاک که باران مرطوبش ساخته بود، به مشامم وارد شده بود و داشتم از آن لذت می‌بردم. همین طور خیسی و خنکی خاک روی پوست صورتم برایم دوست داشتنی بود و مایل به ترک آن نبودم. دوستانم با حالتی نگران مرا تکان داده و مرتب اسمم را صدا می‌کردند و من در دل به آن‌ها می‌خندیدم.

خاک و بوی رطوبت آن دوست داشتنی بود و آرزو می‌کردم ساعت‌ها همان جا بمانم. قطرات درشت باران با شدت از آسمان به سمتم می‌بارید و انگار خاک با باران حرف می‌زد. لحظه ای رویایی بود و دوست داشتم همان طور ادامه پیدا کند، اما دوستانم سرانجام مرا از زمین بلند کردند. لباس‌هایم را تکانده و خاک‌های آن را پاک کردند. یکی از دوستانم خاک و گل روی صورتم را نیز با ۱ دستمال پاک کرد.

نتیجه گیری : دستمال را از او گرفتم و در جیبم گذاشتم. دوستم تعجب کرد. به او گفتم بوی خاک باران زده را دوست دارم و می‌خواهم این دستمال گلی را با عطر آن، یادگاری داشته باشم. آن روز (day) تمام شد، اما من دستمال را که از خاک کوچه مرطوب شده و تکه‌های گل روی آن جای داشت، برای همیشه یادگاری نگه داشته و خواهم داشت.

 

انشا توصیف بوی خاک پس از بارش باران صفحه 62 نگارش هشتم :

 

به ما گفته شده که انشایی درباره بوی خاک پس از بارش باران بنویسیم و آن را توصیف کنیم . همین که می‌خواهم نوشتن را شروع کنم، بوی نم و رطوبت آن در مشامم می‌پیچد و نمی‌توانم به چیز دیگری فکر کنم. دوباره ذهنم به بهار سال قبل پر می‌کشد که بارش‌های سیل‌آسا در شهرهای مختلف کشور، غوغا کرده بود. در شهر ما نیز همین بارش‌های بهاری جریان داشت و هر روز  غروب کوبش‌های آسمان شروع می‌شد.

گویی آسمان به وقت غروب، حسابی دلگیر شده و برای گریه و زاری خود را آماده می‌ساخت. اشک‌هایی که تا جا داشت سنگین و سنگین‌تر شده و دانه‌های غلطان آن‌ها درشت و پرآب بود. پیش از این بوی خاک پس از بارش باران را استشمام کرده بودم، اما هرگز نمی‌دانستم باران می‌تواند تا این اندازه قوی و پرشتاب باشد. شاخه‌های درختان که تازه رنگ بهاری را به خود دیده بودند، زیر تازیانه‌های باد و باران به این سو و آن سو رفته و در جای خود بند نبودند. اما خاک باغچه‌های کنار خیابان چه حالی داشت. می‌توانستم احساسش کنم که به اندازه ۱ عمر، سیراب شده و از بارانی که بر تن آن می‌بارد، چه لذتی می‌برد. چنین لذتی را با عطری که پس از پایان باران از آن استشمام می‌شد، می‌توانستم بهتر درک کنم. باغچه راضی و خوشحال بود!

این خاک همیشه تشنه بود. بارش‌های کم و خشکسالی‌های طولانی تشنه‌ نگهش می‌داشت. اکنون که بارش‌های بهاری بی‌وقفه در هر غروب، می‌باریدند، حال خاک باغچه‌ها بهتر شده بود. منتظر بودم و دل دل می‌کردم که هر چه سریعتر بارش باران پایان یابد و بوی خاک پس از بارش باران را استشمام کنم. این بهترین بخش ماجرا بود. بوی خاک پس از بارش باران، چیزی جادویی در خود داشت و نمی‌توانستم به هیچ چیز دیگری تشبیهش کنم.

این رایحه کاهگلی و مرطوب، به برکتی می‌مانست که ربطی به زمین نداشت. گویی چیزی آسمانی در آن نهفته بود و به همان اندازه در اعماق روح من نفوذ می‌کرد. دوست داشتم چشمانم را ببندم و سرم را روی خیسی و خنکی خاک بگذارم و در بوی رطوبت آن غرق شوم. این بازی هر روز من با باران و خاک کوچه بود، که تا بارش‌ها ادامه داشت، این نیز ادامه پیدا می‌کرد.

از دید بسیاری افراد شاید بوی خاک پس از بارش باران چیزی معمولی و ابتدایی باشد، اما برای من به هیچ وجه این طور نبوده و نیست. من در بوی خاک، حیاتی را پیدا می‌کنم که در ذهن من به حلقه آفرینش مربوط است و به همان اندازه زنده و نشاط آور می‌نماید.

 

انشا توصیف بوی خاک پس از بارش باران صفحه 62-63 نگارش هشتم :

 

مقدمه : بنام خداوند ی که انسان را آفرید وبرای او نعمتهای بیشماری را قرار داد تا از این نعمتها استفاده کند و به دیگران هم سود برساند . یکی ازاین نعمتهای بزرگ و بیمانند باران است

بدنه : واقعا باران چقدر کلمه زیباییاست هیچکس نیست که باران را دوست نداشته باشد . هر کس این نعمت الهی را به دلیلی دوست دارد باران وبوی خاک پس از باران برای خیلی از افراد حس آرام بخشی را بوجود می آورد مثلا بعضی که عاشق هستند ، یا غمگین هستند و یا عزیزی را از دست داده اند باران و بوی خاک پس از بارش نم نم باران حس زندگی را در آنان بوجود می آ ورد.
بعضی بوی خاک را در مزارعی که در اثر کمبود بارش و خشکسالی به زمینهای لم یزرع تبدیل شده اندرا دوست دارند وآ ن بو را سر منشا رویش ،منشا سرسبزی و منشا خیر و برکت می دانند در این حالت آنان مشتی از خاک را در دست میگیرند وآنقدر آن را بو میکنند تا مشامشان سرشار از شادی وشعف شود .
وقتی برای اولین بار باران را در کوچه های قدیمی می بینیم شاید یاد روزهایی می افتیم که با چکمه های بلند باید کلی راه را پیاده طی میکردیم تا به مدرسه مان برسیم که پشت بامهای کاهگلی داشت وگاهی اوقات سقف کلا سها چکه میکرد و بوی خاک پس از باران تداوم بخش خاطرات آن روزها است . روزهایی که دیگر نیستند و تنها یاد و خاطره اش برای ما مانده است .

گاهی اوقات بوی خاک پس از باران ناخوشایند است زمانی که نم نم باران به سیل وبوی خاک به بوی گل ولا ی تبدیل میشود و خانه های کاهگلی و خشتی را با خود از جا میکند وبه نا کجا آباد میبرد.در این حالت دیگر بوی خاک خوشایند نیست ، آرامبخش نیست بلکه آزار دهنده است چه بسا عاشقانی را از هم جدا کند ویا مادر ی را از فرزندش برای همیشه دور کند و یا عزیزی را به کام مرگ بکشاند .

نتیجه گیری : آری بوی خاک پس از بارا زیباست مصلحت ما را خدا می داند وبس گاهی شیرین و لذت بخش و گاهی تلخ و رنج آور . پس بیایید بوی خاک را همانطور که هست دوست داشته باشیم و خداوند بزر گ را به خاطر تمام نعمتهایش شاکر و سپاسگزار باشیم

 

انشا در مورد بوی خاک پس از بارش باران و حس و حال آن :

 

مقدمه : بعضی از لحظه های زندگی و حتی ثانیه ها به یک واقعیت و خاطره های شیرین و بهترین است که با یاد اوری آن غرق لذت می شوی.مثل نفس عمیقی میکشی که بوی خاکی ک به ان اب زده باشند بوی مطبوعی دارد.

بند بدنه : در روزهای که خورشید لباس زیبای زرد رنگش را بر آسمان پهن می کند و به همه ی مخلوقات الهی نور و روشنایی آفتاب گرم را هدیه می دهد.دقیقا در همان روزهای گرم تابستانی که خورشید در آسمان بی کرانش خودنمایی می کرد و آدمی را از نعمت خود بی نیاز می کند ابرهای بزرگ و قشنگ آسمان نیز در حال جنب و جوش می افتند و با کمک همدیگر جرقه ایی ایجاد میکنند و خورشید را دور تا دور او را احاطه می کند و باران الهی که جزیی از رحمت و نعمت الهی است شامل حال زمین می شود. باران بر خاکی قطره قطره از ابرهای اسمان چکه میکند. که آفتاب با تابش نور خودش آن را سرخ و سفید کرده است با بارش باران رنگ از رخش می پرد و به خدا سلام می کند ومی گوید که همه جا پر می شود از عطر و بوی خوش بهشتی که انسان را در آن غرق می کند در دنیایی پر از عشق و محبت لحظه های بی همتایی.بوی خاک خیس شده از بارش باران آنقدر خوب و دلپذیر است که برای هزارمین بار انسان را وادار ب شکر گذاری خدای مهربان کرده است. که هربار با استشمام آن و پر کردن ریه ها از بوی دلنشین آن گویی انسانی دوبارا از دل خاک نم گرفته متولد شده است. دقیقا مثل یک نوزادی که پا به هستی گذاشته است. هیچوقت آن لحظه و آن لبخند ناب روی لب ها فراموش نمی شود.
بوی خاک خیس شده باعث می شود که بوی بهشت به مشامت رسیده و تورا به یک حس و حالی می کشاند که زیر باران الهی قدم بگذاری و با خدایت راز و نیاز کنی و باران نم نم با مهربانی و عطوفت بر سر و رویت ببارد و عطر دل انگیزی را به مشامت برساند.

نتیجه گیری : نتیجه می گیریم که هر ثانیه و هر لحظه ایی از زندگی خودمان به ما این را می اموزد که زندگی مانند جریان رودخانه ایی که در حال گذر است. مثل نم نم بارانی که همه جا را پر می کند. عطر و بوی بهشتی همه جا را سر شار میکند. آیا اون لحظه نباید از این رحمت و نعمت های الهی را شکر بگوییم.برای لحظه های که میتوانیم به بهترین شکل ان را بگذرانیم و با ناشکری ان را خراب نکنیم

 

انشا بوی خاک پس از بارش باران  ارسالی سمانه از تهران :

باران یعنی بوی کاهگل های خانه مادر بزرگ ، باران که می بارد بوی کاهگل به مشام می رسد و آدمی را مدهوش و افسونگر می کند این بوی خاک …
باران که میبارد همه خوشحال میشوند و من خوشحال تر. چون عاشق بوی باران هستم ، وقتی نم نم باران میبارد و بوی خاک در هوای لطیف بارانی پراکنده میشود چنان احساس ارامش میکنم که گویی دنیا مال من است. نفس های عمیق میکشم و زندگی را با تمام وجود حس میکنم. انگار تا قبل از باران مرده بودم ، الان زنده هستم و زندگی میکنم.
بوی خاک که به مشامم میرسد ، غرقِ خالق هستی میشوم و همچنان که نفس های عمیق و آرام بخش میکشم خدا را شکر میکنم بابت این بوی خاک ، این بوی ناب.
وقتی بوی خاک به مشمامم میرسد در خاطراتم به روستا سفر میکنم ، جایی که بوی خاک باران خورده با دیوارهای کاهگلی معنی پیدا میکند. ای کاش یک دهاتی بودم و حداقل سالی چند بار میتوانستم بوی خاک را با قلبم احساس کنم.
ای کاش میشد بوی خاک باران خورده را در شیشه های عطر محصور کرد چون بوی خاک از بهترین عطرهاست، عطری که یاداور خداست.
باران زیباست ، بوی خاک باران خورده زیباست ، بوی باران مرا می برد به دوران کودکی ، به آن زمان که خانه ها کاهگلی بود ، ان زمان که خدا در همین نزدیکی بود.

 

انشا بوی خاک پس از بارش باران  ارسالی پانیذ از کرج :

 

صدایی دل انگیز به گوش می رسد.صدایی ازجنس مهربانی کلام مادر و گرمی دستان پر مهر پدر؛صدایی که زندگی در آن جاریست. فنجان قهوه ام را روی میز مطالعه ام قرار می دهم و به سمت پنجره می روم پنجره را می گشایم.آری حس خوبیست،حسی که تمام خاطره های زیبای گذشته را برایم تداعی میکند. منتظرم.منتظر به پایان رسیدن سفر این دانه های زیبا و درخشان.شدت باران کاهش می یابد،دیگر صبری برایم باقی نمانده،عجله دارم،عجله ای که برای بوییدن خاک باغچه صبرم را بلعیده است‌. دلم میخواهد خودم را در آغوش این خاک نرم و خیس قرار دهم.بوی خوبیست،بویی از جنس گل های ارکیده،بویی ازجنس ابر،بویی از جنس کلوچه یزدی های مادر بزرگ.باران و دانه های ریز و درشتش لطافت خاصی به خاک بخشیده اند.آری بویش را حس میکنم،بوییست از جنس لبخند خدا. خاک نم گرفته چه حس زیبا و شیرینی دارد،حسی همانند تولد یک پروانه و رشد یک جوانه،واقعا چه چیزی میتواند بویی به این خوش آیندی داشته باشد؟بویی که سرچشمه اش زندگیست. ‌ ‌ گلها هم غرق شادی اند و از شدت نرمی و لطافت این خاک خیس ،بالا و پایین می پرند و از این هوایی که بوی خاک در آن آمیخته شده است لذت می برند. آری همین است ،این ها همه نشانه ی لطف و زیبایی پروردگار هستند.

 

انشا بوی خاک پس از بارش باران  ارسالی آرین از مشهد :

 

هوا سرد بود.خورشید در لابه لای ابرها کم کم چشم از جهان فرو می بست.قطرات باران،آرام آرام به سروصورتم بوسه میزد.کمی که در کوچه های کاهگلی روستا قدم زد،باران بند آمد.یکدفعه بوی خاک در هوا پخش شد،نفسی عمیق کشیدم و بوی آن را با مشام دل،بوییدم.چه بوی خنک و تازه ای!! بوی او مثل…مثل… بوی خاک را نمیتوان توصیف کرد!!قدرت این نعمت خداوند در کلمات نمی گنجد…! به شیرینی خواب بعد از ظهر و به خنکی نسیم بهاری و به دلنشینی لای لای مادر بود!!خم شدم و کمی از خاک را در دستانم گرفتم، و دوباره آن را بوییدم…همان بوی خوب را نمی داد!!! چرا؟! برایم عجیب بود،خاک به تنهایی آن بوی دلپذیر را نمی داد…این بار،هوای نیمه بارانی را بوییدم و عجیب تر که هنوز همان بوی خوب را می داد!!!حدسم درست بود،این بو تلفیقی از خاک و باران بود.چقدر خداوند،زیبا نعمت هایش را در هم آمیخته بود..! باران دوباره شروع به باریدن کرد و من هم پرذوق تر از قبل به قدم زدنم در روستای رویایی ادامه دادم.. چه غروب عجیب و خوشبویی بود آنروز..!!

 

انشا حس و حال بوی خاک پس از بارش باران صفحه 61-62-63 نگارش هشتم  ارسالی سمانه از تهران :

 

مثل موش آبکشیده شده بودم از مدرسه بدو بدو به خانه بازگشتم.سگرمه های ابرها درهم رفته بود وعصبانی بودند وبا هم در حال جنگ بودند.صدای باران وشالاپ وشلوپ آب به گوش میرسید واردخانه شدم،مادرم سوپ پخته بود،آن راخوردم وشال وکلاه کردم ورفتم بیرون.باران بند آمده بود.بوی خوش خاک نم خورده به مشام میرسیدوخیلی لذت بخش بودوهوا خنک خنک بود که گونه هایم مثل سیبی سرخ شده بود.بوی خاک،چه بوی خوبی بود،ووقتی هم که با بوی سبزه های تازه جوانه زده آمیخته میشد بوی فوقالعاده به وجود می آمد.قدم زنان حرکت کردم،خورشید مهربان با نور گرم وصمیمی اش دوباره مهمان خانه های همه شده بود و رنگین کمان هفت رنگ از هر سو به من سلام میداد و رنگ های زیبای خود را در آسمان به تصویر کشیده بودند و قطرات بارانی که روی شیشه باقی مانده بودآرام لیز میخوردند ومانند بچه ای که از سر سره سر بخورد سر میخوردند.هوا تمیز وپاک بود و بوی خاک در هوا پیچیده بود،بوی خاک نم خورده را با تمام وجود حس میکردم چقدر لذت بخش بود به جرئت میتوانستم بگویم که،بوی خاک به قول معروف یک دست از بوهای دیگر بالا داشت و دست بالای همه بوها بود.روی چمن های خوش رنگ و گل های سرخ روی زمین نشستم و خم شدم وشاخه گلی برداشتم و بوییدم،چه بوی خوبی میداد،خاک را هم بوییدم واز خداوند بی همتا بابت این همه نعمت های فراوان و وصف نشدنی تشکر کردم.‌‌

 

انشا بوی خاک پس از بارش باران  ارسالی از نازنین کرمان :

 

بوی باران رایحه ای فراتر از بهترین رایحه های شناخته شده دنیا است. زمانی که اولین قطرات باران گونه های زمین را می بوسد و بوی خاک باران خورده، هوا را عطرآگین می کند احساس می کنم روحم از کالبد زمینی خارج می شود، در این لحظات دوست دارم همه وجودم دم شود و هیچ بازدمی نداشته باشم که مبادا ثانیه ای، استشمام این عطر آسمانی را از دست بدهم. باران بهاری و پاییزی هم رنگ و هم عطر و هم جنس نیستند، یکی بوی شکوفه و سبزه و خاک به مشام می رساند و رنگارنگی گل های بهاری را در ذهن تداعی می کند و آمده است تا جان تازه ای به طبیعت ببخشد و زمین را برای رویش و باروری آماده سازد و دیگری از عطر دل انگیز برگ های زرد و خشک باران خورده و خاک، سرشار است و سوز و سرمایش نوید فصل سپیدپوش و خواب زمستانی را به طبیعت می دهد. و صدای باران که خوش آهنگ ترین موسیقی طبیعت است: زمانی که به پشت پنجره خانه برخورد می کند یا صدای شرشر آب از ناودان به گوش می رسد، یا وقتی آسمان با صدای سهمگین می غرد و برق آن ناخوداگاه دلهره به جانم می اندازد. خداوند از طریق باران با ما حرف می زند … از همان لحظه آغاز، که ابرهای تیره آسمان را می پوشاند، اولین قطرات باران به زمین می افتد و رقص گل ها و گیاهان آغاز می شود، تا زمانی که باران قطع می شود، ابرهای تیره به کنار می روند و درخشش گلبرگ های خیس و رنگین کمان ما را به وجد می آورد … همه و همه به زبان باران در گوش ما پچ پچ می کنند تا پیام خداوند را به گوش ما برسانند که می گوید: “بنده من ببین که چه بی منت نعمتم را بر سر طبیعت و انسان ها جاری می سازم، شکر من را به جای آور و از این جشن آسمانی که روی زمین برپا کرده ام لذت ببر.” و صدها پیام دیگر. چقدر حیف که بسیاری از ما صدای باران را می شنویم اما زبان باران که از خوش آواترین و گویاترین زبان های دنیای ماوراست را درک نمی کنیم … انشا در مورد بوی خاک پس از باران و صدای باران آسمان پر از ابرهای تیره است، باران می بارد، قطره های ریز باران روی برگ های زرد و ارغوانی پهن شده روی زمین، می خورد، این صدای دلنشین باران است. چشمانم را می بندم و دستانم را رو به آسمان باز می کنم قطرات باران روی دستانم می لغزد. صدای باران و نوازش قطره های باران، لذت بخش ترین لحظه ی من است. باران می بارد، قطره های ریز باران روی دیوارهای کاهگلی روستای مادری ام می خورد این بوی خاک است، عطر طبیعت و باران و خاک که همه ی فضا را پر می کند. نفس عمیق می کشم، بوی آشنای خاک مرا مست می کند. فکر می کنم آیا بوی بهترین عطرها در دنیا بهتر از بوی خاک باران خورده است؟! بدون شک برای من این طور نیست..از خاک آمدیم و سرشت ما از خاک است، شاید به همین خاطر تا این اندازه بوی خاک را دوست دارم. باران که می بارد بخشش بی دریغ آسمان است. بخشش آسمان به زمین و انسان. باید از خانه بیرون بیاییم و به دل طبیعت برویم و زیر باران باشیم، به صدای باران گوش کنیم و نفس های عمیق بکشیم و لذت ببریم. معجزه ی باران همیشه مرا شاد می کند. روزهای بارانی همیشه برای من از بهترین روزهای زندگیم است. بعضی وقت ها به خیابان می روم به آدم ها نگاه می کنم که تندتند حرکت می کند تا از خیس شدن در امان باشند به آن ها لبخند می زنم و زیر بارش باران شروع به دویدن می کنم تا صدای قدیم هایم با صدای چک چک قطره های باران یکی شود، تا من و باران با هم یکی شویم. در روزهای بارانی بیش تر سپاس گذار خداوند مهربان و بخشنده هستم. او بهترین ها را برای ما آفریده، و یکی از بهترین نعمت هایش همین باران است.

 

انشا بوی خاک پس از بارش باران  ارسالی حسین :

 

صدایی دل‌انگیز به گوش می‌رسد. صدایی از جنس مهربانی کلام مادر و گرمی دستان پرمهر پدر. صدایی که زندگی در آن جاری‌ست. فنجان قهوه ام را روی میز مطالعه‌ام قرار می‌دهم و به‌سَمت پنجره می‌روم. پنجره را می‌گشایم. آری، حس خوبی‌ست. حسی که تمام خاطره‌های زیبای گذشته را برایم تداعی می‌کند. منتظرم. منتظر به‌پایان‌رسیدن سفر این دانه‌های زیبا و درخشان. شدت باران کاهش می‌یابد. دیگر صبری برایم باقی نمانده. عجله دارم. عجله‌ای که برای بوییدن خاک باغچه صبرم را بلعیده است‌. دلم می‌خواهد خودم را در آغوش این خاک نرم و خیس قرار دهم. بوی خوبی‌ست. بویی از جنس گل‌های ارکیده. بویی ازجنس ابر. بویی از جنس کلوچه‌یزدی‌های مادربزرگ. باران و دانه‌های ریز و درشتش لطافت خاصی به خاک بخشیده‌اند. آری، بویش را حس می‌کنم. بویی‌ست از جنس لبخند خدا. خاک نم‌گرفته چه حس زیبا و شیرینی دارد! حسی همانند تولد یک پروانه و رشد یک جوانه. واقعاً چه چیزی می‌تواند بویی به این خوشایندی داشته باشد؟ بویی که سرچشمه‌اش زندگی‌ست. ‌ ‌ گل‌ها هم غرق شادی‌اند و از شدت نرمی و لطافت این خاک خیس، بالا و پایین می‌پرند و از این هوایی که بوی خاک در آن آمیخته شده است لذت می‌برند. آری، همین است. این‌ها همه نشانهٔ لطف و زیبایی پروردگار هستند.

 

انشا بوی خاک پس از بارش باران  ارسالی احمد رضا  :

 

مقدمه: باران ، یکی از بهترین نعمت های خداوند است و حس و حال عجیبی دارد و دل خیلی از آدمها میگیرد. از همه جالبتر و عجیب تر این است که بعد از باریدن باران ، بوی و مزه ی خاک عجیب و خوشمزه می شود.

تنه انشا: خورشید بر زمین می تابد و چنان پرتوهایی خود را بر زمین می گستراند که گویی خشمگین است. پس لحظه ای، ابرهای تیره به جنب و جوش افتاده و پس از گذشت اندکی زمان، همه جا تاریک شده و اثری از نور آفتاب نمی ماند. ابرهای تیره دست در دست هم داده و جرقه ای زده و باران رحمت الهی بر زمین می بارد. باران می بارد و قطره هایی زیبا بر زمینی و خاکی می بارد که تا چند ساعتی قبل آفتاب آن را طلایی و خشک کرده است.همه جا پر می شود از عطر بوی بهشتی که انسان را غرق می کند در دنیایی پر از عشق و لحظه های ناب.از همه چیز عجیب تر این است که پس از بارش باران، خاک بوی خاصی بر خود می گیرد که انسان را وادار می کند که برای هزاران هزار بار خداوند را شکرگزاری کند. آنقدر شیرین و ناب است که با هر بار استشمام آن و پر کردن ریه ها از بوی دلنشین آن گویی انسانی دوباره از دل خاک نم گرفته متولد می شود. شبیه به وقتی است که گویی بچه ای تازه متولد شده است و هیچوقت خنده های لحظه های اول فراموش نخواهد شد. (در این قسمت خاکی که باران روی آن باریده شده است و خاک طلایی به قهوه ایی تبدیل شده است و از آنجایی که انسان از گل آفریده شده است لحظه ی تولید انسان به خاک و گل تشبیه شده است). ما انسان های از خاک هستیم و به خاک بر میگردیم. هنگام بارش باران به زیر باران بروید. هنگامی که نگین های زیبای باران بر روی صورت می زند گویی که انسان را غسل می دهد و از هر گناهی او را پاک می کند.

نتیجه : هر جا که هستیم شکر خدا را به جای آوریم، زندگی مانند جریان رودخانه ایی در حال گذر است. مانند بارانی نم نم می آید و بر زمین خدا می نشیند و عطر و بوی بهشتی همه جا را سرشار می کند. خدا را شکر کنیم به خاطر نعمت هایی که به ما داده است.

 

 

پایان مجموعه انشا بوی خاک پس از بارش باران صفحه 62 کتاب نگارش پایه هشتم کاری از گروه آموزشی درس کده

 

دیدگاه ها 2 دیدگاه
  1. ناشناس
    در تاریخ 1400\/11\/05 :

    سلام این کارتون اصلا درست نیست چون دانش آموز با مفت خوری عادت میکنه و آنوقت حق ما هایی که زحمت میکشیم و از دلمون مایه میزاریم ضایع میشه وقتی دانش آموز انشا به این خوبی رو بنویسه از رو سایت و منی که زحمت کشیدم سرکلاس کدوممون بهتریم قطعا اونی که انشا بهتری نوشته

    • admin
      در تاریخ 1400\/11\/17 :

      ما قرار میدیم که بخونن و ایده بگیرند

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *