خانه » مطالب درسی » انشا درباره اذان صفحه 21 نگارش نهم / بیش از 100 انشای جذاب و متفاوت

انشا درباره اذان صفحه 21 نگارش نهم / بیش از 100 انشای جذاب و متفاوت

انشا اذان صفحه 21 نگارش نهم
4.3/5 - (72 امتیاز)

در این مطلب از سایت برای شما کاربران عزیز بزرگ ترین مجموعه انشا اذان صفحه 21 کتاب نگارش نهم را آماده کرده ایم

 

نام انشا : انشا اذان

 

انشا صغحه 21 نگارش نهم

 

يكي از موضوع های زير را انتخاب كنيد و پس از طراحی نقشه ذهنی به كمک يكی از راه های پرورش فكر متنی درباره آن بنويسيد.

 

این انشا انشای برگزیده استان تهران است امیدواریم انشا اذان برای شما مفید واقع شود

 

انشا درباره اذان به صورت ادبی و غیر ادبی و با رعایت مقدمه ساختمان بند و طبقه بندی

 

انشا شماره 1 درباره اذان :

 

 

مقدمه انشا اذان : اذان یعنی دعوت کردن یا آگاه کردن. دعوتی از سوی پروردگار برای بندگان راستینش تا هر کاری که به آن مشغول هستند را رها کنند و به عبادت و ستایش پروردگار متعال بپردازند.

 

بدنه انشا صدای اذان : اذان شیوه ای است که با آن یادآوری می کنیم که زمانی را فقط باید به خداوند اختصاص دهیم.

در اذان ما شهادت می دهیم که خداوند یگانه و بی همتاست، حضرت محمد(ص) فرستاده ی پروردگار است و خداوند بزرگ تر از آن است که بتواند توصیف شود.

زمانی که صدای اذان از مناره های مساجد پخش می شود و در شهر می پیچید برای همه یادآور یک چیز است: صدایی است که ما را به سوی خدا فرا می خواند و خوشبخت کسانی هستند که این ندای الهی را پاسخ می گویند و به سوی رستگاری می شتابند.

حی علی الفلاح: بشتاب بر رستگاری، که عبادت خداوند رستگاری است.

حی علی خیر العمل: بشتاب بر بهترین کار، که عبادت خدا بهترین کارهاست.

صدای اذان، نوای حق است، صدایی که هر روز همه ی ما آن را می شنویم و آرامش می گیریم.

خداوند بی همتا به زیباترین شکل که صدای موذن است انسان را به سوی خود فرا می خواند و انسان ها با شنیدن آن به سوی پرودگار می شتابند و با او راز و نیاز می کنند.

صبح ها که در خواب شیرین هستیم، ظهرها و عصرها که مشغول کاریم و شب ها که مشغول استراحتیم این صدا تلنگریست تا به صحبت با کسی بنشینیم که مهربان ترین مهربان هاست، او بی نیاز از همه چیز و ما نیازمند او هستیم.

 

نتیجه این انشای زیبا : هنگامی که دعوت الهی را پاسخ می گوییم و کنار سجاده می نشینیم و با پرودگار درد و دل می کنیم وجودمان پر از آرامش می شود و این پاداشی است برای بندگانی که عبادت خداوند را بر هر کاری ترجیح می دهند. آن ها همیشه به یاد خداوند هستند نه فقط در زمانی که دچار مشکل می شوند.

 

انشا شماره 2 در مورد اذان :

 

مقدمه: صداي ملکوتی اذان موذن از گلدسته هاي فیروزه اي مسجد محله پر کشیده و آرام آرام بر جان عاشق دیدارم نشست بار دیگر آرامشی گرفتم و کام جانم شیرین شد از حلاوت آری تو بزرگی ، بزرگتر از آن چه در ذهن و عقل ما بگنجد

بدنه انشا اذان : الله اکبر ، الله اکبر  این نوای روح بخش تو بزرگی و من حقیر در برابر این همه عظمت و بزرگواري آماده ام تا بر سجاده ي عشقت بنشینم ونیازم را باتو راز گویم ؛ نیاز تو را داشتن ، تورا خواستن و با تو بودن
هر کلام اذان مرا بیشتر از پیش از خود بیخود می کند .وقتی موذن می خواند اشهد انّ لا اله الا الله، اشهدانّ لا اله الاّ الله  به خود می آیم  بله منم ؛ من که باز شهادت به یگانگی وبی همتایی تو می دهم به اینکه جز تو خدایی ندارم . حس می کنم هر بار که اذان می شنوم مفهومی تازه و پر معناتر از این ذکر می فهمم و می گویم واي بر من اگر گاهی تورا با غفلتم فراموش می کنم . من که شهادت می دهم جز تو خدایی نیست پس چگونه می توانم به جز تویی امید ببندم حال عجیبی دارم در خود غرقم که با ز می شنوم؛ اشهد انّ محمداً رسول الله، اشهد ان محمداً رسول الله چقدر این شهادت دادن را  پدوست دارم ! احساس خوب اینکه مسلمانم و محمد پیامبرم است 5 مرتبه با زبانم و هزاران هزار بار با دلم اورا نام می برم آه چه زیبا ست مسلمانی ” اشهد انّ علیا ولی الله ، اشهد انّ علیاً ولی الله ” نام علی را که می شنوم بند بند وجودم از اشتیاق می لرزد واز اینکه نام مولایم زینت بخش جان و روحم گردیده سپاس می گویم

 

انشا شماره 3 درباره اذان :

 

مقدمه انشا اذان:  بدون شک صدای اذان، بهترین صدایی است که ما با آن به آرامش می رسیم.

 

بدنه : یادم می آید آن موقع ها هنوز به مدرسه نمیرفتم، معنی اذان را نمیدانستم اما از شنیدن آن لذت میبردم.

وقتی مادرم را میدیدم که بعد از شنیدن صدای اذان از مسجد محله، به نماز می ایستد، با خود فکر میکردم که صدای اذان پیام آور زمان گفت و گو با خدا است.

کنار مادرم می ایستادم و هر چه او میگفت تکرار میکردم.

مادرم که علاقه من را به نماز میدید، به من گفت که اگر بخواهی میتوانی به مسجد بروی.

بیشتر اوقات، قبل از اذان مغرب خودم را با عجله به مسجد می رساندم .

نمیدانم در این صدا چه بود که به من آرامش عجیبی می داد، از شنیدن صدای اذان لذت میبردم.

در صف نماز می ایستادم و بعد از اذان، شروع به خواندن نماز میکردم.

وقتی بزرگتر شدم با معنی اذان بیشتر آشنا شدم.
با گفتن الله اکبر به تمام مشکلات زندگی می گفتیم خدای ما بزرگتر از تمامی مشکلات و سختی هاست.

هر زمان که می گویی اشهد ان محمد رسول الله (ص) و اشهد ان امیرالمومنین علیا ولی الله با افتخار می گویی من مسلمان هستم و شهادت می دهم که محمد رسول خداست و علی امیر مومنان است .

صدایی که وقتی می شنوی دست از گناه کردن می کشی ،چون این خداست که به تو می گوید بشتاب به سوی رستگاری و بشتاب به سوی بهترین عمل .

صدایی که وقتی به گوشت میرسد با وضو گرفتن خود را پاک میکنی و به سپاس و ستایش پروردگارت می پردازی.

شهادت می دهی که خدایی جز خدای یگانه وجود ندارد و چه زیباست این عبادت خالصانه و صدایی که نامش اذان است.

نتیجه انشا صدای اذان : اذان صدایی است که خدا به وسیله آن ما را به سوی خودش فرا می خواند.

 

انشا شماره 4 در مورد اذان :

 

مقدمه: انشای خود را را با یاد و نام خداوند آغاز میکنم .

خداوندی که نشانه های مهربانی اش در همه جای جای دنیا دیده میشود و صدای زیبای اذان یکی از این نشانه هاست .

 

بدنه انشا اذان: زمانی که به دنیا می آییم اولین جملاتی که در گوشمان زمزمه میشود اذان است .

وقتی کودک هستیم ساده ترین جملاتی که پدر و مادر ها به ما یاد میدهند جملات ساده و کوتاه اذان است .

وقتی بزرگتر میشویم و غرق در کار و درس میشویم و گاهی از یاد خداوند غافل میگردیم صدای اذان به ما یاد آوریم میکند که موقع نماز است .

وقتی گرفتاریم و به خاطر مشکل و گرفتای مضطرب و بی قرار هستیم صدای اذان به ما آرامش و قوت قلب میدهد چون خدا هست.

اذان از تولد تا مرگ با ما همراه است و به ما یادآوری میکند که خداس هست : « الله اکبر» و چه چیز بهتر از یاد بزرگی خداوند میتواند ما را آرام کند؟

این که وقتی در کار و درس و بی پولی و بیماری و هزار گرفتاری دیگر وقتی فکر میکنیم در این جهان تنهای تنهای هستیم و هیچ یاوری نداریم

صدای اذان به ما یاد آوری میکند که دنیا کوتاه است و تنها محلی است برای گذر و جهانی دیگر محل آرامش ابدی ماست .

به ما یاد آوری میکند که خدا از همه مشکلات ما بزرگتر است.

به ما یاد آوری میکند پیامبر مهربانی ها محمد مصطفی صل الله علیه و آله را داریم که رحمت خداوند بر جهانیان است

و هر لحظه میتوانیم به در گرفتاری به او متوصل شویم

و وقتی بین درست و غلط زندگی سرگردان شده ایم از راه و روش او در زندگی پیروی کنیم .

به ما یاد آوری میکند که امامانی داریم از نسل علی علیه السلام که بهترین پیشوایان عالمند . پس چرا باید ترسان و غمگین شویم ؟

اذان ما را به رستگاری حقیقی فرامیخواند . آن هم نه به آرامی و با تاخیر

به ما میگوید به سوی رستگاری «بشتابید » که دنیا کمتر از چشم به هم زدنی خواهد گذشت و فرصت بسیار اندک است.

 

نتیجه این انشا صدای اذان : در پایان انشا اذان از خداوند مهربان سپاسگذارم که حتی وقتی من به خاطر گرفتاری های زندگی از یادش غافل میشوم او من را فراموش نمیکند .

شاید اذان صدای فرشته خداوند است که من را صدا میزند . چون او خالق من ، بهترین دوستم و تنها تکیه گاه من در زندگی است . من را برای نماز و عبادتش صدا میزند، چون مرا دوست دارد با آنکه از ستایش و ثنای من بی نیاز است

 

انشا شماره 5 درباره اذان :

 

مقدمه انشا اذان : اذان شعار مسلمانان و ندایی ملکوتی خداوند است.

بدنه انشا صدای اذان : چقدر زیباست شنیدن صدای اذان. اینکه به انسان یادآوری می‌کند که خدا بزرگ است و خدایی جز خدای یکتا وجود ندارد و گواهی می‌دهد که فرستاده‌اش حضرت محمد (ص) و ولی‌اش حضرت علی (ع) هستند و دعوت می‌کند به سوی نماز و اعلام می‌کند که راه رسیدن به رستگاری نماز است و بهترین کارهاست و دوباره به بزرگی خدا و یکتا بودن خالق هستی تأکید می‌کند.
معنی کلمه اذان یعنی آگاه کردن، فراخواندن هم معنی می‌دهد و عبادتی است که از جانب خداوند یکتا به پیامبر (ص) وحی شده که انسان را به زمان اقامه نماز فرابخواند و آگاه کند، چون انسان‌ها وقتی مشغول کار و فعالیت هستند خود نمی‌توانند به صورت دقیق تشخیص دهند که چه ساعتی از شبانه‌روز، زمان اقامه نماز است برای همین در شهرها و محله‌ها مساجدی بنا شدند که این متن زیبا توسط اشخاصی در مساجد با صدایی رسا خوانده شود تا به گوش تمام ساکنین اطراف آن برسد و خود را به جماعت نمازخوان برسانند. به این افراد مؤذن می‌گویند و مؤذن باید صدای رسا و بلندی داشته و به اوقات نماز کاملاً آگاهی داشته باشد یا به دستور آگاهان به اوقات شرعی اذان بگوید. اولین مؤذن اسلام بلال حبشی بود و به دستور پیامبر در مدینه اولین اذان گفته شد.
اذان غیر از موقع نماز کاربردهای دیگری هم دارد. مثلاً معمولاً مسلمانان بعد تولد نوزاد در گوش او اذان می‌گویند، البته در گوش راست نوزاد و در گوش چپ اقامه، این رسم یکی از سنت‌هایی است که از زمان پیامبر تا به امروز هم رواج دارد. و دلیلش هم این است که اولین کلماتی که نوزاد به گوشش می‌رسد خبر از عظمت و بزرگی خدای یکتا باشد و همچنین پیامبر فرمودند این کار نوزاد را از شر شیطان در امان می‌دارد و همچنین روایت شده است که کسی که اذان را بشنود و بگوید آنچه را که مؤذن می‌گوید، روزی او افزون می‌شود و اخلاقش نیکو می‌گردد.

 

نتیجه : ما از این انشای زیبا نتیجه می‌گیریم باید اذان را گرامی و مقدس بداریم، آن را حفظ کنیم و در معانی اش کاوش و جستجو کنیم .

 

انشا شماره 6 در مورد اذان:

 

مقدمه انشا اذان : صدای دل نشین اذان صدایی است که از بدو تولد در گوش ما خوانده شده است و هر روز نیز به آن گوش می دهیم. آیا به صدای اذان صبح گوش کرده اید؟ لذت بخش ترین صدایی است که در سکوت گرگ و میش به گوش می رسد

 

بدنه: صدای خوش اذان که روزانه پنج بار طنین انداز روح بشریت می شود و با صدای در امدن اذان مردم از جای خود بلند می شود و وضو می گیرند یا در خانه به صورت فرادی و یا در مسجد به صورت جماعت نماز خود را می خوانند و دست به دعا به سمت پروردگار می برند و طلب مغفرت و امرزش می کنند.

صدای اذان حتی یک ثانیه در تمام دنیا قطع نمی شود.ان هم به دلیل این است که زمین گرد است و ساعت طلوع و غروب خورشید در جای جای جهان متفاوت است.بنابراین در هیچ جای دنیا صدای اذان قطع نمی شود و دائما در حال نواخته شدن می باشد.

اذان که با بزرگی خداوند شروع می شود و با بزرگی خدا و نبود هیچ معبودی جز او به اتمام می رسد و در این راه برای به صدا در اوردن اذان خیلی از پیامبران و انسان های بزرگ تمام تلاش خود را کرده اند و جان خود را در این میان از دست داده اند تا همیشه اذان به صدا در بیاید تا شاید حتی یک نفر از خواب غفلت برخیزد و دست از گناه بکشد.

اذان یکی از هشدارهای بسیار دلنشین و خوش صدای پروردگار می باشد تا یاداور شود برای مردمی که چشم از حقایق دنیا بسته اند و کورکورانه زندگی می کنند و روزانه پنج بار و در یک سال هزار و هشتصد و بیست و پنج بار این هشدار را به صدا می اورد و این نشان از فرصت های زیاد پروردگار است که بنده ی خود می دهد تا که شاید از راهی اشتباه خود باز می گردد و در مسیر درست و الهی قدم بر دارد.

 

نتیجه انشا صدای اذان : ما مسلمانان باید اذان را گرامی  بشماریم و با گوش فرا دادن به ندای حق و ستایش پروردگار به رستگاری برسیم

 

انشا شماره 7 درباره اذان:

 

مقدمه انشا اذان : به حیاط خانه رفتم کنار حوض کوچکمان نشستم. صدایی زیبا و دلنشین به گوشم می‌رسید، این صدا از هر ترانه ‌ای زیباتر بود. با این صدا می‌شد به ملکوت رفت. نگاهم را به آسمان دوختم.

بدنه انشا صدای اذان : جملات اذان واقعاً زیبا هستند. اذان شعار هر مسلمانی است و بی‌شک این زیباترین شعار است زیرا خداوند، هفت آسمان را با تمام زیبایی‌هایش آفرید و زمین نقطه‌ای کوچک از این آفرینش است و ما انسان‌ها نقطه کوچکی از زمین و گواهی دادن به عظمت، کار بزرگی است.
با شنیدن صدای اذان احساس می‌کنم بندگی خدا عظمت دارد و ندای روز قیامت را بخاطر می‌آورم و ظاهر و باطن خود را برای اجابت این ندا آماده می‌سازم. چون کسانی که برای پاسخ به این ندا بشتابند همان‌ها هستند که در روز قیامت به لطف الهی ندا داده می‌شوند. وقتی مؤذن اذان عشق را در گوش آسمان زمزمه می‌کند، عظمت حق را بر دلم می‌نشاند و وسوسه‌های شیطان را از دلم می‌رهاند. مؤذن بانگ «الله اکبر» که سرمی‌دهد قلبم از بزرگی یاد خدا می‌لرزد و ندایی از درون مرا می‌خواند و می‌گوید که باید خویشتن را برای نماز آماده سازم.
اگر انسان با شنیدن اذان دلش سرشار از شادی و سرور می‌شود و با میل و رغبت او را به پاسخ فرامی‌خواند باید بداند که در قیامت نیز به بشارت و رستگاری ندا داده خواهد شد. به همین دلیل پیامبر (ص) موقع اذان به مؤذن خود می‌فرمودند: «ارحنا یا بلال» یعنی ای بلال! ما را با نماز و ندای دعوت به آن (اذان) راحت ساز.

 

نتیجه انشا زیبای اذان : در نتیجه اذان دعوت برای ملاقات است و همان‌گونه که روز قیامت مردم برای عرضه بر خداوند فراخوانده می‌شوند، در دنیا نیز گویندگان اذان مؤمنان را به مجلس حضور و معراج زیارت پروردگار فرا می‌خوانند. چه زیباست ندایی که ما را به سوی خدا می‌خواند.

 

انشا شماره 8 در مورد اذان :

 

مقدمه انشا اذان : صدای ملکوتی اذان از گلدسته های مسجد به گوش می رسد و روح من را از این عالم خاکی به آسمان ها پرواز می دهد، چه رازی در اذان و صدای آن نهفته است که چنین آرامشی عظیم بر دلم می اندازد و در یک لحظه تمام مشکلات و غم هایم را از صفحه دل و ذهنم پاک می کند.

 

بدنه انشا اذان : همچنان که صدای اذان در گوشم طنین انداز است و برای وضو گرفتن و نماز آماده می شوم به عمق این واژه ها فکر می کنم: “الله اکبر … اشهد ان لا اله الله”

اذان در ذهن بسیاری از ما مسلمانان کلماتی است که به آوای گوش نواز و در ساعات خاصی از روز تکرار می شود تا مسلمانان را به ادای فریضه الهی نماز دعوت کند، اما این تنها یکی از اهداف والای اذان است.

اذان قلب مسلمانان را برای نماز آماده می کند تا با آمادگی کامل به نیایش و عبادت معبود بپردازند، اذان سرشار از مفاهیم عرفانی عمیق است که اگر با درک و تفکر عمیق بیان شود مسلمانان را از هر شرک و آلودگی پاکسازی کرده و آن ها را به نوعی وحدت قلبی و عملی می رساند.

آیا واقعا آن چه در اذان می گوییم در زندگی واقعی ما نیز جاری شده است؟

برخی از ما بارها در طول روز با گفتن “الله اکبر” به بزرگ تر بودن خداوند اقرار می کنیم اما هنگام رویارویی با مشکلات زندگی، تنها زمانی که از همه نا امید می شویم به سراغ خداوند می رویم.

ما با گفتن “لا اله الا الله” شهادت می دهیم که خدایی جز الله وجود ندارد، غافل از آن که با موثر دانستن دیگران در خوشبختی و سعادت خود، به همان میزان دچار شرک شده و از یاد خداوند غافل می شویم.

بارها گواهی داده ایم که حضرت محمد (ص) آخرین پیامبر خداست و به ولایت حضرت علی (ع) شهادت می دهیم اما آیا درباره سیره نبی و اهل بیت او تحقیق کرده ایم و آیا اعمال ما نیز مانند کلام ما، به عطر نام محمدی و ولایت علی معطر شده است؟

 

نتیجه انشا صدای اذان : اذان تنها چند واژه ساده نیست، اذان گفتن، شهادت دادن در پیشگاه خداوند است و به زبان آوردن آن، مسئولیت بزرگی به همراه دارد پس بیاییم به اذان فراتر از عادت های هر روزه نگاه کرده و اصول اخلاقی و عرفانی آن را در زندگی خود به کار گیریم.

 

انشا شماره 9 درباره اذان :

 

مقدمه انشا اذان : گوش کن این صدا را میشنوی ؟

این صدای خداست که با بنده اش سخن میگوید یا صدای بنده است که با خدایش راز و نیاز میکند ؟

الله اکبر الله اکبر ؛ اشهدان لااله الاالله ؛

 

بدنه انشا اذان : این کلمات چه دلنشین هستند واژه هایی که زمان چشم گشودنت به جهان در گوشت نواخته می شود

و تو با آن خو میگیری و هرزمان که ان را میشنوی آرامش به وجودت نفوذ میکند.

هنگامی که مشکلات سد راهت می شوند با شنیدن الله اکبر لبخند بر لبانت می اید و می گویی خدا بزرگ است؛

هر زمان که میشنوی اشهدان محمد رسول الله (ص) و اشهدان امیر المومنین علیا ولی الله با افتخار می گویی من مسلمان هستم و شهادت میدهم که محمد رسول خداست و علی امیر مومنان است .

نوایی که وقتی می شنوی دست از گناه کردن می کشی ،چون این خداست که به تو می گوید بشتاب به سوی رستگاری و بشتاب به سوی بهترین عمل .

صدایی که وقتی به گوشت میرسد با وضو گرفتن خودرا پاک میکنی و به سپاس و ستایش پروردگارت می پردازی و شهادت می دهی که خدایی جز خدای یگانه وجود ندارد و چه زیباست این عبادت خالصانه و صدایی که نامش «اذان»است.

 

انشا شماره 10 در مورد اذان:

 

متن انشا اذان : خود را چون قطره اي در دریاي بیکران مهر و رحمتت حس می کنم ، جانم از عشق دیدارت لبریز است .تاکنون چنین حس زیبایی نداشتم .امروز که می نویسم و اذان را بر لب از جانم می خوانم زیباترین حال را دارم حسی معنوي ، حسی چون رود هاي  روان که از دریاي مهربانی تو سر چشمه می گیرند با شنیدن  ذکر لا اله الا اله هر چیز دنیوي بار دیگر ارزشش را برایم از دست
داد .از هرچه وابستگی بود رها شدم آن چه را تا امروز دوست داشتم ودر گوشه اي از قلبم برایش جاي خاصی باز کرده بودم کوچک وبی ارزش شد ؛ چون نام تورا شنیدم و خواندم جز تو کسی برایم نیست که اینچنین با ارزش باشد . می دانم این خداهاي دروغین که انتظار معجزه از آن ها داشتند پوچ وبی ارزش اند وتنها تویی که خداي منی تورا می ستایم که ستایشت آرام روح و جان من است
و حال پس از شنیدن این نغمه جانبخش چون پرنده اي سبکبال دل به آسمان عشقت می سپارم آرام وآسوده جان دست هایم را به سوي آسمان تو بالا می آورم و نیت دیدار تو را می کنم .به گفت وگو باتو می نشینم اي بهترین معبود من ! جانم را با نور یادت همواره شاداب وتازه ومعنوي گردان

 

 

دیگر چه غم دارم و چه کم ؟! واي برمن اگر نتوانم آن بنده ي شایسته اي باشم که تو می خواهی !وقتی این سه شهادت را می شنوم ومی خوانمئ که تو خدایم ، محمد (ص) پیامبرم و علی ( ع ) ولی و سر پرستم است حس عجیبی به من دست می دهد ؛ حس پرنده ا ي که از قفس تنگ خودش رها می شود ودر آسمان عشقش به پرواز در می آید
خی علی صلاه شتاب به سوي نماز . شتاب زباتز موذن می خواند  آري شتاب به سوي خوبی ها ، به سوي عشق وبه سوي معشوق ازلی و ابدي .این شتاب زیباست و لازم و واجب .می شتابم تابر سجاده ي مهربانیت بنشینم و براي تو  بگویم واز تو بخوانم

” حی علی الفلاح ، حی علی الفلاح”
شتاب  براي چه ؟ آري رستگاري رستن از دنیا و مادیات رستن از خود هایی که مرا احاطه کرده اند ؛ خودبینی ها ، خودپرستی ها خود شیفتگی ها وهزاران خود هایی که نمی گذارند به تو برسم پاي قلبم را در زنجیر
می کنند پس ذمی شتابم تا برهم از آ ن ها وبرسم به یکی که آن تویی این است رستگاري

 

میشنوم ” حی علی خیرالعمل ، حی علی خیرالعمل ”
احساس می کنم و باورم این است که شتاب هایی را که فرمانم می دهی شتاب هاي لذت بخشی است واین بار شتاب براي بهترین کارها آري می دانم به این کار که مرا خواندي بالاتر از هر کاریست
که در دنیا دارم وانجام می دهم بهترین کاریست که نه براي جسمم بلکه می توانم براي ساختن روح و جانم انجام دهم  کاري پر از خیر معنوي  پر از زیبایی اخروي آه چه احساس خجسته ایست

” الله اکبر ، الله اکبر ”

و بار دیگر باوري دوباره که تو بار دیگر آن کلام زیبا راشنیدم باعظمتی ، بزرگی ، بزرگتر از پندارهاي ما وچه ستودنی است این بزرگی ات

 

انشا شماره 11 درباره اذان:

 

مقدمه انشا اذان : تاریخچه اذان در اسلام به زمان رسول خدا بر می گردد. در ابتدای ورود پیامبر بزرگوار اسلام به مدینه مسلمانان دور هم جمع شده بودند و برای چگونگی از اوقات نماز چاره اندیشی می کردند. هر کسی نظری می داد. اما چون ایده های آنها به نوعی تقلید از مذاهب دیگر بود،پذیرفته نشد. تا اینکه جبرییل بر پیامبر شعار اذان را ابلاغ کرد. رسول خدا نیز از علی خواست که کلمات اذان را به بلال بیاموزد و از همان زمان بلال،غلام سیاه پوست آزاد شده تازه مسلمان به صورت رسمی موذن شد .

 

بدنه انشا صدای اذان : به دلیل اهمیت اذان، موذن نیز به سبب اینکه ذکر و یاد خداوند متعال را در قلب ها زنده می کند و انسان را به استفاده ازآن ثمره و بهره ای که خداوند متعال،برای مؤمنان در نماز قرار داده است دعوت می کند، ارزشی والا دارد.

چنان که امام رضا (ع) از پیغمبر (ص) نقل می کنند که فرمود:

در قیامت موذنان از همه مردم سر افراز ترند. موذن بهترین یاورانسان است تا او بر فرایض خود تنبه پیدا کند. چون گاهی اشتغالات زندگی و ابتلائات مادی چنان انسان را سر گرم می کند که حتی از انجام واجباتش نیز غفلت می کند. در چنین شرایط، کسی که انسان را متوجه غفلت خود می کند، برانسان حقوقی پیدا می کند.

امام سجاد(ع) حق مؤذن را در رساله حقوق این چنین بیان می کند:

“و اما حق اذان گو این است که بدانی او خدایت را به یاد تو می آورد و تو را به حظ و نصیبی که داری،دعوت می کند و او بهترین یاور و کمک تو درانجام واجبی است که خداوند به عهده تو نهاده است. پس او را بر این کار سپاس گوی،همچنان که نیکو کاری را نسبت به خدا سپاس می گویی و باید بدانی که او نعمتی خدادادی است و باید با نعمت خدا خوشرفتاری کنی و در هر حال شکرگزار نعمت های الهی باش.”

امام صادق(ع) در باره ارزش معنوی و پاداش و اجری که خداوند برای مؤذن قرار داده است،می فرماید:

“خداوند برای مؤذن تا آنجا که چشم کار می کند و می بیند و تا وقتی صدایش بلند است،غفران و آمرزش قرار داده و هر تر و خشکی که صدای او را می شنود،اورا تصدیق می کند. هرکس در مسجدی که مؤذن در آن اذان گفته،نماز بخواند،مؤذن در نماز او سهم دارد و هر کس که با اذان او توجه کرده،نماز بخواند،او نیز در قبالش حسنه می گیرد.”

ارزشهایی که برای این عمل بسیار ساده و هدایتگر ذکر شده است نشان می دهد خداوند به کسی که اذان می گوید اجر و پاداش فوق العاده مقرر کرده است و امام سجاد(ع)از آن به عنوان یک نعمت یاد می کند برای کسی که با صوت زیبای خود بانگ اذان را سر می دهد.

 

نتیجه: با توجه به این روایات است که در می یابیم حق مؤذن ،حقی است که ادای آن بر ما واجب شده تا ارزش اذان را نیز عمیق تر درک کنیم. ای معبود من ای ارام جانم مرا بخوان, بخوان تا به دعوتت لبیک گویم و دیدار هر زمانی که صدایم کنی آسمان هفتم تنهای تنها فقط من و تو. پیشکش معشوق حقیقی ام .

 

حال که پس از شنیدن نغمه جان بخش اذان چون پرنده ای سبکبال دل به آسمان عشقت می سپارم آرام وآسوده جان دست هایم را به سوی آسمان تو بالا می آورم ونیت دیدار تو را می کنم .به گفت وگو باتو می نشینم. ستاره های قلبم چشمک زنان نوید بهشت رامیدهندانگار صدای اشنایی گوش جانم رامینوازد.صدایی که بذرعشق و معرفت رادر کویر وجودم میکارد وامیدبه رحمت حق را در دلم زنده میکند.

 

انشا شماره 12 درباره اذان:

 

مقدمه انشا اذان: آری! بی شک اذان صدای فرشته های خداست که خوش امد می گویند به نماز گزاران و بالهای خود را بر زمین می گسترانند تا فرش زمینیانی باشد که دعوت حق را لبیک گفته اند باشد . نماز! اری واژه ی نماز که می شنوم پیمانه وجودم از لطف و رحمت حق لبریز می شود و غنچه های وصل در باب وجودم شکوفا می شود چرا که نماز مشق عارفان و عاشقان است

 

بدنه: وقتی به نماز می ایستم با شنیدن ” بسم الله الرحمان الرحیم” ،گل امیدهمچون خنده ای برجانم می نشیند وبا شنیدن والضالین گناهانم برایم تداعی میشوند واشک خوف از چشمانم می بارد.

نور ایمان در دلم تابیدن می گیرد و شوق وصل سراسر وجودم را فرا. دلم را آزاد از هر قیدوبندی به طرف آسمان پرواز می دهد تا حرم امن الهی شود چرا که خداوند خود گفته است که در قلب شکسته جای دارد دستانم را همچون مناره های مسجد رو به آسمان بلند می کنم و به بالهای فرشتگان پیوند می زنم تا مرا با خود به نوروروشنای هستی ببرند.وقتی به نماز می ایستم خودرا غرق در دریای لطف وکرامت الهی می بینم وحوض کوچک دلم لبریز ازباران وجود واحسان خداوند میشود وسراچه قلبم منور از نور حق میگردد .

آنگاه که در لحظه های تنهایی وبی کسی شکوفه نام خداونداز لبانم میتراود واز خویش رها میشوم وهاله ای ازعشق وروشنایی وجودم را فرا میگرد .چه زیباست لحظه ی نجوای با حق ،چه زیباست لحظه سبز رهایی از خویشتن و به خدا پیوستن ،چه زیباست سر نهادن بر خاک عشق و بندگی وغرق دریای حق شدن ،چه زیباست اشکهایی که از فرط گناه از گوشه چشم ،خود را به زیرمی اندازند تا به دریای جوشان حق برسند و چه زیباست ثانیه هایی که دل با نام ویاد خدا ارام می گیرد .

الهی بانگ اشنای اذانت مرا از گلدسته های عشق ومعرفت به سوی سجادهای از رازو نیاز می کشاند تا لحظه ای تاریک گمراهی را بگذرانم وصراط مستقیم را برگزینم وتو را به وحدانیت و یگانگی تسبیح گویم خواهم که حسنات ونیکی دنیا وآخرت را عطایم فرمایی و رهایی از اتش دوزخ را نصیبم سازی. خدایا! تو همانی که در مقابل فرشتگان به بندگانت مباهات می کنی که بندگانم به نماز ایستاده اند، تو همانی که جان تشنه ی هر مسلمانی را با نام خودت سیراب می گردانی.

 

نتیجه انشا : پذوردگارا تو ارامش دل بی قرارانی، تو نور شب ظلمانی عاشقان و سالکانی.

الهی پس کویر خشکیده ی جان مرابا چشمه زلال نماز ابیاری کن تا دشت سبز اذان با ندای ا…اکبر،

ابتدا ما را به توحید و یگانگی خداوند فرا می خواند و یاد آور می شود که همه خلق و فرمان آفرینش از آن خداوند است،

مشیت او سبب هستی است و او دارای بزرگترین صفات عالیه است.

پس از آن گواهی به رسالت رسول خدا(ص)می دهد که دلسوزانه آموزه های الهی را به مردم ابلاغ نمود آن گاه یاد آور می شود که نماز بهترین عمل است

که رستگاری را در پی دارد. از این رو از مردم می خواهد که در اجابت این دعوت شتاب کنند

 

 

انشا شماره 13 در مورد اذان:

 

مقدمه انشا صدای اذان: به نام خداوندی که ما را فراموش نمی کند ، و حتی واجباتی مثل نماز و روزه را قرار داده است تا با یاد آوری او رنگی بهتر و زیباتر به زندگی خود بدهیم و با یاد او از بدی ها بپرهیزیم و به سوی خوبی بشتابیم . همانند آنچه در اذان میگوییم ” حی الی الصلاه ، حی علی خیر العمل ” انشای خود را با یاد او آغاز میکنم.

 

بدنه انشا اذان : خود را چون قطره ای در دریای بیکران مهر و رحمتت حس می کنم ، جانم از عشق دیدارت لبریز است .تاکنون چنین حس زیبایی نداشتم . امروز که می نویسم واذان را برلب از جانم می خوانم زیباترین حال را دارم حسی معنوی ، حسی چون رود های روان که از دریای مهربانی تو سر چشمه می گیرند با شنیدن ذکر

” لا اله الا اله ”

هر چیز دنیوی بار دیگر ارزشش را برایم از دست داد .

از هرچه وابستگی بود رها شدم آن چه را تا امروز دوست داشتم ودر گوشه ای از قلبم برایش جای خاصی باز کرده بودم کوچک وبی ارزش شد ؛ چون نام تورا شنیدم و خواندم جز تو کسی برایم نیست که اینچنین با ارزش باشد . می دانم این خداهای دروغین که انتظار معجزه از آن ها داشتند پوچ وبی ارزش اند وتنها تویی که خدای منی تورا می ستایم که ستایشت آرام روح و جان من است و حال پس از شنیدن این نغمه جانبخش چون پرنده ای سبکبال دل به آسمان عشقت می سپارم آرام وآسوده جان دست هایم را به سوی آسمان تو بالا می آورم و نیت دیدار تو را می کنم .

به گفت وگو باتو می نشینم ای بهترین معبود من ! جانم را با نور یادت همواره شاداب وتازه ومعنوی گردان دیگر چه غم دارم وچه کم ؟!وای برمن اگر نتوانم آن بنده ی شایسته ای باشم که تو می خواهی !وقتی این سه شهادت را می شنوم ومی خوانمئ که تو خدایم

اشهد انّ محمداً رسول الله، اشهد ان محمداً رسول الله

” اشهد انّ علیا ولی الله ، اشهد انّ علیاً ولی الله ”

محمد (ص) پیامبرم و علی ( ع ) ولی و سر پرستم است حس عجیبی به من دست می دهد ؛ حس پرنده ا ی که از قفس تنگ خودش رها می شود ودر آسمان عشقش به پرواز در می آید .

“حی علی صلاه “

شتاب به سوی نماز . شتاب زباتز موذن می خواند آری شتاب به سوی خوبی ها ، به سوی عشق وبه سوی معشوق ازلی و ابدی .این شتاب زیباست و لازم و واجب .می شتابم تابر سجاده ی مهربانیت بنشینم و برای تو بگویم واز تو بخوانم.

” حی علی الفلاح ، حی علی الفلاح”

شتاب برای چه ؟ آری رستگاری رستن از دنیا و مادیات رستن از خود هایی که مرا احاطه کرده اند ؛ خودبینی ها ، خودپرستی ها خود شیفتگی ها وهزاران خود هایی که نمی گذارند به تو برسم پای قلبم را در زنجیر می کنند پس می شتابم تا برهم از آ ن ها وبرسم به یکی که آن تویی این است رستگاری

میشنوم ” حی علی خیرالعمل ، حی علی خیرالعمل ”

احساس می کنم و باورم این است که شتاب هایی را که فرمانم می دهی شتاب های لذت بخشی است واین بار شتاب برای بهترین کارها آری می دانم به این کار که مرا خواندی بالاتر از هر کاریست که در دنیا دارم وانجام می دهم بهترین کاریست که نه برای جسمم بلکه می توانم برای ساختن روح و جانم انجام دهم کاری پر از خیر معنوی پر از زیبایی اخروی آه چه احساس خجسته ایست

” الله اکبر ، الله اکبر ”

و بار دیگر باوری دوباره که تو بار دیگر آن کلام زیبا راشنیدم باعظمتی ، بزرگی ، بزرگتر از پندارهای ما وچه ستودنی است این بزرگی ات

 

نتیجه: خداوندا تو بزرگی و بزرگی ات ستودنی است ، از تو درخواست میکنم نماز و عبادات دیگر ما را هر چند ناچیز و نادرست و مایه شرمساری ما باشد به عظمت و کرم خود بپذیری و هرگز و حتی یک لحظه ما را به خود واگذار نکنی

 

انشا شماره 14 درباره اذان:

 

مقدمه انشا اذان: من عاشق صدای ملکوتی اذانم و آنچه میخواهم در این انشا بنویسم

علت دلبستگی به این نوای آسمانی است ، پس به نام خداوند منان انشای خود را آغاز میکنم .

 

بدنه: صدای ملکوتی اذان موذن از گلدسته های فیروزه ای مسجد محله پر کشیده و آرام آرام بر جان عاشق دیدارم نشست بار دیگر آرامشی گرفتم

و کام جانم شیرین شد از حلاوت آری تو بزرگی ، بزرگتر از آن چه در ذهن وعقل ما بگنجد

الله اکبر ، الله اکبر

این نوای روحبخش، تو بزرگی و من حقیر در برابر این همه عظمت و بزرگواری آماده ام تا بر سجاده ی عشقت بنشینم ونیازم را باتو راز گویم ؛

نیاز تو را داشتن ، تورا خواستن و با تو بودن هر کلام اذان مرا بیشتر از پیش از خود بیخود می کند وقتی موذن می خواند:

اشهد انّ لا اله الا الله، اشهدانّ لا اله الاّ الله

به خود می آیم بله منم ؛ من که باز شهادت به یگانگی وبی همتایی تو می دهم به اینکه جز تو خدایی ندارم .

حس می کنم هر بار که اذان می شنوم مفهومی تازه و پر معناتر از این ذکر می فهمم و می گویم وای بر من اگر گاهی تورا با غفلتم فراموش می کنم .

من که شهادت می دهم جز تو خدایی نیست پس چگونه می توانم به جز تویی امید ببندم

حال عجیبی دارم در خود غرقم که باز می شنوم؛

اشهد انّ محمداً رسول الله، اشهد ان محمداً رسول الله

چقدر این شهادت دادن را پدوست دارم !

احساس خوب اینکه مسلمانم و محمد پیامبرم است ۵ مرتبه با زبانم و هزاران هزار بار با دلم اورا نام می برم آه چه زیباست مسلمانی

” اشهد انّ علیا ولی الله ، اشهد انّ علیاً ولی الله ”

نام علی را که می شنوم بند بند وجودم از اشتیاق می لرزد

واز اینکه نام مولایم زینت بخش جان و روحم گردیده سپاس می گویم

 

نتیجه انشا صدای اذان: اذان برای من تنها یادآوری باری خواندن نماز نیست ، بلکه تکرار عباراتی است که با گفتن آن انگار روحی تازه به کالبد مسلمانی ام دمیده میشود ، به خودم یاد آوری میکنم که خدایی دارم و پیامبری مهربان و امامانی بزرگوار و از تکرار و تکرار و تکرار این جملات دلم گرم میشود و آرام میگیرد. به همین خاطر است که عمیقا دلبسته صدای زیبای اذانم .

 

انشا شماره 15 در مورد اذان:

 

مقدمه انشا اذان خاطره: صدای اذان برای من یک خاطره شیرین را یادآوری میکند که تاثیر زیادی روی زندگی و نماز خواندن و عبادات من داشته است ، امروز میخواهم با بیان آن خاطره نظر خودم را پیرامون نماز و اذان با شما در میان بگذارم.

 

بدنه: نیمه های شب بود داشتم با تبلتم ور میرفتم که یهو صدای اذان رو شنیدم . ساعت ۴.۴۵دقیقه بود … میخواستم برم نماز بخونم که احساس کردم یه چیزی داره جلومو میگیره‌. اذان هنوز تمام نشده بود و من هم دو دل بودم که نماز بخوانم یا با تبلتم ور برم .

صدای اذان حی الصلاه حی الصلاه
بشتابید به سوی نماز .به شتابید به سوی نماز

حی الفلاح حی الفلاح
بشتابید به سوی رستگاری .بشتابید به سوی رستگاری

اذان تمام شد و من تبلتمو کنار گذاشتم و در همین حال که نشته بودم به فکر فرو رفتم و یه خاطره ی رو به یاد اوردم .

که یه روز عصر دم در خونه داشتیم بازی میکردیم

و پدر و پدر بزرگم هم کنار در نشته بودن سرگرم صحبتشون بودن .

مسجد نزدیک بودو هر روز مغرب موذن مسجد از کنار در خانه ما رد میشد

و با پدر و پدر بزرگم احوال پرسی کرد ولی اون روز موذن نرسید اذان بگه

و کسی هم نبود که اذان بگه همه منتظره اذان بودن که پدر بزرگم بهم گفت برو پسرم اذان بگو

و من خیلی استرس داشتم اولین باری بود که میخواستم اذان بگم

حس خیلی خوبی داشتم ، احساس سبکی و نشاط میکردم

رفتم اذان گفتم و از اون روز به بعد همیشه در خونه مینشستم که اگه حاج رسول نرسید برا اذان برم اذان بگم

خلاصه این خاطره اینه که ما بچه ها باید از دوران کودکی به دنبال نماز عبادت خداوند باشیم

و هر موقع اذان داده میشه با دقت کامل گوش کنیم و ساکت باشیم سعی کنیم

که در حین اذان در دلمان تکرار کنیم و همیشه یه قدم از شیطان جلوتر بباشیم

و نزاریم که شیطان در نماز خواندن جلوی مارو بگیره. اذان تمام شده بود و من بلند شدم

رفتم نمازم و خوندم و اون روز تونستم از شیطان جلو بزنم و همه ی نمازامو بخونم

و اون روز رو با احساس لذت بخشی که داشت بگذرونم بعد از نماز با خیال راحت خوابیدم.

 

نتیجه انشا صدای اذان : همه ما در طول روز مشغولیت هایی داریم ولی وقتی اذان گفته میشود به ما تذکر داده میشود که وقت اذان است و به قول شهید مطهری « به نماز نگو کار دارم به کار بگو وقت نماز است » اذان و بخش آن از گلدسته های مساجد به ما یاد آوری میکند که اهمیت نماز بیش از کارهای روزمره است و باید به سوی کارهای خوب و از جمله نماز ”شتافت

 

انشا شماره 16 در مورد اذان :

 

مقدمه انشا اذان : اهمیت اذان از این جهت است که به انسان یادآوری میکند که خدا بزرگ است و خدایی جز خدای یکتا وجود ندارد و گواهی میدهد به فرستادش حضرت محمد(ص) و ولی خودش حضرت علی و دعوت میکند به سوی نماز و اعلام میکند که راه رسیدن به رستگاری نماز است و بهترین کارهاست و دوباره به بزرگی خدا و یکتا بودن خالق هستی تأکید میکند و هرمرتبه دوبار تکرار میشود که شاید بار اولش را نشنیدند ولی از بار دوم غفلت را کنار بگذارند . با علم به اهمیت اذان انشای خود را در باره اذن آغاز میکنم.

 

بدنه انشا اذان : معنی کلمه اذان یعنی آگاه کردن، فراخواندن هم معنی میدهد

و عبادتی ست که از جانبه خداوند یکتا به پیامبر(ص) وحی شده است که انسان را به زمان اقامه نماز فرابخواند و آگاه کند ،

چون انسانها خود نمیتوانند تشخیص دهند که چه ساعتی از شبانه روز ، زمان اقامه نماز است

برای همین در شهرها و محله هامساجدی بنا شدن که این متن زیبا توسط اشخاصی در مساجد با صدایی رسا خوانده شود

تا به گوش تمام ساکنین اطراف آن برسد که به این افراد مؤذن میگویند.

البته خواندن اذان واجب نیست ولی بهتر است که خوانده شود

یعنی مستحب است و بعد از اذان اقامه خوانده می شود و موذن باید عادل و بینا باشد و صدای

رسا و بلندی داشته باشد و به اوقات نماز کاملا آگاهی داشته باشد

اولین موذن اسلام بلال حبشی بود , که به دستور پیامبر در مدینه اذان گفته است .

گفته می شود پیامبر برای فراخوانی مردم برای جنگ بدر نیز از اذان استفاده کرده اند .

معمولا مسلمانان بعد تولد نوزاد در گوش او اذان می گویند ، البته در گوش راست نوزاد اذان و در گوش چپ اقامه ، این رسم

یکی از سنتهایی که از زمان پیامبر تا به امروز هم رواج دارد .

دلیلش هم اینکه اولین کلماتی که نوزاد به گوشش میرسد خبر از عظمت و بزرگی خدای یکتا باشد

و همچنین پیامبر فرمودند این کار نوزاد را از شر شیطان در امان میدارد .

 

نتیجه انشا اذان : انشای خود را ذکر یک حدیث از امام صادق به پایان میبرم

وقتی اذان و اقامه گفتی ،دوصف از فرشتگان ،پشت سرتو به نماز می گزارند و اگر تنها اقامه گفتی ،یه صف از فرشتگان پشت سرتو نماز می خوانند .

و همچنین روایت شده است که ” کسی که اذان را بشنود و بگوید آنچه را که مؤذن می گوید ، روزی او افزون می شود .”

 

انشا شماره 17 درباره اذان :

 

صبح زود است و هنوز گرگ و میش صبح، چون صدای اذان را می شنوم خواب از چشمانم رخت بر می بندد

یاد قرار ملاقاتم می افتم قرار ملاقاتی که در یک طرف عبدی کوچک و در طرف دیگر مولایی بزرگ قرار دارد.در چنین ملاقاتی که حتما هم بسیار سرنوشت ساز و مهم است، عجله نکردن اشتباهی بس بزرگ به شمار می آید.از جایم بر می خیزم و قصد وضو می کنم.هنگامی که قطرات آب را بر روی صورتم می ریزم، در ژرفای ذرات آب، معبود را می بینم . معبودی که خالق و آفریننده همه چیز است.هنگامی که آب این مایه ی طهارت بخش را بر دستانم می ریزم، امید وارم که دیگر از این دست کار خطا بر نیاید.هنگامی که پاهایم را مسح می کشم با تمام وجود به دنبال این هستم که دیگر این پا ها به جایی نروند که در آنجا ذکر و یاد معبودم نباشد.بعد از آنکه از وضو فارغ شدم به سمت سجاده ام می روم و آن را به آرامی باز می کنم .ناگهان عطر گل یاس کل فضا را در بر می گیرد .عطری که در اعماق آن قدرت خالق نهفته است. معبودی که بر همه چیز و همه کس تسلط کامل داردو آفریدگاری که قدرت مطلق است.هنگامی که شروع به اقامه گفتن می کنم با هر تکبیر گویا دری از توحید به روی من باز می شود.چون اشهد ان لا اله الا الله می گویم گویا نه تنها این جمله بر زبان من جاری می شود بلکه اعماق وجودم و ذره ذره تنم نیز همه با هم بانگ تهلیل سر می دهند. وقتی که اقامه را پایان می برم باتکبیری ملاقات خود را با معبودم شروع می کنم.با تکبیری که در آن عشق به خدا نهفته است.بعد شروع به خواندن سوره فاتحه الکتاب می کنم.ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است .حمد و ثنا مخصوص ذات باریتعالی است.قدرتی مطلق که هر چه داریم و نداریم از او داریم.کاش می شد به این آیه عمل کنم و کس دیگری را حمدو ثنا نگویم و چون خواستم این کار را بکنم کسی را تحسین کنم که با این قدرت و زیبایی بنده اش را آفریده.چون شروع به خواندن آیه بعد می کنم یاد گناهان و اشتباهاتم می افتم .کارهایی که نباید می کردم و انجام دادم . اما خداوند متعال، این قادر مطلق، این بخشنده مهربان، نه تنها مرا به عذاب خود دچار نساخت، بلکه راه را برای هدایت من هموار و فراخ ساخت . خداوندا با چه زبانی می توانم از تو تقدیر کنم.ای کسی که واصفان حلیه جمالت به تحیر منسوب که ما عرفناک حق معرفتک و عاکفان کعبه جلالت به تقصیر عبادت معترف، که ما عبد ناک حق عبادتک. با خواندن آیه ی بعد به فکر سرانجامم می افتم به روز جزا ، به روز درو اعمالم . اما تنها راه نجات در آن روزعمل کردن به دستورات مالک یوم الدین است.ای کاش توان این را داشتم که علاوه بر خواندن آیه بعد به آن نیز عمل کنم . کاش می شد فقط معبودم را بپرستم و تنها از او یاری بجویم.ای کاش می شد همواره این آیه را سر لوحه زندگیم قرار دهم و از هیچ احدی جز او استمداد نطلبم.اما خداوندا ! ای مهربان ترین مهربانان! ما را به راه راست هدایت کن . راهی که تو برای ما می پسندی.راهی که انتهای آن جز سعادت دنیوی و اخروی چیز دیگری نیست. خداوندا! ما را به راه کسانی هدایت کن که به آنها نعمت بخشیدی. راه آن را به راه کسانی هدایت کن که به آنها نعمت بخشیدی. راه هی که انتهای آن جز سعادت دنیوی و اخروی چیز دیگری نیست. خداوندا هایی را که از نعمت دوستیت بهره مند ساختی نه راه کسانی را که مورد غضب قرار دادی و نه راه گمراهان.هنگامی که سوره حمد را تمام کرده و شروع به خواندن سوره توحید می کنم، هر چه بیشتر به عظمت معبود بی همتایم پی می برم .به سوره توحید بسیار علاقه دارم زیرا شناسنامه خالقم است. چون آن را می خوانم با تمام وجودم پی می برم که معبودم یکتا و بی نیاز است.نه فرزندی دارد و نه زاده ی کسی است .هیچ کس همچو او نیست و هیچ شریک و یاوری ندارد .چون به رکوع می روم خود را در برابر خدایی می بینم که نخستین آغاز و آن واپسین بی انجام است .اوست که دیده های بینندگان از دیدنش فرو ماند و اندیشه های وصف کنندگان ستودنش نتواند .اوست که آفریدگان را به قدرت خود آفرید و به خواست خویش به آنان جامه ی هستی پوشانید و آنگاه ایشان را به راهی که می خواست رهسپار کرد و به جاده ی محبت خود روان گردانید .چون از رکوع بر می خیزم و به سجده می روم با تمام وجود سعی دارم با نشان دادن حقارت خود در برابر خداوند متعال ذره ای از گناهان بی پایانم بکاهم . سعی دارم با تضرع و زاری ام به آستان پاک و مطهرش حاجت هایم را بگیرم و به خواسته هایم برسم . چون به سجده اول می روم نشان می دهم که از خاکم که با قدرت معبودم بدین شکل تصویر شده ، چون سر از سجده بر می دارم، نشان می دهم که باید در این دنیای فانی زندگی کنم و اعمال نیک بکارم . چون به سجده دوم می روم، می خواهم به عالم و ادم بفهمانم که به این دنیا دل نبندند زیرا همه از خاکیم و به خاک نیز باز می گردیم .

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش

چون از سجده دوم بر می خیزم خواستار اینم که به همگان بفهمانم همه ما در قیامت مثل هم هستیم و تنها چیزی که بین ما فرق می گذارد تقوا و اعمال صالحمان است . همانطور که آیه ی اِنَ اَکرَمَکُم عِندَ الله اَتقیکُم بر این موضوع دلالت دارد.

بعد از سجده ی دوم بار دیگر می ایستم و مانند رکعت اول از معبود بی همتایم خواسته هایم را می خواهم، و هنگامی که دست انابت به امید اجابت به درگاه خدای جل و اعلی بر می دارم ،از او عاقبت بخیری خود و خانواده ام و تمام مومنان را در دنیا و آخرت می خواهم و چون بعد از رکوع و سجدتین شروع به دادن تشهد می کنم ،گویا نه تنها خودم بلکه تمام اعضا ء و جوارح و تک تک سلول هایم بانگ می دهند :که قطعا خدای دیگری جز الله نیست و محمد صل الله علیه و آله و سلم بنده و فرستاده اوست . بعد از آن وقت خداحافظی و وداع فرا می رسد . همواره وداع ها سخت و دردناک بوده و اکنون نیز هست اما هیچ وداعی سخت تر از وداع با کسی نیست که او را از عمق دل و جان دوست داری . با دلی تنگ و پر از اندوه سلام می دهم :

السلام علیک ایها النبی و رحمه الله و برکاته

السلام علینا و علی عباد الله الصالحین

السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

و ملاقات من با معبودم به پایان می رسد . اما او همواره در کنار من است و همواره یار و محافظ من .تنها اوست که از رگ گردن به من نزدیک تر است. اما ای پروردگار من !هر چه گویم از تو کم گفته ام ! ای خدایی که خود را به ما شناسانیدی و شیوه سپاسگزاری از خودت را به ما آموختی و در های علم پروردگاری ات را به روی ما گشودی و ما را به اخلاص ورزیدن در توحید خودت رهنمون گردانیدی و از شک ناباوری نگاه داشتی . پروردگارا ! ما را در توحید و شناخت و ستایش خودت همواره پا برجا و مستحکم قرار بده و در های رحمت خود را به روی ما بگشای،و اما خدایا! ظهور آقا و مولا و سرورمان را هر چه زودتر نزدیک بگردان و مقدمات ظهورش را مهیا ساز و ما را از یاران و پیروان راستین حضرتش قرار بده.

 

انشا شماره 18 در مورد اذان:

 

زندگی بی یاد خدا تاریک است وانسان بدون تکیه گاه هراسان. هرکس در دنیا به چیزی دل می بندد وامیدوار میشود وتکیه میکند اما یکتا پرستان دل به خدا میبندند واو را که تکیه گاهی پرتوان است الهام بخش خویش قرار میدهند.انسان برای اینکه بتواند به زندگی ادامه دهد، نیاز به آب وغذا وکلسیم و….دارد ولی انسان ها برای اینکه روحشان نیز بتواند به زندگی ادامه دهد نیازمند یاد خداهستند که میتواند به انسان آرامش خاطر دهد.وهمان طور که درقرآن نیز اشاره شده است (الا بذکرالله تطمئن القلوب) با یاد خدا دلها آرام گیرد.این امر زمانی میتواند به خوبی جواب دهد که کشتی روح انسان در دریای متلاطم وخروشان زندگی در حال متلاشی شدن است وفقط خداو یاد خداست که می تواند آدمی را ازغرق شدن ونابودی ونا امیدی نجات دهد وبه او آرامش خاطر دهد . در واقع یاد خدا ویا همان نماز ریسمانی است که آدمی را به اوج آسمانها میبرد وانسان را به خدا نزدیکتر میکند وآرامشی عجیب در روح وروان او به وجود می آورد .مانندپرنده ای که بال وپربسته اش را بگشایند وبه غیر از این نکته نماز عبادتی است که امامان معصوم ما وپیامبر(ص) به آن بسیار سفارش کرده اند وقبولی کارهای خوب انسان را در قبولی نماز او خوانده اند وهمچنین بیان کرده اند که در روز قیامت به اولین چیزی که رسیدگی میشود نماز است . پس با این همه تاکید ها باید دانست که نماز پناه بی پناهان ، راز ونیاز صالحان ، سنگر دردمندان ، گلستان روح افزای عاشقان، وعبادت مخصوصی است که برای پرستش خدا وراز ونیاز با او همچنین سرود پاکی ویکتا پرستی وتوحید است .انسان باید در همه ی دوران ها به یاد خدا باشد واز خداوند یاد کند همان گونه که خداوند عزوجل همیشه ودر همه حال به یاد ماست واز ما غافل نمی شود و این یاد او فایده های دارد که اصلی ترین آن این است که با یک تیر چند نشان زده ایم . اول این که به آرامش رسیده ایم ، دوم به فرموده ی مولا علی نماز گناهان را مانند ریزش برگ درختان فرو میریزد.
مخلوقات باید بداند که نباید در چنین کار بزرگی سستی کنند واز آن چیزی بکاهند زیرا انسان تا جوان وشاداب است مانند درختی تازه است که شکوفه داده ولی وقتی پیر شد ، می شود همان درخت در فصل زمستان که دیگر نه شکوفه ای دارد ونه برگی وچوب خشکی است که هیچ جلوه وزیبایی ندارد. به قول خواجه عبدالله انصاری:
(در جوانی مستی ، در پیری سستی پس کی خدا پرستی؟)
به راستی که چه زیباست نماز وزیبا تر از آن این است که مایه ی آرامش روح وروان میشود وانسان را به آرامش عجیب میرساند وبیهوده نیست که امام سجاد (ع) می فرمایند : (خدایا من در دنیا چیزی را دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری وآن این است که من چون تویی دارم وتوچون خودی را نداری.)
صدای ملکوتی اذان ازگلدسته های فیروزه ای مسجد محله پرکشیده وآرام آرام بر جان عاشق دیدارم نشست .بار دیگر آرامشی گرفتم وکام جانم شیرین شد از حلاوت این نوای روح بخش ” الله اکبر ، الله اکبر ” ؛ آری تو بزرگی ، بزرگتر از آن چه در ذهن وعقل ما بگنجد .تو بزرگی ومن حقیر در برابر این همه عظمت وبزرگواری آماده ام تا بر سجاده ی عشقت بنشینم ونیازم را باتو راز گویم ؛ نیاز تو را داشتن ، تورا خواستن وبا تو بودن.
هر کلام اذان مرا بیشتر از پیش از خود بیخود می کند .وقتی موذن می خواند :
“اشهد انّ لا اله الا الله، اشهدانّ لا اله الاّ الله ”
به خود می آیم . بله منم ؛ من که باز شهادت به یگانگی وبی همتایی تو میدهم به اینکه جز تو خدایی ندارم . حس می کنم هر بار که اذان می شنوم مفهومی تازه وپر معناتر از این ذکر می فهمم ومی گویم وای بر من اگر گاهی تورا با غفلتم فراموش می کنم . من که شهادت می دهم جز تو خدایی نیست پس چگونه می توانم به جز تویی امید ببندم .حال عجیبی دارم در خود غرقم ک بازمی شنوم؛
” اشهد انّ محمّداً رسول الله، اشهد ان ّ محمّداًرسول الله ”
چقدر این شهادت دادن را دوست دارم ! احساس خوب اینکه مسلمانم ومحمد (ص) پیامبرم واینکه روزی پنج مرتبه با زبانم وهزاران هزار بار با دلم اورا نام می برم آه چه زیبا ست مسلمانی !
” اشهد انّ علیا ً ولی الله ، اشهد انّ علیّاً ولی الله ”
نام علی را که می شنوم بند بند وجودم از اشتیاق می لرزد واز اینکه نام مولایم زینت بخش جان وروحم گردیده سپاس می گویم
دیگر چه غم دارم وچه کم ؟!وای برمن اگر نتوانم آن بنده ی شایسته ای باشم که تو می خواهی !وقتی این سه شهادت را می شنوم ومی خوانمئ که تو خدایم ، محمد (ص )پیامبرم وعلی ( ع )ولی وسر پرستم است حس عجیبی به من دست می دهد ؛ حس پرنده ا ی که از قفس تنگ خودش رها می شود ودر آسمان عشقش به پرواز در می آ ید.
باز موذن می خواند:
” حی علی الصلوه، حی علی الصلوه ”
شتاب به سوی نماز . شتاب ؟ آری شتاب به سوی خوبی ها ، به سوی عشق وبه سوی معشوق ابدی .این شتاب زیباست ولازم وواجب . میشتابم تابر سجاده ی مهربانیت بنشینم وبرای تو بگویم واز تو بخوانم .
“حی علی الفلاح ، حی علی الفلاح ”
شتابی دیگر برای چه ؟آری رستگاری .رستن از دنیا ومادیات .رستن از خودهایی که مرا احاطه کرده اند ؛ خودبینی ها ، خودپرستی ها ، خود شیفتگی ها وهزاران خودهایی که نمی گذارند به تو برسم پای قلبم را در زنجیر می کنند .پس دمی شتابم تا برهم از آ نها وبرسم به یکی که آن تویی . این است رستگاری .
می شنوم :
” حی علی خیرالعمل ، حی علی خیرالعمل ”
احساس می کنم وباورم این است که شتاب هایی را که فرمانم می دهی شتاب های لذت بخشی است واین بار شتاب برای بهترین کارها آری می دانم به این کار که مرا خواندی بالاتر از هر کاریست که در دنیا دارم وبهترین کاریست که نه برای جسمم بلکه می توانم برای ساختن روح وجانم انجام دهم ؛ کاری پراز خیر معنوی ، پراز زیبایی اخروی .آه که چه احساس خجسته ایست !
بار دیگر آن کلام زیبا راشنیدم ” الله اکبر ، الله اکبر “وبار دیگر باوری دوباره که تو باعظمتی ، بزرگی ، بزرگتر از پندارهای ما وچه ستودنی است این بزرگی ات !
خود را چون ماهی کوچکی در دریای بیکران مهر ورحمتت حس می کنم ، جانم از عشق دیدارت لبریز است .تاکنون چنین حس زیبایی نداشتم .امروز که می نویسم واذان را برلب از جانم می خوانم زیباترین حال را دارم حسی معنوی ، حسی چون رود های روان که از دریای مهربانی تو سر چشمه می گیرند .
” لا اله الا الله ” با شنیدن این ذکر هر چیز دنیوی بار دیگر ارزشش را برایم از دست داد .از هرچه وابستگی بود رها شدم آن چه را تا امروز دوست داشتم ودر گوشه ای از قلبم برایش جای خاصی باز کرده بودم کوچک وبی ارزش شد ؛ چون نام تورا شنیدم وخواندم جز تو کسی برایم نیست که این چنین باارزش باشد. می دانم این خداهای دروغین که انتظار معجزه از آن ها داشتند پوچ وبی ارزش اند وتنها تویی که خدای منی .
(تورا می ستایم که ستایشت آرام روح وجان من است .)
وحال پس از شنیدن این نغمه جان بخش چون پرنده ای سبکبال دل به آسمان عشقت می سپارم آرام وآسوده جان دست هایم را به سوی آسمان تو بالا می آورم ونیت دیدار تو را می کنم .به گفت وگو باتو می نشینم. ستاره های قلبم چشمک زنان نوید بهشت رامیدهندانگار صدای اشنایی گوش جانم رامینوازد.صدایی که بذرعشق و معرفت رادر کویر وجودم میکارد وامیدبه رحمت حق را در دلم زنده میکند.اری!صدای ملایکه های خداست که خوش امدمی گویندبه نمازگزاران وبالهای خود را بر زمین می گسترانند تا فرش زمینیانی باشد که دعوت حق را لبیک گفته اند.نماز!اري واژه ي نماز كه مي شنوم پيمانه وجودم ازلطف ورحمت حق لبريزمي شودوغنچه هاي وصل در باب وجودم شكوفا مي شود چراكه نماز مشق عارفان وعاشقان است،نماز نور ديده ي اهل يقين است.نمازچشمه جوشان و زلال توحيدومعرفت است ونمازوسيله عروج انسان به معراج است.وقتي به نماز مي ايستم با شنيدن الرحمان الرحيم،گل اميدهمچون خنده اي برجانم مي نشيند وبا شنيدن والضالين گناهانم برايم تداعي ميشوند واشك خوف از چشمانم مي بارد. نورایمان در دلم تابيدن مي گيرد وشوق وصل سراسروجودم را فرا. دلم را آزاد از هر قيدوبندي به طرف آسمان پروازمي دهد تا حرم امن الهي شودچرا كه خداوندخود گفته است كه در قلب شكسته جاي دارد دستانم را همچون مناره هاي مسجد رو به آسمان بلند مي كنم و به بالهاي فرشتگان پيوند مي زنم تا مرا با خود به نوروروشناي هستي ببرند.وقتي به نماز مي ايستم خودرا غرق در درياي لطف وكرامت الهي مي بينم وحوض كوچك دلم لبريز ازباران وجود واحسان خداوند ميشود وسراچه قلبم منور از نور حق ميگردد .
آنگاه كه در لحظه هاي تنهايي وبي كسي شكوفه نام خداونداز لبانم ميتراود واز خويش رها ميشوم وهاله اي ازعشق وروشنايي وجودم را فرا ميگرد .چه زيباست لحظه ي نجواي با حق ،چه زيباست لحظه سبز رهايي از خويشتن و به خدا پيوستن ،چه زيباست سر نهادن بر خاك عشق و بندگي وغرق درياي حق شدن ،چه زيباست اشكهايي كه از فرط گناه از گوشه چشم ،خود را به زیرمی اندازند تا به دریای جوشان حق برسند و چه زیباست ثانیه هایی که دل با نام ویاد خدا ارام می گیرد .الهی بانگ اشنای اذانت مرا از گلدسته های عشق ومعرفت به سوی سجادهای از رازو نیاز می کشاند تا لحظه ای تاریک گمراهی را بگذرانم وصراط مستقیم را برگزینم وتو را به وحدانیت و یگانگی تسبیح گویم خواهم که حسنات ونیکی دنیا وآخرت را عطایم فرمایی و رهایی از اتش دوزخ را نصیبم سازی. خدایا! تو همانی که در مقابل فرشتگان به بندگانت مباهات می کنی که بندگانم به نماز ایستاده اند، تو همانی که جان تشنه ی هر مسلمانی را با نام خودت سیراب می گردانی.تو ارامش دل بی قرارانی،تو نور شب ظلمانی عاشقان وسالکانی. الهی پس کویر خشکیده ی جان مرابا چشمه زلال نماز ابیاری کن تا دشت سبز اذان با ندای ا…اکبر،ابتدا ما را به توحید و یگانگی خداوند فرا می خواند و یاد آور می شود که همه خلق و فرمان آفرینش از آن خداوند است،مشیت او سبب هستی است و او دارای بزرگترین صفات عالیه است. پس از آن گواهی به رسالت رسول خدا(ص)می دهد که دلسوزانه آموزه های الهی را به مردم ابلاغ نمود. آن گاه یاد آور می شود که نماز بهترین عمل است که رستگاری را در پی دارد. از این رو از مردم می خواهد که در اجابت این دعوت شتاب کنند.
تاریخچه اذان در اسلام به زمان رسول خدا بر می گردد. در ابتدای ورود پیامبر بزرگوار اسلام به مدینه مسلمانان دور هم جمع شده بودند و برای چگونگی از اوقات نماز چاره اندیشی می کردند. هر کسی نظری می داد. اما چون ایده های آنها به نوعی تقلید از مذاهب دیگر بود،پذیرفته نشد. تا اینکه جبرییل بر پیامبر شعار اذان را ابلاغ کرد. رسول خدا(ص)نیزازعلی (ع) خواست که کلمات اذان را به بلال بیاموزد و از همان زمان بلال،غلام سیاه پوست آزاد شده تازه مسلمان به صورت رسمی مؤذن شد .
به دلیل اهمیت اذان،مؤذن نیز به سبب اینکه ذکر و یاد خداوند متعال را در قلب ها زنده می کند و انسان را به استفاده ازآن ثمره و بهره ای که خداوند متعال،برای مؤمنان در نماز قرار داده است دعوت می کند،ارزشی والا دارد.
چنان که امام رضا(ع) از پیغمبر (ص) نقل می کنند که فرمود:در قیامت مؤذنان ازهمه مردم سر افراز ترند. مؤذن بهترین یاورانسان است تا او بر فرایض خود تنبه پیدا کند. چون گاهی اشتغالات زندگی و ابتلائات مادی چنان انسان را سر گرم می کند که حتی از انجام واجباتش نیز غفلت می کند. در چنین شرایط، کسی که انسان را متوجه غفلت خود می کند، برانسان حقوقی پیدا می کند.
امام سجاد(ع) حق مؤذن را در رساله حقوق این چنین بیان می کند:
“و اما حق اذان گو این است که بدانی او خدایت را به یاد تو می آورد و تو را به حظ و نصیبی که داری،دعوت می کند و او بهترین یاور و کمک تو درانجام واجبی است که خداوند به عهده تو نهاده است. پس او را بر این کار سپاس گوی،همچنان که نیکو کاری را نسبت به خدا سپاس می گویی و باید بدانی که او نعمتی خدادادی است و باید با نعمت خدا خوشرفتاری کنی و در هر حال شکرگزار نعمت های الهی باش.”
ارزشهایی که برای این عمل بسیار ساده و هدایتگر ذکر شده است نشان می دهد خداوند به کسی که اذان می گوید اجر و پاداش فوق العاده مقرر کرده است و امام سجاد(ع)از آن به عنوان یک نعمت یاد می کند برای کسی که با صوت زیبای خود بانگ اذان را سر می دهد.
امام صادق(ع) در باره ارزش معنوی و پاداش و اجری که خداوند برای مؤذن قرار داده است،می فرماید:
“خداوند برای مؤذن تا آنجا که چشم کار می کند و می بیند و تا وقتی صدایش بلند است،غفران و آمرزش قرار داده و هر تر و خشکی که صدای او را می شنود،اورا تصدیق می کند. هرکس در مسجدی که مؤذن در آن اذان گفته،نماز بخواند،مؤذن در نماز او سهم دارد و هر کس که با اذان او توجه کرده،نماز بخواند،او نیز در قبالش حسنه می گیرد.”

با توجه به این روایات است که در می یابیم حق مؤذن ،حقی است که ادای آن بر ما واجب شده تا ارزش اذان را نیز عمیق تر درک کنیم.
ای معبود من ای ارام جانم مرا بخوان,بخوان تا به دعوتت لبیک گویم ودیدارهرزمانی که صدایم کنی آسمان هفتم تنهای تنها فقط من وتو.
پیشکش معشوق حقیقی ام .

 

انشا شماره 19 درباره اذان:

مقدمه انشا اذان : هوا رفته رفته تاریک تر و خنک تر می شود . صدای پرندگان را به سختی می توان شنید . چراغ های خیابان ها روشن می شوند و خیابان ها پر از مردمی است که هر کدام سرشان مشغول به کار خودشان است . انگار همه چیز مهیا شده است تا اتفاق خاصی بیفتد و تحولی ایجاد شود.

 

بدنه انشا اذان  : “الله اکبر” . صدای دلنشین اذان در کوچه ها و خیابان ها می پیچد . مردم به خودشان می آیند . مغازه داران مشتری های خود را قانع می کنند تا بعد از اذان تشریف بیاورند تا بتوانند به نماز جماعت برسند . در مساجد شور خاصی وجود دارد . از زن و مرد گرفته تا پیر و جوان جوراب ها را درآورده و آستین ها را بالا زده اند.بعد از وضو هم در حالی که جوراب هایشان از جیب هایشان آویزان است ، باپوشیدن نصفه و نیمه کشفشان و در حالتی نا متعادل ، خود را به داخل مسجد می رسانند.

صدای اذان برای بچه ها بسیار حیاتی و مهم است . چرا که اجازه ندارند بعد از اذان ، بیرون از خانه بمانند . بعد از دو سه ساعت بالا و پایین پریدن ، دویدن و زمین خوردن ، صدای اذان این فرصت را به آن ها می دهند تا مدتی به خودشان استراحت بدهند تا بتوانند فردا سر پا بایستند .

“قد قامت الصلاه”. زمانی که این جمله به گوش می رسد ، حس ترس آدم را فرا می گیرد. درست مثل موقعی که خودت را به ایستگاه قطار می رسانی ولی صدای بوق قطار را می شنوی که خبر از رفتن می دهد و باید منتظر قطار بعدی بمانی . سوار قطار بعدی می شوی که نامش “الله اکبر” است. خدا بزرگتر از آن است که تصور می کنی . هیچ وقت دیر نیست و همیشه خدا در پیش تو هست ولی گاه فراموش می کنیم.

نتیجه این انشای زیبا صدای اذان : اذان تمام می شود . نماز جماعت شروع می شود . تکبیر ، قنوت ، دعا، سجده ، تشکر و سلام . از خداوند التماس بخشش می کنیم . در خواست سلامتی ، شادی و خوشبختی می کنیم ، خدا را سپاس می گوییم ، .امیدوار هستیم به اینکه خداوند به حرف های ما گوش داده باشد و ما را متحول بکند . کفش هایمان را می پوشیم و می رویم و فراموش می کنیم که سر نماز چه ها با خدا گفته ایم .

 

انشا شماره 20 در مورد اذان :

 

مقدمه انشا اذان : زندگی بدون یاد خدا سخت و تاریک است و آدمی بدون تکیه گاه ، لرزان است و هراسان. هرکس در این دنیا به کسی یا چیزی دل می بندد اما مومنان دل به خدا می بندند و او را که تکیه گاه پرقدرت و دائمی است،پشتوانه و سرپناه خود قرار می دهندکه آرامش عجیبی درون آن ها پدید می آورد؛چرا که به نقل قرآن ، دل ها ، تنها با یاد و نام خداست که آرام می گیرند.

بدنه انشا اذان : سکوت سنگین شب و آرامش معمول سحرگاهان چونان سرمایی است که همه عالم را منجمد و خاموش ساخته است.

همه این خاموشی ها و فراموشی ها ، ناگاه با جمله ای از هم می پاشند و صدای موذنی در فضا طنین انداز می شود که : ای جهانیان! الله اکبر که آری تو بزرگی!بزرگتر و برتر از آنچه که در ذهن و عقل ما می گنجد.

بعد از تکبیر دو شهادت می دهد : “اَشهَدُ اَنّ لا اِلهَ اِلا الله” که توحید خداوند متعال ، و “اَشهَدُ اَنَّ مُحَمَّدً رَسولُ الله” که شهادت حضرت رسول (ص) را ثابت می کند.

پس از این دو گواهی ، مردم را به نماز فرا می خواند که “حَیَّ عَلَی الصَّلاه” ؛چرا که اذان ، این نغمه دل انگیز آسمانی ، برای اعلام نماز تشریع شده است .

پس از آن،دعوت به رستگاری و به انجام بهترین کار ها ،که همانا نماز و صحبت با معشوق است ، دعوت می کند و سرانجام نیز با تاکید بر این که قدرت برتر و خدای واحد کیست ، به پایان می رسد چنانچه که همین گونه نیز شروع گردیده است.

نتیجه این انشا صدای اذان : “ عاشقان پنجره باز است ، اذان می گویند…عاشقان هر چه بخواهید ، بخواهید . خجالت نکشید ، یار ما بنده نواز است..اذان می گویند… “

 

انشا شماره 21 درباره اذان :

 

مقدمه انشا اذان : اذان ابتدای عاشقی است، قدم های یک عاشق با آن میزان می شود و انتهای راهش را با آن به اتمام می رساند. اذان قول است، تعهد است، شهادت نامه ای است که امضا کرده ایم و پای آن تا نفس آخر باقی خواهیم ماند.

 

بدنه انشا اذان : اذان یعنی پشت به همه آن چه بزرگ می پنداری کنی و تنها یک واحد را در تمام جهان ببینی، یعنی اکبری جز الله خدایت نباشد، رسولی جز محمد راهنمایت نباشد و امامی جز علی را به ولایت نپذیرفته باشی.

یعنی بندگانم به سوی من بشتابید که همه آن چه می خواهید نزد من است.

اذان سرشار از معنا است و به زبان آوردنش مسئولیت بزرگی برای هر مسلمانی به دنبال خواهد داشت، شوخی نیست بگویی الله اکبر و برای درست شدن حوائج دنیوی به این در و آن در بزنی و در مقابل هر کسی خم شوی.

شوخی نیست بگویی جز الله خدایی نداری اما در عمل هر آن چه غیر از خدای واحد است را در امور زندگی ات موثر بدانی.

اذان یعنی پاک شدن از هرچه شرک و دورویی و تزویر، اذان یعنی بشتابی به سوی کسی که هر آن چه داری از اوست و آخر مسیرت در زندگی به او ختم می شود، اویی که بوده و هست و خواهد بود و ما وظیفه ای عالی تر از بندگی در برابرش نداریم.

 

نتیجه انشا صدای اذان : ای کاش اذان را تنها به لحظه نماز خواندن و یا ساعت های خاصی از روز محدود نکنیم بلکه آن را در بطن و عمق زندگی مان جاری سازیم که راه رسیدن به سعادت همین است.

 

انشا شماره 22 در مورد اذان :

 

مقدمه این انشا : اذان یکی از مهم ترین رکن های اسلام است که بر پایه شهادت استوار است، اذان جایگاه مهمی در میان مسلمانان دارد، اول آن که هر فردی برای پذیرش دین اسلام لازم است به وحدانیت خداوند و پیامبرش حضرت محمد (ص) شهادت دهد و به اصطلاح شهادتین را بر زبان جاری سازد و همین امر مسئولیت خطیری بر گردن او خواهد گذاشت.

دوم آن که مسلمانان در طول روز برای انجام فریضه نماز لازم است برای عبادت آماده شوند و اذان راهی عالی برای آماده سازی روح و ذهن برای عبادت و متوجه کردن آن به سوی پروردگار است.

 

بدنه انشا اذان : ابتدای اذان با گواهی و شهادت آغاز می شود و ما با چندین بار اذان گفتن در طول روز پیمان خود نسبت به خداوند را تحکیم می کنیم و سپس به دعوت می رسد، که ای مسلمانانی که خدای شما الله است و جز او یاوری ندارید مبادا برای نماز و عبادت سهل انگاری کنید، بشتابید به سوی نماز که بهترین عمل است.

از سوی دیگر اذان آوای دلنشین و آهنگی موزون دارد که هر روز ما را به سوی خود مجذوب می کند، آوایی که برای بندگان راستین خداوند آرامش و امید به همراه دارد و برای دشمنان اسلام ترس و عذاب.

من از همان لحظه که به این دنیا پا نهادم گوشم را با اذان و شهادت به خدای یگانه آشنا کرده اند چگونه ممکن است صدای اذان را بشنوم و به آن مانند چند کلمه معمولی عربی نگاه کنم؟

آهنگ خوش اذان ناخودآگاه عشق معبودی را به یادت می آورد که در تمامی لحظات زندگی همراهت بوده و تا مرگ و پس از آن نیز از او دور نخواهی بود.

به یادت می آورد که از همان لحظه که این عشق را پذیرفته ای حتی لحظه ای نباید از یادش غافل شوی و تمام فکر و ذکر و حرکتی که انجام می دهی جز با هدف نزدیک شدن به او و تسلیم بودن در برابرش نباید باشد.

 

نتیجه این انشای فوق العاده اذان : اذان وسیله ای است برای ما انسان ها که طبیعت ما را با فراموشی سرشته اند و هر روز و هر ساعت لازم است قول و عهدی که داده ایم را یاداوری کنند تا مبادا از مسیر حق خارج شده و به بیراهه و سراشیبی بیفتیم.

 

انشا شماره 23 درباره اذان :

 

مقدمه انشا اذان : صدای ملکوتی اذان از گلدسته‌های فیروزه‌ای مسجد محله پرکشیده و آرام آرام بر جان عاشق دیدارم نشست. بار دیگر آرامشی گرفتم و کام جانم شیرین شد از حلاوت این نوای روح‌بخش

 

بدنه انشا اذان : 
الله اکبر، الله اکبر
آری تو بزرگی، بزرگ‌تر از آن چه در ذهن و عقل ما بگنجد. تو بزرگی و من حقیر در برابر این همه عظمت و بزرگواری آماده‌ام تا بر سجاده عشقت بنشینم و نیازم را با تو راز گویم؛ نیاز تو را داشتن، تو را خواستن و با تو بودن.
هر کلام اذان مرا بیشتر از پیش از خود بی‌خود می‌کند. وقتی مؤذن می‌خواند:
اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان لا اله الا الله
به خود می‌آیم. بله منم؛ من که باز شهادت به یگانگی و بی‌همتایی تو می‌دهم، به اینکه جز تو خدایی ندارم. حس می‌کنم هربار که اذان می‌شنوم مفهومی تازه از این ذکر می‌فهمم و می‌گویم وای بر من اگر گاهی تو را فراموش می‌کنم. من که شهادت می‌دهم جز تو خدایی نیست پس چگونه می‌توانم به جز تویی امید ببندم؟ حال عجیبی دارم، در خود غرقم که باز می‌شنوم:
اشهد انّ محمداً رسول الله، اشهد انّ محمداً رسول الله
چقدر این شهادت دادن را دوست دارم. احساس خوب اینکه مسلمانم و محمد (ص) پیامبرم است و اینکه روزی پنج مرتبه با زبانم و هزاران هزار بار با دلم او را نام می‌برم. آه چه زیباست مسلمانی. اذان ادامه دارد:
اشهد انّ علیاً ولی الله، اشهد انّ علیاً ولی الله
نام علی را که می‌شنوم بندبند وجودم از اشتیاق می‌لرزد و از اینکه نام مولایم زینت‌بخش جان و روحم گردیده سپاس می‌گویم.
دیگر چه غم دارم و چه کم؟! وای بر من اگر نتوانم آن بنده شایسته‌ای باشم که تو می‌خواهی… وقتی این سه شهادت را می‌شنوم که تو خدایم هستی، محمد (ص) پیامبرم و علی (ع) ولی و سرپرستم است حس عجیبی به من دست می‌دهد؛ حس پرنده‌ای که از قفس تنگ خودش رها می‌شود و در آسمان عشق الهی به پرواز درمی‌آید.
باز مؤذن می‌خواند:
حی علی الصلوه، حی علی الصلوه
شتاب به سوی نماز. شتاب؟ آری شتاب به سوی خوبی‌ها، به سوی عشق و به سوی معشوق ابدی. این شتاب زیباست و لازم و واجب. می‌شتابم تا بر سجاده بندگی‌ات بنشینم و برای تو بگویم و از تو بخوانم.
حی علی الفلاح، حی علی الفلاح
شتابی دیگر برای چه؟ برای رستگاری. رستن از دنیا و مادیات. رستن از خودهایی که مرا احاطه کرده‌اند؛ خودبینی‌ها، خودپرستی‌ها، خود شیفتگی‌ها و هزاران خودهایی که نمی‌گذارند به تو برسم و پای قلبم را در زنجیر می‌کنند. پس می‌شتابم تا برهم از آنها و برسم به یکی که آن تویی. این است رستگاری.
باز می‌شنوم:
حی علی خیرالعمل، حی علی خیرالعمل
احساس می‌کنم و باورم این است که شتاب‌هایی را که فرمانم می‌دهی شتاب‌هایی لذت‌بخش است و این بار شتاب برای بهترین کارهاست. آری می‌دانم به این کار که مرا خواندی بالاتر از هرکاری‌ست که در دنیا دارم و بهترین کاری‌ست که نه برای جسمم بلکه می‌توانم برای ساختن روح و جانم انجام دهم؛ کاری پر از خیر معنوی، پر از زیبایی اخروی. آه که چه احساس خجسته‌ای دارم.
بار دیگر آن کلام زیبا را می‌شنوم:
الله اکبر، الله اکبر
و بار دیگر باوری دوباره که تو باعظمتی، بزرگی، بزرگ‌تر از پندارهای ما و چه ستودنی است این بزرگی‌ات…
خود را چون ماهی کوچکی در دریای بیکران مهر و رحمتت حس می‌کنم، جانم از عشق دیدارت لبریز است. تاکنون چنین حس زیبایی نداشتم. امروز که می‌نویسم و اذان را برلب از جانم می‌خوانم زیباترین حال را دارم: حسی معنوی، حسی چون رود‌های روان که از دریای مهربانی تو سرچشمه می‌گیرند. به انتهای اذان می‌رسیم:
لا اله الا الله، لا اله الا الله
با شنیدن این ذکر هر چیز دنیوی بار دیگر ارزشش را برایم از دست داد. از هرچه وابستگی بود رها شدم، آن چه را تا امروز دوست داشتم و در گوشه‌ای از قلبم برایش جای خاصی باز کرده بودم کوچک و بی‌ارزش شد چون نام تو را شنیدم و خواندم…

نتیجه انشا زیبای صدای اذان : حال پس از شنیدن این نغمه جان‌بخش چون پرنده‌ای سبکبال دل به آسمان عشقت می‌سپارم. آرام و آسوده جان دست‌هایم را به سوی آسمان تو بالا می‌آورم و نیت دیدار تو را می‌کنم. صدایی آشنا گوش جانم را می‌نوازد. صدایی که بذر عشق و معرفت را در کویر وجودم می‌کارد و امید به رحمت حق را در دلم زنده می‌کند. آری! صدای ملایک خداست که خوش‌آمد می‌گویند به نمازگزاران و بال‌های خود را بر زمین می‌گسترانند تا فرش زمینیانی باشد که دعوت حق را لبیک گفته‌اند. این است معنای اذان…

 

انشا شماره 24 در مورد اذان :

 

مقدمه انشا اذان : اذان در لغت به معنای آگاه کردن و یا خبر رساندن است و فراخواندن انسان برای نماز است و از انسانها میخواهد که خود را برای اقامه نماز آماده کنند.

کلماتی در که اذان گفته میشه به بزرگی و بزرگواری خدا گواهی میدهد و همچنین به فرستاده اش حضرت محمد و ولی ایشان حضرت علی نیز شهادت میدهد.

 

بدنه این انشا : اذان تنها برای نماز نیست بلکه وقتی بچه ای هم متولد میشه در گوشش اذان میگویند
بلال حبشی برده ای بود و اولین کسی بود که به دستور پیامبر اذان را اقامه کرد، چون بلال فردی سیاه پوست بود پیامبر خواست تا همه بدانند که در اسلام نژاد پرستی و برده داری جایز نیست. و اولین موذن اسلام بود.

البته مثل اینکه قبل اینکه پیامبر بلال حبشی را انتخاب کند خوده ایشان اذان را اقانه می کردند.

موذن به کسی که مسئول اقامه نماز است گفته میشه و موذن باید در جایی بلند و با صدای رسا و بلندی اذان را ادا کند

که در مسجد جایگاهه ویژه ای دارد. تنها راه تشکر ما از خداوند مهربان خواندن نماز است تا با استفاده از نماز قدردان نعمت های او باشیم.

بعضی وقتا که در خوندن نماز کوتاهی میکنم همین که صدای اذان به گوشم میرسه احساس شرمندگی میکنم و خودمو کلی سرزنش میکنم که چرا نماز نمیخونم. خیلی کلمات پرمفهوم و پرمعنایی دارد و احساس آرامش به انسان میده که این آرامش را با چیزی نمیشود عوض کرد.

اذان به نظر من تنها حرف مشترک بین تمام مسلمانان جهان است که تو هرکجای دنیا که باشی اگه صدای اذان شنیده بشه میدونیم که به چه منظور است.

وقتی بچه بودم گهگاهی به اصرار از مادرم اجازه میگرفتم که چند ساعتی به مغازه پدر بزرگم بروم وقتی به اونجا میرفتم میدیدم که پدر بزرگم صدای اذان که به گوشش میرسه حتی اگه مشتری هم داشت ازش معذرت خواهی میکرد و مغازه را به من میسپرد

به مسجد محل میرفت تا نمازش را بخواند، خیلی کنجکاو بودم که اگه من نباشم او چیکار میکنه.

بالاخره یه روز ازش سوال کردم، و او گفت که اگه کسی نباشد در مغازه را میبندم تا به نمازم برسم گفتم خب چی میشه که یکی دو ساعتی دیرتر بخونی، میگفت نه به نماز نگو کار دارم به کار بگو که نماز دارم،.. و اول به نمازت برس و در خواندن نماز کوتاهی نکن.

 

نتیجه ی این نوشته انشا صدای اذان : چه خوب میشه همه افراد به دین و مذهب فرقی نمیکنه چه فرقه ای باشه احترام بگذارند و بتونن در انجام واجباتی که خدا برای اون آیین درنظر گرفته کوتاهی نکنند و انجام بدهند.

 

انشا شماره 24 درباره اذان :

 

متن انشا اذان : دلش مسجدی می خواست با گنبدی فیروزه ای و مناره ای نه خیلی بلند و پیرمردی که هر صبح و هر ظهر و هر شب بر بالای آن الله اکبر بگوید.

دلش یک حوض کوچک لاجوردی می خواست. و شبستانی که گوشه گوشه اش مهر و تسبیح و چادر نماز است.دلش هوای محله ای قدیمی را کرده بود.

با پیرزنهایی ساده و مهربان که منتظر غروب اند. و بی تاب حی علی الصلاة.اما محله شان مسجد نداشت…

فرشته ها که خیال نازک و آرزوی قشنگش را می دیدند به او گفتند : حالا که مسجدی نیست ، خودت مسجدی بساز.

او خندید و گفت : چه محال زیبائی ، اما من که چیزی ندارم. نه زمینی دارم و نه توانی و نه ساختن بلدم.

فرشته ها گفتند : این مسجد از جنسی دیگر است.مصالحش را تو فراهم کن، ما مسجدت را می سازیم.

اما او تنها آهی کشید.و نمی دانست هر بار که آهی می کشد، هربار که خدا را زمزمه می کند،

هر بار که قطره اشکی از گوشه چشمش می چکد، آجری بر آجری گذاشته می شود. آجر همان مسجدی که او آرزویش را داشت.

و چنین شد که آرام آرام با کلمه ، با ذکر، با عشق و با دعا ، با راز و نیاز ، با تکه های دل و

پاره های روح،مسجدی بنا شد. از نور و از شعور. مسجدی که مناره اش دعایی بود و هر کاشی آبی اش،قطره اشکی .او مسجدی ساخت سیال و با شکوه و ناپیدا، چونان عشق .

و هرجا که می رفت ،مسجدش با او بود. پس خانه مسجدی شد و کوچه مسجدی شد و شهر مسجدی.

آدمها همه معمارند. معمار مسجد خویش، نقشه این بنا را خدا کشیده است.

مسجدت را بنا کن ، پیش از آنکه آخرین اذان را بگویند.

 

انشا شماره 25 در مورد اذان :

 

مقدمه انشا اذان : یک کلمه جاری می کنم و می گویم خدا وسعت احساسم را غفلت گذشته هایم را تمام ارزوهایم را حجم لبخند هایم را تمام داشته ها و نداشته هایم را با یک کلمه می سپارم به خدا.

 

بدنه انشا اذان : امروز صبح زود از خواب بیدار شدم،خیلی زود هوا هنوز گرگ و میشی بود،حس خوبی داشتم ،پرده ی اتاقم را کنار زدم پنجره را باز کردم که ناگهان چشمم به گنجشکی افتاد که بیهوش افتاده بود ،زیرا بال ظریف و نازکش خون الود بود ،گنجشک را به داخل خانه بردم .رفتم و تکه ای چوب و پانسمان اوردم و بال ظریفش را بستم ،نان و اب هم کنارش گذاشتم تا وقتی بیدار شد تغذیه داشته باشد .به حیاط رفتم کنار حوض نشستم صدایی زیبا و دلنشین به گوشم می رسید ،این صدا از هر ترانه ای زیبا تر بودم با این صدا میشد به رقصی ملکوتی رفت .گنجشک کوچکم را نگاه کردم ،انگار او هم با این صدا ارامش بیشتری می گرفت و به خواب عمیق تری می رفت.نگاهم را به اسمان دوختم.
الله و اکبر
این جمله واقعا زیباست! این شعار هر مسلمانی است و بی شک این زیبا ترین شعار است .زیرا خداوند هفت اسمان را باتمام زیبایی هایش افرید و زمین نقطه ای کوچک از این افرینش است.
گوشم را به صداهای اطراف میسپارم تا ، شابد دوباره ان صدا را بشنوم اما دیگر ان صدا را نمی شنوم .
آن صدا صدای اذان بود.
وضو گرفتم و شروع به خواندن نماز کردم.

نتیجه این انشای زیبا : به امید ان روزی که همه ی مردم این موقع از روز بیدار شوند و برای نماز خواندن کمر ببندند.

 

انشا شماره 26 در باره اذان :

 

مقدمه انشا اذان : نصف شب بود داشتم با موبایلم ور میرفتم که یهو صدای اذان رو شنیدم . ساعت ۴.۴۵دقیقه بود …

بدنه انشا اذان: میخواستم برم نماز بخونم که احساس کردم یه چیزی داره جلومو میگیره‌.
اذان هنوز تمام نشده بود و من هم دو دل بودم که نماز بخوانم یا با موبایلم ور برم .
صدای اذان حی الصلاه حی الصلاه
بشتابید به سوی نماز .به شتابید به سوی نماز حی الفلاح حی الفلاح
بشتابید به سوی رستگاری .بشتابید به سوی رستگاری
اذان تمام شد و من موبایلمو کنار گذاشتم و در همین حال که نشته بودم به فکر فرو رفتم و یه خاطره ی رو به یاد اوردم .

که یه روز عصر دم در خونه داشتیم بازی میکردیم و پدر و پدر بزرگم هم کنار در نشته بودن سرگرم صحبتشون بودن .
مسجد نزدیک بودو هر روز مغرب موذن مسجد از کنار در خانه ما رد میشد

و با پدر و پدر بزرگم احوال پرسی کرد ولی اون روز موذن نرسید اذان بده

و کسی هم نبود که اذان بده همه منتظره اذان بودن که پدر بزرگم بهم گفت برو پسرم اذان بده

و من خیلی استرس داشتم اولین باری بود که میخواستم اذان بدم ولی حس خیلی خوبی داشت

احساس سبکی و نشاط میکردم رفتم اذان دادم و از اون روز به بعد همیشه در خونه مینشستم که اگه حاج رسول نرسید

برا اذان برم اذان بدم خلاصه این خاطره اینه که ما بچه ها باید از دوران کودکی به دنبال نماز عبادت خداوند باشیم اذان بدیم

و هر موقع اذان داده میشه با دقت کامل گوش کنیم و ساکت باشیم سعی کنیم که در حین اذان در دلمان تکرار کنیم و همیشه یه قدم از شیطان جلوتر بباشیم

و نزاریم که شیطان در نماز خواندن جلوی مارو بگیره. اذان تمام شده بود و من بلند شدم رفتم نمازم و خوندم

 

نتیجه انشا صدای اذان با قالب خاطره : اون روز تونستم از شیطان جلو بزنم و همه ی نمازامو بخونم

 

انشا شماره 27 در مورد اذان :

 

 مقدمه این انشا راجب اذان : اذان به انسان یادآوری میکنه که خدا بزرگ است و خدایی جز خدای یکتا وجود ندارد و گواهی میدهد به فرستادش حضرت محمد(ص) و ولی خودش حضرت علی (ع) و دعوت میکند به سوی نماز و اعلام میکند که راه رسیدن به رستگاری نماز است و بهترین کارهاست و دوباره به بزرگی خدا و یکتا بودن خالق هستی تأکید میکند و هرمرتبه دوبار تکرار میشود که شاید بار اولش را نشنیدند ولی از بار دوم غفلت را کنار بگذارند .

بدنه انشا اذان : معنی کلمه اذان یعنی آگاه کردن، فراخواندن هم معنی میده و عبادتی ست که از جانبه خداوند یکتا به پیامبر(ص) وحی شده است که انسان را به زمان اقامه

نماز فرابخواند و آگاه کند ،چون انسانها خود نمیتوانند تشخیص دهند که چه ساعتی از شبانه روز ، زمان اقامه نماز است برای همین در شهرها و محله

هامساجدی بنا شدن که این متن زیبا توسط اشخاصی در مساجد با صدایی رسا خوانده شود تا به گوش تمام ساکنین اطراف آن برسد که به این افراد مؤذن میگویند.

البته خواندن اذان واحب نیست ولی بهتر است که خوانده شود یعنی مستحب است و بعد از اذان اقامه خوانده می شود و موذن باید عادل و بینا باشد و صدای

رسا و بلندی داشته باشد و به اوقات نماز کاملا آگاهی داشته باشد

اولین موذن اسلام بلال حبشی بود , که به دستور پیامبر در مدینه اذان گفته است .

گفته می شود پیامبر برای فراخوانی مردم برای جنگ بدر نیز از اذان استفاده کرده اند .

معمولا مسلمانان بعد تولد نوزاد در گوش او اذان می گویند ، البته در گوش راست نوزاد اذان و در گوش چپ اقامه ، این رسم

یکی از سنتهایی که از زمان پیامبر تا به امروز هم رواج دارد .

دلیلش هم اینکه اولین کلماتی که نوزاد به گوشش میرسد خبر از عظمت و بزرگی خدای یکتا باشد و همچنین پیامبر فرمودند این کار نوزاد را از شر شیطان

در امان میدارد .

 

نتیجه : انشای خود راجب اذان را با این حدیث از امام صادق به پایان میبرم

وقتی اذان و اقامه گفتی ،دوصف از فرشتگان ،پشت سرتو به نماز می گزارند و اگر تنها اقامه گفتی ،یه صف از فرشتگان پشت سرتو نماز می خوانند .

و همچنین روایت شده است که ” کسی که اذان را بشنود و بگوید آنچه را که مؤذن می گوید ، روزی او افزون می شود .”

و اون روز رو با احساس لذت بخشی که داشت بگذرونم بعد از نماز با خیال راحت گرفتم خوابیدم.

 

انشا های کوتاه ارسالی از از کاربرانمون راجب اذان و صدای اذان : 

 

انشا ارسالی از زهرا :

 

مقدمه انشا اذان : نسیم صبح گاهی ، چشمان خواب آلودم را نوازش میکرد و گلدان شمعدانی کنار پنجره با شبنم صبح گاهی وضو می گرفت و نغمه زیبای موذن فضای شهر را عطر آگین کرده بود و حال پس از شنیدن این نغمه جان فزا هم چون پرنده ای سبکبال دل به آسمان عبادت می دهم .

بدنه : کنار حوض آب رفتم و همراه با ماهی های قرمز داخل حوض وضویی ساختم ، چادر سفید گل گلی را که مادربزرگ برایم گذاشته بود را سر کردم ، چشمانم را بستم و بوی آن را با تمام وجد استشمام کردم تبسمی وصف نشدنی بر روی لبانم نقش بست.
<< حی علی الصلاه >> بشتاب به سوی نماز ، آری بشتاب به سوی خوبی ها ، بشتاب به سوی مهربان ترین مهربانان ، بشتاب به سوی پروردگاری که منتظر ملاقات تو است . این شتاب و عجله برای من زیبا است ، شتابی از جنس زیبایی ، از جنس عشق …
سپس قامت بستم و واژه هایی که غذای روحم بود را بر زبان جاری کردم .
بعد از اتمام ملاقاتم با یکتای هستی بر سجاده مهربانی ها سجده کردم .
دانه های سبز رنگ تسبیح هم چون الماس هایی درخشان در میان انگشتانم خود نمایی میکرد.
دانه ها بی حرکت مانده بودند و منتظر بودند ذکر بعدی را بر زبان جاری کنم تا به حرکت در آیند.
مهرم را بوسیدم و دستانم را به سقف بی ستونش بالا اوردم

نتیجه: بعد از مصاحبتی عاشقانه با خدا با دلی آرام و تسکین یافته دوباره به خوابی شیرین فرو رفتم آری این نغمه زیبا باعث تسکین دل انسان است.
الا بذکرالله تطمئن القلوب

 

انشا ارسالی از محمد حسین  :

 

مقدمه انشا اذان : گوش کن این صدا را میشنوی ؟ این صدای خداست که با بنده اش سخن میگوید یا صدای بنده است که با خدایش رازونیاز میکند؟؟!

 

بدنه: الله اکبر الله اکبر ؛ اشهدان لااله الاالله ؛این کلمات چه دلنشین هستند واژه هایی که زمان چشم گشودنت به جهان در گوشت نواخته می شود و توبا ان خو میگیری و هرزمان که ان را میشنوی ارامش به وجودت نفوذمیکند. هنگامی که مشکلات سد راهت می شوند باشنیدن الله اکبر لبخند بر لبانت می اید ومی گویی خدا بزرگ است؛هر زمان که میشنوی اشهدان محمد رسول الله(ص)و اشهدان امیرالمومنین علیا ولی الله با افتخار می گویی من مسلمان هستم و شهادت میدهم که محمدرسول خداست و علی امیر مومنان است . نوایی که وقتی می شنوی دست از گناه کردن می کشی ،چون این خداست که به تو می گوید بشتاب به سوی رستگاری و بشتاب به سوی بهترین عمل . صدایی که وقتی به گوشت میرسد با وضو گرفتن خودرا پاک میکنی و به سپاس و ستایش پروردگارت می پردازی و شهادت می دهی که خدایی جز خدای یگانه وجود ندارد و چه زیباست این عبادت خالصانه و صدایی که نامش «اذان»است

ودر ابتدا و انتهایش می گویی خدا بزرگ است.

 

انشا ارسالی از پانیذ  :

 

همیشه در وقت هایی مشخص در شبانه روز از مسجد محله ی مان صدایی گوش نواز آشنا بلند میشود صدایی که با شنیدنش ته دلت قرص میشود صدایی که گواهی به وجود پیامبر خدا میدهد و به آنان دورود میفرستد و تورا می خواند برای عبادت راز و نیاز با پروردگار
صدایی که وقتی به گوشت میرسد تورا از هر گناه و خطایی می کشانتت به سوی خدا…
اذان ، صدایی که با شنیدنش به یا می آوری که مسلمان هستی به یاد می آوری که خدایی داری ک بسیار امرزنده مهربان است خدایی که هربار گناه کردی تورا بخشیده وتورا به سوی خودش می خواند…
حی الصلاه
حی الصلاه
بر خیز که وقت نماز است و راز و نیاز با معبودی که روزی رسان است و بی نیاز.

 

انشا ارسالی از پانته آ  :

 

غرق افکار پریشانم بودم. تا چشم کار می‌کرد، اطرافم دیوار بود و دیوار بود و دیوار. در این حصار پیچ‌د پیچ، در نبرد بودم با خیالات مبهم ذهنم؛ اما گویی زور او بود که بر من می‌چربید. در این بین، ناگهان صدای گوش‌نوازی رشتهٔ افکارم را از هم گسیخت. پنجرهٔ اتاقم را به‌سوی گنبد طلایی‌رنگی گشودم که از گلدسته‌های فیروزه‌ای رنگش، گویی صدای خدا بود که همه را به‌سوی خود فرامی‌خواند.
صدای اذان را که شنیدم، پرندهٔ سبک‌بال وجودم پَر کشید به‌سوی عرش الهی. به خدا اندیشیدم به اینکه چقدر بزرگ است و چه بی‌منت آیات و سخنان الهی‌اش را صرف همهٔ مخلوقاتش می‌کند و چه دردناک که خیلی‌ها خودشان را از این رحمت وصف‌ناپذیر محروم می‌کنند. صدای روح‌نواز اذان یقیناً الهام‌بخش‌ترین صدایی‌ست که بشریت، بدون هرگونه دغدغه‌ای با آن انس می‌گیرند و فقط کافی‌ست تا صاحبدل باشی تا پی ببری که اذان از هر موسیقی لایتی شنیدنی‌تر است. پر از حرف‌های ناگفته، زیبایی‌های نهفته و رموز اسرار‌آمیزی است که در دل تک‌تک کلمات و جزء‌به‌جزء آیات قرآنی‌اش جای گرفته‌اند؛ چراکه اگر زیبا نبود، خداوند صدای اذان را آغازکنندهٔ زندگی هر انسانی قرار نمی‌داد. از قلم نیندازم. آنچه که شیرینی این صدای دلنشین را تکمیل می‌کند نماز است. همان چیزی که تکرار هیچ‌چیز در این دنیا، به قشنگی آن نیست؛ اما چه حیف که بعضی‌ها دیر به این گوهر ارزشمند دست می‌یابند.
آن‌قدر خواندی در گوشم اذان عشق که فراموش کردم واژهٔ تنهایی را. در محراب دلدادگی فراموش کردم راز تنهایی را. در تکاپوی آرامش نمی‌گنجم در این خانه. شاید فراموش کرده‌ام اسرار وابستگی را. نخوان دیگر در گوشم اذان عشق. قاصدک پر کشید. لیاقت را در چشمانش ندید از وقتی که صدای اذان عشق را شنید.

 

انشا ارسالی از رها  :

 

صدای ملکوتی اذان موذن ازگلدسته های فیروزه ای مسجد محله پر کشیده و آرام آرام بر جان عاشق دیدارم نشست بار دیگر آرامشی گرفتم و کام جانم شیرین شد از حلاوت آری تو بزرگی ، بزرگتر از آن چه در ذهن وعقل ما بگنجد

الله اکبر ، الله اکبر این نوای روحبخش تو بزرگی و من حقیر در برابر این همه عظمت و بزرگواری آماده ام تا بر سجاده ی عشقت بنشینم ونیازم را باتو راز گویم ؛ نیاز تو را داشتن ، تورا خواستن و با تو بودن
هر کلام اذان مرا بیشتر از پیش از خود بیخود می کند .وقتی موذن می خواند اشهد انّ لا اله الا الله، اشهدانّ لا اله الاّ الله به خود می آیم بله منم ؛ من که باز شهادت به یگانگی وبی همتایی تو می دهم به اینکه جز تو خدایی ندارم . حس می کنم هر بار که اذان می شنوم مفهومی تازه و پر معناتر از این ذکر می فهمم و می گویم وای بر من اگر گاهی تورا با غفلتم فراموش می کنم . من که شهادت می دهم جز تو خدایی نیست پس چگونه می توانم به جز تویی امید ببندم حال عجیبی دارم در خود غرقم که با ز می شنوم؛ اشهد انّ محمداً رسول الله، اشهد ان محمداً رسول الله چقدر این شهادت دادن را پدوست دارم ! احساس خوب اینکه مسلمانم و محمد پیامبرم است ۵ مرتبه با زبانم و هزاران هزار بار با دلم اورا نام می برم آه چه زیبا ست مسلمانی ” اشهد انّ علیا ولی الله ، اشهد انّ علیاً ولی الله ” نام علی را که می شنوم بند بند وجودم از اشتیاق می لرزد واز اینکه نام مولایم زینت بخش جان و روحم گردیده سپاس می گویم.

 

انشا ارسالی از احسان  :

 

آری ما به همین صدای دلنشین اذانی که بزرگان در بر گوش مان زمزمه کرده اند می بالیم؛می بالیم و می دانیم که آیه آیه ی این صوت دلنشین حق است،بزرگی الله حق،شهادتین یگانگی ملزم،برای گِرویدن به اسلامی پاک و البته گواهی بر رسالت پیامبری امین،اما پیامبر است که در روز عید سعیدی بر عالم حجت را به اتمام می رساند و رسالت خود را به این سبب کامل می کند ، امات علی ابن ابی طالب(ع) را آشکار می سازد سپس شهادت بر آن،حقیقت بر ماست.
این امامت است که ما را به نیکی می گمارد و در همه حال لطف خود را از ما برنمی دارد.
ما خطاکاریم اما…اما… نگاه مان به دست لطافت این امامت است،این آبروی آن خوبان از عبادت است،این عبادت است که بر آن سفید گردد روی مان بر در این خوبان و خدا.
گز گناهان ما باشند که نرود صدایمان بر در گوش آسمان،این امامت و عبادتِ حق است که واسطه گری می کند،رستگار می شویم،نماز به پا داریم و به امید حق تعالی به نیکی و احسان می پردازیم.

ابتدا و انتها کرامت اوست. آری براساس این بانگ حق ما می رویم و تنها اوست که باقی است.
و اما به پایان آمد این دفتر و حکایت همچنان باقیست.

 

پایان مجموعه گران بهای انشا اذان به صورت رایگان برای شما دوستان عزیز کاری از گروه آموزشی درس کده

 

نماز اول وقت فراموش نشه و منتظر کامنتا و انشا های قشنگتون راجب اذان هستیم

دیدگاه ها 3 دیدگاه
  1. بی نام
    در تاریخ 1400\/07\/20 :

    عالی بود ممنون

  2. ناشناس
    در تاریخ 1400\/07\/18 :

    مرسی عالی

  3. علیرضا
    در تاریخ 1400\/07\/08 :

    مرسی عالی

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *