خانه » مطالب درسی » انشا درباره حس و حال برداشتن یک ظرف داغ صفحه 62 نگارش هشتم

انشا درباره حس و حال برداشتن یک ظرف داغ صفحه 62 نگارش هشتم

انشا برداشتن یک ظرف داغ
4.2/5 - (18 امتیاز)

در این مطلب از سایت برای شما کاربران عزیز انشا برداشتن یک ظرف داغ صفحه 62 نگارش هشتم را تهیه و منتشر کرده ایم

 

انشا درباره برداشتن یک ظرف داغ , انشا صفحه 62 کتاب نگارش پایه هشتم , فعالیت نگارشی درس 5 صفحه 62 با مقدمه و نتیجه ,گام به گام صفحه 62 نگارش هشتم

موضوع های زیر چه حس و حالی به شما می دهد؟ یکی را انتخاب کنید و حس و حال خود را دربارە آن، بیان کنید.

ما انشا درباره حس و حال برداشتن یک ظرف داغ را در نوشته های کوتاه و بلند و با رعایت مقدمه بدنه و نتیجه می نویسیم و توصیف میکنیم. قالب های نوشتاری طنز و ادبی, خاطره

 

انشا درباره برداشتن یک ظرف داغ صفحه 62 نگارش هشتم : انشایی زیبا

 

انشا برداشتن یک ظرف داغ : یک روز ظهر در خانه تنها بودم. غذایم را برای گرم کردن، روی گاز گذاشتم تا سریعتر غذایم را بخورم و به مدرسه بروم. چند دقیقه بعد در حالی که با گوشی ام کار می کردم، سراغ غذایم رفتم تا آن را از روی شعله گاز بردارم. انقدر حواسم پرت بود که یادم رفت دستگیره را بردارم و بدون دستگیره، قابلمه داغ را برداشتم.

چشمتان روز بد نبیند! دستم چنان سوخت که آهم به آسمان رفت! قابلمه هم از دستم پرت شد روی گاز! گوشی را گذاشتم کنار؛ اصلا تقصیر گوشی بود که حواسم را پرت کرد! هنوز دستم داشت می سوخت که سریع انگشتانم را زیر شیر آب سرد فرو بردم.

دستم چنان قرمز شده بود مانند لبو! تاول ها هم که سریع روی انگشتانم جا خشک کردند! غذایم را که نخوردم هیچ، که هم دستم سوخت و هم دیر به مدرسه رفتم. حس و حال سوختن، حس عجیب و دردناکی است.

از آن روز به بعد درس عبرتی گرفتم تا انقدر غرق گوشی نشوم که یادم برود ظرف داغ را با دستگیره بردارم! روز های زیادی را هم نتوانستم به خوبی با دستانم کار کنم چون چنان می سوختند که اشکم را در می آوردند.

درس هایم را که می نوشتم دستکشی را در دستم می کردم که تاول هایم مرا اذیت نکنند. بالاخره چند هفته را با سختی گذراندم و فهمیدم که ایمنی حرف اول را می زند!

 

 

انشا در مورد برداشتن یک ظرف داغ صفحه 62 نگارش هشتم :

 

انشا برداشتن یک ظرف داغ : هفته پیش خواهرم همراه مادرم در آشپزخانه مشغول پخت غذا بود که خواهرم متوجه شد که غذا در حال ته گرفتن است و با عجله به سمت قابلمه رفت تا هر چه زودتر از سوختگی بیشتر غذا جلوگیری کند . در همین زمان حواسش پرت شد و بدون دستکش و یا پارچه قابلمه داغ رو برداشت .

همزمان با برداشتن ظرف داغ دستش به شدت سوزش پیدا کرد و دست خود را به صورت ناخداگاه عقب کشید تا دستش بیشتر نسوزد.

وقی که قابلمه را رها کرد قابلمه غذا روی زمین افتاد و همه ی غذا ها پخش زمین شد . خواهرم دستاش سوخت و ورم کرد و مجبور شد که به دکتر برود و دکتر با شستشو و پماد بعد از چند روز , درد وحشتناک سوختگی را کم کرد.

در این چند روز که خواهرم دستاش توسط ظرف داغ سوخته بود توانایی هیچ کاری رو نداشت . بعد آن تمام حواسش رو جمع کرد که دیگر ظرف داغ را بدون دستکش بر ندارد . من هم بعد از آن تجربه ی خواهرم سعی کردم ظرف داغی را بر ندارم یا اگر بردارم با احتیاط کامل این کار را انجام دهم و زمانی که ظرف داغی رو بر می دارم استرس و دلهری شدیدی می گیرم که مبادا دستان من نیز مثل خواهرم بسوزد , بنابراین تمام حواس خود را جمع می کنم.

 

انشا کوتاه برداشتن یک ظرف داغ صفحه 62 نگارش هشتم :

 

انشا کوتاه برداشتن یک ظرف داغ :

از بچگی دوست داشتم این قدرت رو پیدا کنم که بتونم ظرف های داغ را بدون دستگیره بلند کنم

چون میدیدم بزرگترها قابلمه غذا را که کمی از داغی آن رفته بود را بدون دستیگره بلند میکردند

و این کار احساس غروری برای من به همراه داشت

که همین باعث شد یک روزی که ظرف داغ غذا را بلند کرده بودم و می آوردم

به خاطر داغ بودن بیش از حد آن که موجب داغی دستگیره ها هم شده بود تعادل خود را از دست بدهم

و ظرف داغ غذا روی پاهایم بیفتد و بسوزاند که بعد از آن از این احساس غرور کم شد.

ولی داغی هم مثل خیلی از امور نسبی دیگه است

یعنی شدت و ضعف دارد حالا شاید کسی که یک ظرف گرم را بلند کند

و بگوییم ظرف داغ بلند کرده است اما برداشتن یک ظرف داغی که دست را بسوزاند

و پوست و گوشت را آب کند غیر ممکن است یا بگوییم ممکن است

اما پدر صاحب طرف در می آید.

حالا می خواهم یک پیشنهادی برای کسایی داشته باشم که می خواهند جایزه بدهند ،

حتما تعجب کردید که چه ربطی به برداشتن یک ظرف داغ دارد ؟! حق دارید ،

چون همچین ارتباطی هم بینشون نیست. پس اکر خواستید یه روزی مثلا جایزه سبکی بدهید

و به قولی مناسب اقتصادی مقاومتی باشد ، بگویید جایزه ایی خواهم داد

که در دنیا شما را از سوختن حفظ می کند و آن وقت یک جفت دستگیره ایی

که از قبل کادو پیچ کردید را به عنوان جایزه یا هدیه به طرف بدهید

تا هنگام برداشتن یک ظرف داغ آنها را از سوختن حفظ کند

 

انشا طنز برداشتن یک ظرف داغ صفحه 62 نگارش هشتم :

 

انشا طنز برداشتن یک ظرف داغ :

با شنیدن موضوع انشا داغ دلم تازه شد آخر من حس و حال برداشتن یک ظرف داغ را با تمام وجودم حس کرده ام و هنوز جای زخم آن را روی دست هایم دارم.

همین پارسال بود که یک روز در حالی که از گرسنگی ضعف کرده بودم از مدرسه به خانه آمدم و هر چه مادر را صدا زدم جوابی نشنیدم، با او تماس گرفتم و مادر گفت که برای خرید بیرون رفته و نیم ساعتی طول می کشد تا به خانه برسد و آدرس یخچال و باقی مانده ی غذای دیشب را داد تا گرم کنم و از گرسنگی نجات یابم و در آخر هم اضافه کرد ” مراقب باش دستت نسوزد.” و انصافا من هم خیلی مراقب بودم و اصلا دستم نسوخت.

بعد از قطع کردن تلفن به سراغ غذای دیشب رفتم و آن قرمه سبزی وسوسه انگیز را درون قابلمه ریختم و اجاق گاز را روشن کردم و بعد به سراغ تلویزیون رفتم تا در مدتی که غذا گرم می شود سرگرم شوم و گرسنگی را حس نکنم.

سریال مورد علاقه ام در حال پخش شدن بود لبخندی زدم و روی مبل لم دادم و به تلویزیون خیره شدم و کلا غذا و گرسنگی را فراموش کردم.

تقریبا نیم ساعتی گذشته بود که احساس کردم بوی عجیبی در خانه پیچیده است، این طرف و آن طرف را نگاه کردم و یک دفعه چشمم به قابلمه ای افتاد که دود از آن بالا می رفت.

دو دستی بر سرم کوبیدم و به سرعت از جا بلند شده و به سراغ قابلمه رفتم و آن قدر هول بودم که قابلمه ی داغ و در حال سوختن را با دست هایم برداشتم و در همان لحظه از شدت سوزش دست هایم فریاد زدم.

نمی دانستم چکار کنم قابلمه را درون ظرفشویی رها کردم و در حالی که اشک از چشمانم سرازیر شده بود دستمانم را فوت کردم، کف دست ها و انگشت هایم همگی قرمز شده بود و می سوخت.

دستانم را زیر آب سرد گرفتم تا شاید کمی از شدت درد کم شود اما فایده ای نداشت … همانطور آن جا روی زمین نشستم و اشک ریختم، بعد از چند دقیقه کلید مادر قفل در را چرخاند و در باز شد، مادر با دیدن من در آن وضعیت، هراسان و نگران پرسید: چه شده؟

تا دستانم را نشانش دادم تمام ماجرا را فهمید و سریع به سمت یخچال رفت، کمی رب از آن جا برداشت و کف دستانم ریخت اما دیگر دیر شده بود و حتی رب هم نتوانست از شدت سوختگی و درد دستانم کم کند.

در حال شنیدن سرزنش های مادر راهی مطب دکتر شدیم و آن جا پس از شستشو و پانسمان دست هایم به خانه برگشتیم.

تقریبا یک هفته ای طول کشید تا سوختگی دست هایم بهبود پیدا کنند اما در آن مدت شنیدن حرف ها، سرزنش ها و تمسخر اطرافیان با درد سوختگی یکی می شد و داغی دیگر بر دلم می گذاشت.

 

انشا توصیفی برداشتن یک ظرف داغ صفحه 62 نگارش هشتم :

 

مقدمه انشا توصیف برداشتن یک ظرف داغ : به یاد می آورم که چطور برای اولین بار احساس سوزش و داغی را تجربه کردم. این چیزی بود که بارها و بارها از جانب پدر و مادرم شنیده بودم و همیشه در کودکی‌ام، به من یادآوری می‌شد. اما پس از این که چند سال نخستین زندگی من سپری شده و مراقبت‌های شدید والدینم کمرنگ‌تر شد، فرصت پیدا کردم تا احساس سوزش یک ظرف داغ را شخصا تجربه کنم.

بدنه : اولین باری که سوزش یک ظرف داغ را لمس کردم، چیزی شبیه به یک بی‌حسی آغازین بود و پس از آن جلز و ولزی طولانی به من دست داد! دو انگشت شست و سبابه دست راستم را به ظرف پر از خورشت داغ قرمه سبزی چسبانده بودم. بار اول سوزش بدی را تجربه کردم و احساس من مانند این بود که داغی ظرف تا عمق استخوان انگشتانم نفوذ کرده باشد.

داغی ظرف ابتدا پوست انگشتانم را هدف گرفت و پس از آن به لایه‌های بافت گوشت و بعد به استخوان رسید. فورا انگشتانم را زیر آب سرد گرفتم، این کار نیز سوزشی دوباره ایجاد کرد. عجیب است که هم داغی و هم یخی، هر دو می‌سوزانند! اگر یک قالب یخ داخل ظرف استیل را از فریزر بیرون آورده باشید، سوزانندگی یخ را نیز تجربه کرده‌اید. چیزی درست شبیه به همین سوختن با ظرف داغ است و شاید حتی گاهی از آن آزاردهنده‌تر باشد.

پس از گذشت چند ثانیه‌، حسی عجیب به من فرمان داد که دوباره انگشتم را به ظرف داغ نزدیک کرده و همان حس را تجربه کنم! جالب است که این بار آن قدرها سوزاننده نبود. نمی‌دانم ظرف خنک‌تر شده بوده یا دست من به داغی آن عادت کرده و تجدید شوک بار اول را نداشت. بسیار جالب بود که پوست داغی ظرف را دریافت کرده و آن را به سمت گوشت و استخوان می‌فرستاد. با این حساب پوست و گوشت به عنوان رسانای حرارتی عمل می‌کردند.

نتیجه گیری : یک سوزش کوچک دست با ظرفی داغ، اگرچه تجربه‌ای کوچک و به ظاهر بی‌اهمیت است، اما باعث شد که من احتیاط کردن را بیاموزم. ظرفی که ظاهر آن اصلا داغ به نظر نمی‌رسید، کاملا داغ و سوزاننده بود. با این حساب هر چیزی در دنیا می‌توانست علی‌رغم ظاهر خود، خطرناک و آسیب‌رسان باشد و این ما هستیم که باید عاقلانه و با احتیاط رفتار کنیم.

 

انشا خاطره نویسی برداشتن یک ظرف داغ صفحه 62 نگارش هشتم :

 

مقدمه انشا خاطره برداشتن یک ظرف داغ : آن روز معلم از ما خواسته که انشایی درباره برداشتن یک ظرف داغ بنویسیم و من یاد یک خاطره افتاده‌ام؛ خاطره‌ای که در عین جالب بودن، باعث می‌شود دوباره کف دست‌ها و نوک انگشتانم احساس سوزش کند. به یک میهمانی دعوت شده بودیم. میهمانی در خانه دخترعمه‌ام که تازه ازدواج کرده بود، برگزار شده و من دلم می‌خواست مانند او بزرگ به نظر برسم. اما اتفاقی برایم افتاد که از آن پس سعی کردم همیشه به اندازه سن خودم رفتار کنم و برای وارد شدن به دنیای بزرگترها تا این اندازه عجله نداشته باشم!

بدنه انشا :

همه چیز خوب پیش می‌رفت تا این که نوبت به چیدن سفره ناهار رسید. خانم‌های حاضر در میهمانی به آشپزخانه رفتند تا کمک کنند و ظروف و غذاها را در سفره بچینند. مردها نیز همچنین در حال گپ زدن بودند و صدای قاه قاه خنده‌شان فضا را پر کرده بود. من که دلم می‌خواست خود را در میان بزرگترها جا کنم، به آشپزخانه شتافتم.

مادرم به من گفت که نیازی به کمک نیست و بهتر است به سالن بازگردم، اما من اصرار کردم. کاش حداقل ظرف سالاد یا بشقاب‌های خالی را برداشته بودم. اما برای این که توانایی و مهارت خود را به نمایش بگذارم، کاسه بزرگ سوپ جو را برداشتم. در لحظه اول چیزی احساس نکردم، اما به محض این که خوب ظرف در دستانم جا گرفت، کف دست و انگشتانم سوخت.

من که نمی‌خواستم به نوعی از کار خود به عقب بازگردم، بدون این که به روی خود بیاورم، با همان سوزش دست از داغی ظرف سوپ، کاسه را به سفره رساندم. خیلی زود به سرویس بهداشتی رفتم و دستانم را زیر آب سرد گرفتم. فایده‌ای نداشت و قرمزی کف دستم نشان از سوزشی بود که تجربه کرده است.

نتیجه ‌گیری :
چند روز طول کشید تا دست‌های سوخته من با پمادهای مختلف، التیام پیدا کند. این برایم تجربه‌ای شد تا در کاری که مناسب سن من نیست و هنوز از چند و چون آن اطلاع ندارم، وارد نشده و برای خودم دردسر ایجاد نکنم.

 

انشا درباره برداشتن یک ظرف داغ با مقدمه بدنه و نتیجه صفحه 62 نگارش هشتم :

 

مقدمه انشا برداشتن یک ظرف داغ : : تصور کردن این که ما بتوانیم ظرفی داغ را بدون دستگیره ای برداریم برای همه ترسناک و درد اور می باشد چه برسد حس کردن ان گاهی نیز تصور کردن اسان است اما حس کردن ان کار هر کسی نیست .

بدنه :  یک روز ظهر در خانه تنها بودم. غذایم را برای گرم کردن، روی گاز گذاشتم تا سریعتر غذایم را بخورم و به مدرسه بروم. چند دقیقه بعد در حالیکه با گوشی ام کار می کردم، سراغ غذایم رفتم تا آن را از روی شعله گاز بردارم. انقدر حواسم پرت بود که یادم رفت دستگیره را بردارم و بدون دستگیره، قابلمه داغ را برداشتم.چشمتان روز بد نبیند! دستم چنان سوخت که آهم به آسمان رفت! قابلمه هم از دستم پرت شد روی گاز! گوشی را گذاشتم کنار؛ اصلا تقصیر گوشی بود که حواسم را پرت کرد! هنوز دستم داشت می سوخت که سریع انگشتانم را زیر شیر آب سرد فرو بردم.دستم چنان قرمز شده بود مانند لبو! تاول ها هم که سریع روی انگشتانم جا خشک کردند! غذایم را که نخوردم هیچ، که هم دستم سوخت و هم دیر به مدرسه رفتم. حس و حال سوختن، حس عجیب و دردناکی است.از آن روز به بعد درس عبرتی گرفتم تا انقدر غرق گوشی نشوم که یادم برود ظرف داغ را با دستگیره بردارم! روز های زیادی را هم نتوانستم به خوبی با دستانم کار کنم چون چنان می سوختند که اشکم را در می آوردند. درس هایم را که می نوشتم دستکشی را در دستم می کردم که تاول هایم مرا اذیت نکنند. مدتی گذشت اما دستانم هنوز هم زخمی و درد میکرد دیگر توانایی تکان دادن دستانم را نداشتم چند روزی گذشت و دردی احساس نمیکردم اما جای تاول ها و زخم ها روی دستانم مانده بودند امتحان پایان ترم شروع شده بود و فکر دستانم مجال درس خواندن به من نمیداد اما مجبور بودم درس هایم را بخوانم اولین امتحانم را که دادم روز چندان خوبی برای من نبود چرا که فکر تاول دستانم فکردیگری را در سرم نمی گنجاند معلمم امد و از من علت کم بود نمره هایم را پرسید وقتی به او توضیح دادم به من گفت وقتی دستانت دردی ندارند پس چرا نتوانی درست را بخوانی؟ و واقعا جوابی برای معلمم نداشتم شاید برای دلیل بود که برای اولین بار دستانم را سوزانده بودم و چه بسا دردی نداشت اما احساس و نگاه من به دستانم عوض شده بود و تفکری به سمتم امده بود که دستانم دیگر جای زخمش خوب نخواهد شد .نمیتوانستم خودم را قانع کنم که دستانم مثل قبل خوب می شوند و هیچ زخمی باقی نخواهد ماند . درسم را میخواندم اخر امتحاناتم بود که درسم را خواندم بدون هیچ فکری و سر امتحان رفتم و خوب نوشتم روز جالبی بود وقتی به حیاط مدرسه امدم دستانم صاف و بدون تاول بود و خوب شده بود نمره امتحان اخرم خوب شد وقتی معلمم دلیل ان را پرسید گفتم بدون هیچ فکری درسم را خواندم و به جلسه امدم معلمم خوشحال شد و رفت درس بزرگی آن روز گرفتم درسی که تااخر عمر به یاد خواهم سپرد

نتیجه گیری : ما انسان ها همیشه سعی میکنیم خاطره ها را یاد اوری کنیم برای خودمان چه خاطرات خوب و ناخوشایند اما گاهی اوقات لازم است فراموش کنیم هر انچه را که ذهنمان را درگیر خود می کند و مارا از زمان عقب می اندازد

 

انشا حس و حال برداشتن یک ظرف داغ صفحه 62 نگارش هشتم :

 

مقدمه انشا برداشتن یک ظرف داغ به شما چه حس و حالی می دهد  :

می دانیم که همیشه عقل و منطق در هر شرایط خطرناکی احتیاط را بسیار صحیح می داند و همواره سعی می کند که این حس را به اعضای مختلف بدن ما منتقل کند و در نهایت هر کسی که این دستورات را دریافت می کند کار عاقلانه ای انجام می دهد و خود را از خطر حفظ و دور می کند.

بدنه انشا :

ترس همیشه بد نیست، وقتی قرار است یک ظرف داغ را برداریم بهتر است احتیاط را شرط اول عقل بدانیم، چون با یک حرکت کوچک می توانیم آسیب های سخت و جبران ناپذیری به خودمان و جسممان وارد کنیم و این به هیچ عنوان نمی تواند مجددا اصلاح گردد. گاه ریسک کردن می تواند مشکلاتی را به وجود آورد که شاید خودمان به وجود آورده ایم و احساس کنیم این مشکلات در گذشته تا این حد جدی نبوده اند.

وقتی قرار است مسئولیت پیگیری یک ظرف داغ را داشته باشید و اگر در زمان مقرر آن را از روی شعله های آتش برندارید با مشکلات بیشتری روبرو می شوید، مسئله مهم دیگر این است که خطر همیشه در کمین است، همین اتفاق می تواند باعث آتش سوزی شود، انسان ها در هر شرایطی باید با بدترین ها ذهن خود را روبرو کنند و آماده باشند که این اتفاق می تواند باعث بروز مشکلات بسیار بزرگ تری شود که گاه دور تر از ذهن ماست.

نتیجه گیری:
صرفا وقتی اشتباهی انجام می دهیم می توانیم از آن درس بگیریم که دیگر تکرارش نکنیم، وقتی ظرف غذا را بدون استفاده از پارچه از روی زمین بلند کنم باید منتظر هر لحظه خطر باشیم، ضمن این که باعث می شود زحمات ما از بین برود و اگر خودمان آن غذا را تهیه کرده باشیم این پریشانی به مراتب بیشتر حس می شود.

 

انشا در مورد برداشتن یک ظرف داغ صفحه 62 نگارش هشتم :

 

مقدمه انشا برداشتن یک ظرف داغ :

انسان به صورت خودکار در مقابل بعضی از حوادث واکنش نشان می دهد مثل عقب بردن سر هنگام نزدیک شدن جسمی به آن و یا واکنش سریع هنگام تماس دست با جسم داغ و عقب راندن دست از جسم داغ.

بدنه انشا : 

گاهی در اثر سهل انگاری یا حواس پرتی ظرف داغی را برمی داریم و مغز به صورت خودکار دستور می دهد که دست از جسم داغ فاصله بگیرد اما زمانی که مجبور به حمل آن هستیم و شرایط انداختن ظرف داغ را نداریم در آن صورت پوست دست می سوزد و موجب آسیب به فرد و سوختگی آن می شود. شاید این حادثه برای خیلی از ما اتفاق افتاده باشد و تجربه های مشترک زیادی از چنین حادثه ایی داشته باشیم.

خود من در سال گذشته زمانی که مادرم به من وظیفه ی مراقبت از غذا را سپرده بود زمانی برای چند لحظه حواسم پرت شد ،

وقتی متوجه شدم که غذا در حال سوختن بود و دود همه ی آشپزخانه را پر کرده بود، به سرعت به سمت ظرف غذا رفتم و با عجله ظرف غذا را بدون هیچ دستگیره یا پارچه ایی برداشتم درد و سوختنی تا مغز استخوانم رسید و از شدت سوزش ظرف غذا را رها کردم و همه ی غذا روی زمین پخش شد.

با آنکه دیگر غذایی نداشتیم و همه ی زحمت مادرم هدر رفت و او کلی زمان برای تمیز کردن آشپزخانه صرف کرد و همچنین دستم به شدت سوخت اما تنها نتیجه و درسی که برایم داشت این بود که هرگز دیگر با عجله و بدون فکر کاری را انجام ندهم زیرا کاری که با عجله انجام می گیرد

چیزی جز ضرر و آسیب به خود ما نمی رساند. با آنکه درد شدیدی را تجربه کردم اما یکی از درس های بزرگ زندگیم را از حادثه ی کوچک گرفتم.

نتیجه گیری این انشا دل نشین و زیبا : حادثه های کوچک گاهی می تواند درس های بزرگی به انسان بیاموزد مثل برداشتن ظرف داغ، شاید درد داشت اما در کنار آن درس بزرگی نیز به همراه داشت.

 

برداشتن یک ظرف داغ چه حسی به شما می دهد ؟ انشای ارسالی از دوست خوبمون نیوشا از تهران : 

 

انشا راجب برداشتن یک ظرف داغ :

برداشتن یک ظرف داغ نیازمند تجهیزات لازم و آمادگی است ، و بدون تجهیزات و برداشتن با عجله باعث ایجاد اثر های طولانی مدت یا حتی دائمی بر روی بدن ما می شود ، حاصل شتاب زدگی و بدون فکر عمل کردن نیز در زندگی چنین اثراتی را دارد ، اشتباهاتی که تجربه ی تلخی را برای ما به ارمغان می آورد تا آن را تکرار نکنیم و از آن درس بگیریم .

سوختگی در اثر برداشتن ظرف داغ به ما نشان می دهد که حتی کوچک ترین اشتباهات ، بزرگترین و دائمی ترین اثرات را می گذارند ، انداختن آن ظرف بر روی محیط اطراف نیز اثر گذار است ، حال چه برسد به اینکه درون آن پر باشد و با متلاشی شدن محتویات آن منطقه ی وسیعی را تحت تاثیر قرار دهد .

سوختگی محیط در اثر افتادن ظرف نشان دهنده ی این است که برخی اشتباهات نه تنها خود ما ، بلکه تمامی اطرافیان و کسانی که در زندگی ما نقش داشته اند را تحت تاثیر قرار داده و شعله های این اشتباه ، زحمت و تلاش چندین و چند ساله ی آن ها را می سوزاند .

اما همه ی راه های کسب تجربه به اثراتی مانند سوختن دست ختم نمی شود ، بلکه می توان زرنگ بود و با راهکار های نوآورانه بدون اندکی درد و زخم به تجربه های خود اضافه کرد ، یکی از این راه ها نگاهی به گذشته است تا برای ما مانند کلیدی به سوی آینده باشد ، یا استفاده از تکنولوژی برای راحتی کار ها مانند دستگیره های هوشمند و غیره .

نتیجه گیری این انشای جالب : یادتان نرود که اشتباهی که دو بار تکرار شود ، دیگر اشتباه نیست بلکه انتخاب است ، چه برسد به اینکه این اشتباه در زمینه ای مهم و حیاتی باشد که مثال آن سوختن چند باره ی دست و اثرات آن در اثر برداشتن یک ظرف داغ است !

 

پایان مجموعه

انشا برداشتن یک ظرف داغ صفحه 62 کتاب نگارش پایه هشتم 

کاری از گروه آموزشی درس کده

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *