خانه » مطالب درسی » انشا درباره گذر رودخانه صفحه 21 نگارش نهم / تعداد زیادی انشای جذاب و متفاوت

انشا درباره گذر رودخانه صفحه 21 نگارش نهم / تعداد زیادی انشای جذاب و متفاوت

انشا گذر رودخانه صفحه 21 نگارش نهم
4.2/5 - (88 امتیاز)

در این مطلب از سایت برای شما کاربران عزیز انشا گذر رودخانه صفحه 21 نگارش نهم را آماده و منتشر کرده ایم امیدواریم برای شما مفید واقع شود

 

نام : انشا گذر رودخانه

 

يكي از موضوع های زير را انتخاب كنيد و پس از طراحی نقشه ذهنی به كمک يكی از راه هاي پرورش فکر متنی درباره ی آن بنويسيد.

 

انشا صفحه 21 کتاب نگارش پایه نهم

 

ویژگی های انشا:

 

انشا گذر رودخانه به صورت ادبی و غیر ادبی و با رعایت مقدمه ساختمان بند و طبقه بندی و جانشین سازی برای شما کاربران پایه نهمی اراعه شده است

ما در این مجموعه انشا به توصیف گذر رودخانه می پردازیم

 

 

انشا شماره یک درباره گذر رودخانه: ( قالب ادبی )

 

خورشید تازه سلام کرده است می شنوی؟

صدای گوش نوازی شنیده می شود جلوتر که می رویم صدا بلند تر و واضع تر می شود این نغمه آب است، سرود طراوت، پاکی، لطافت، آرامش و…

آب چشمه از دل کوه می جوشد و به سختی سنگ های ریز و درشت را کنار می زند و روشنی را که میبیند روی زمین سینه پهن می کند گویا سفری درشت است.

قطرات آب که به هم پیوسته و دست به دست هم داده اند از میان کوها و دل تپه ها می آید و خبر سلامتی آن ها را به جنگل و درختان حاشیه ی رود می رساند.

گاهی نسیمی می وزد و دست نوازشگرش خنکی دلچسبی را روزانه ی گونه هایمان می کند.برای ما که در شهر زندگی می کنیم، رودخانه  یاد آور شادی، تفریح، هوای پاک و… است راستی این همه اب کجا می روند؟

مردم روستاها و آبادی ها و شهرهای کنار رود برای آبیاری مزارع درختان میوه از رود آب بر می دارند کمی پایین تر سدی بزرگ ساخته اند و از حرکت و گردش آب، برق و روشنایی می گیرند تا چرخ صنایع بگردد.

آب ها بعد از سفری طولانی و عبور از کوها و جنگل ها و دشت های فراخ، دست خود را به هم می دهند و رودخانه های زیبا دریای مواج را در آغوش می کشد، چونان فرزندی که مادر خود را در آغوش می کشد.

آبی که در رودخانه جاریست هنگام پیمودن مسیر طولانی در اطراف خود به حیوانات، گیاهان و انسان ها حیات و زندگی شادی می بخشد و سرانجام در ساحل دریا به خوابی آرام فرو می رود و دیگر شب است و هنگام خواب…

 

انشا شماره 2 در مورد گذر رودخانه : ( قالب ادبی )

 

یکی از جلوه های زیبایی آفرینش خداوند آب است .

آبی که از آسمان به صورت باران نازل می شود و گاه به شکل رودخانه ای بر روی زمین جاری می شود و طراوت و سرسبزی را به طبیعت هدیه می کند. رودخانه با گذر از میان جنگل، روح پژمرده ی گیاهان را بار دیگر به وجد می آورد و آنان را شاداب و سرزنده می گرداند.

وقتی رودخانه ی جاری و زیبا از روی سنگریزه ها عبور می کند، چه صدای دل انگیزی ایجاد می شود صدایی که به انسان آرامش می بخشد. این آرامش با گذر رودخانه از مسیر همیشگی اش ،ادامه می یابد و هر بار افراد بیشتری را به خود علاقه مند می کند.

گذر و حرکت پیوسته ی رود می تواند درس های زیادی را به هر بیننده ی آگاهی بیاموزد. کمک به دیگران یکی از این تعالیم است. رودخانه بار ها از روی هزاران هزار سنگریزه ی کوچک و بزرگ می گذرد و آنهایی را که می خواهند به پایین کوه بروند، بی هیچ منتی با خود حمل می کند و به مقصد می رساند .

گاهی هم نمونه ای برای از خودگذشتگی است؛ او وقتی صدای ناله ی جوانه ها را می شنود، به جوی های کوچکی تبدیل می شود تا به یاری آنان بشتابد . رودخانه چه مهربان است  گویا این مهربانی از خدایش سرچشمه دارد.

خدایا هر چه در سراسر این جهان است  همه  آفریده ی توست و اگر همین رودخانه ی زیبا نبود  این آرامش همیشگی از کجا پدیدار می گشت؟

یا کدام یک از آلات موسیقی می توانست چنین نوای گوش نوازی را ایجاد کند؟ پروردگارا این نعمت گرانبهایت را از ما نگیر و برای همیشه آن را جاری و روان نگه دار

 

انشا شماره 3 درباره گذر رودخانه به روش جانشین سازی : ( ارسالی از نازنین )

 

مقدمه انشا گذر رودخانه به روش جانشین سازی : چشم هایم را می بندم و در خیالم رودخانه را دنبال می کنم انگار که رودخانه پایان ندارد و هیچ وقت به پایانش نخواهم رسید .

 

بدنه این انشای زیبا : پا به پای آب زلال و روان رودخانه پیش می روم و درختان سر به فلک کشیده اطرافش و چمن های انبوه که احاطه شان کرده است را می بینم  .

در کنار رودخانه تعدادی آهو را می بینم که آمده اند تا از آب خنک بیاشامند و اطرافشان صدای قورباغه هایی به گوش میرسد که گویا با یکدیگر در حال صحبت هستند .

در ادامه مسیر و در دل رودخانه قلوه سنگ هایی می بینم که همچون مرواریدی از جنس بلور به چشم می خورند و زیبایی خاصی دارند .

اما این شرایط زیبا پایدار نیست چرا که ساختمان هایی در حریم رودخانه خودنمایی می کنند که منظره زیبای اطراف رودخانه را بلعیده اند و دیگر خبری از طبیعت بکر و سرسبز نیست .

شرایط زمانی بدتر می شود که کمی جلوتر انشعابی از فاضلاب این ساختمان ها به چشم می خورد که به سمت رودخانه سرازیر شده است و دیگر خبری از زلالی و شفافی آب رودخانه و یا ماهی ها نیست.

مسیرم را به امید پایان این شرایط بد و یافتن منظره ای بکر و زیبا ادامه می دهم اما زباله هایی میبینم که توسط رستوران ها به داخل آب انداخته شده و بعضی از زباله ها نیز توسط افرادی که چند لحظه ای در مسیر این رودخانه توقف کرده اند در دل طبیعت رها شده است .

 

نتیجه انشا گذر رودخانه : از ادامه مسیرم منصرف می شوم و به خیال بافی ام پایان می دهم و با خود می اندیشم چرا این افراد به عواقب و پیامدهای کار خود فکر نمی کنند پیامدهایی همچون مرگ بسیاری از جاندارانی که چه در درون آب و چه آنهایی که از آب رودخانه استفاده می کنند در انتظار این رودخانه زیبا است .

 

انشا شماره 4 درباره گذر رودخانه : ( قالب غیر ادبی )

 

در کنار یک کوهستان زیبا رودخانه ای وجود داشت که بسیار تنها بود. او هیچ دوستی نداشت. رودخانه یادش نمی آمد که چرا به کسی یا چیزی اجازه نمی دهد تا داخلش شنا کنند. او تنها زندگی می کرد و اجازه نمی داد ماهی ها، گیاهان و حیوانات از آبش استفاده کنند.
به خاطر همین او همیشه ناراحت و تنها بود. یک روز، یک دختر کوچولو به طرف رودخانه آمد. او کاسه ی کوچکی به دست داشت که یک ماهی کوچولوی طلایی در آن شنا می کرد. دختر کوچولو می خواست با پدر و مادرش از این روستا به شهر برود و نمی توانست با خود ماهی کوچولو را ببرد. بنابراین تصمیم گرفت، ماهی کوچولو را آزاد کند. دختر کوچولو ماهی کوچکش را در آب انداخت و با او خداحافظی کرد و رفت.
ماهی در رودخانه بسیار تنها بود، چون هیچ حیوانی در رودخانه زندگی نمی کرد. ماهی کوچولو سعی کرد با رودخانه صحبت کند اما رودخانه به او محل نمی گذاشت و به او می گفت:” از من دور شو. ”
ماهی کوچولو یک موجود بسیار شاد و خوشحال بود و به این آسانی ها تسلیم نمی شد. او دوباره سعی کرد و سعی کرد، به این سمت و آن سمت شنا کرد و از آب به بیرون پرید.
بالاخره رودخانه از کارهای ماهی کوچولو خنده و قلقلکش گرفت.
کمی بعد، رودخانه که بسیار خوشحال شده بود، با ماهی کوچولو صحبت کرد. آن ها دوستان خوبی برای هم شدند.
رودخانه تمام شب را فکر می کرد که داشتن دوست چقدر خوب است و چقدر او را از تنهایی بیرون می آورد. او از خودش پرسید که چرا او هرگز دوستی نداشته، ولی چیزی یادش نیامد.
صبح روز بعد، ماهی کوجولو با آب بازی رودخانه را بیدار کرد و همان روز رودخانه یادش آمد چرا او هیچ دوستی ندارد.
رودخانه به یاد آورد که او بسیار قلقلکی بوده و نمی توانست اجازه بدهد کسی به او نزدیک شود.
اما حالا دوست داشت که ماهی در کنار او زندگی کند، چون ماهی کوچولو بسیار شاد بود و او را از تنهایی در می آورد.
حالا دیگر رودخانه می خواست کمی قلقلکی بودنش را تحمل کند، اما شاد باشد.

 

انشا شماره 5 درباره گذر رودخانه : ( ارسالی از کاربران – وستا )

 

ابر های سیاه گرد هم می آیند و آسمان را می پوشانند.
قطره های ریز و درشت باران ، بر گونه و لب هایم می خورند و من با چتر رنگارنگم در زیر قطرات باران می دوم و پاهایم را در چاله های پر شده از قطرات باران میزنم و آب را به همه سو پخش میکنم.
در همین زمان که در زیر باران قدم میزنم ؛ صدای دلنواز و زیبایی گوش هایم را نوازش میکند صدایی آمیخته شده از نم نم باران و لالایی گنجشکان و هیاهوی درختان.
این صدا را دنبال میکنم. هرچه نزدیک تر میشوم صدا بلند تر و زیبا تر میشود.
وقتی به خود می آیم رودخانه ای زیبا را در مقابلم میبینم که از میان سنگ ریزه ها جاری شده است.
آبی گوارا از رودخانه زلال می نوشم و آب خنک دل پژمره من را همچون گیاه پژمرده شاداب میکند.
خالق همه زیبایی های اطراف ما خداوند مهربان است و ما تنها میتوانیم از دیدن آنها لذت ببریم و با درس گرفتن از آنها در حفظ و نگه داری نعمت های خداوند کوشا باشیم.

 

انشا شماره 6 در مورد گذر رودخانه : ( ارسالی از کاربران – مژگان )

 

به نام خدایی که بدون یاد او زندگی تاریک است و انسان بدون تکیه گاه هراسان.

یکی از نعمت های خداوند ، رودخانه است که می خواهیم امروز در مورد آن با هم یک محاوره ای داشته باشیم.
داشتم قدم می زدم که صدای دلنواز و آرامش بخشی به گوشم رسید.این صدا را دنبال کردم انگار بارقه ای از آرامش، نور و پاکی در دلم رسوخ کرده بود، هرچه جلوتر رفتم صدا بلندتر می شد و من بیشتر خوشحال می شدم. به رودخانه ای رسیدم، آنقدر هیجان تمام وجودم راگرفته بود که چیزی نمانده بود داخل آن بیفتم.
رودخانه از میان تمام سنگریزه ها و از دل سنگ های سخت و نرم بیرون می آید و جاری می شود و همچنین خبر سلامتی جنگل ها و طبیعت بی مانند و بی همتا را با خود می آورد، به همراه این خبر بوی خوش گل ها و گیاهان سبز و قرمز و صورتی و… را همراه خود برای ما می آورد.
دستم را داخل آب زلال و روان رودخانه کردم و صورتم راشستم، وقتی که دیدم آب بسیار تمیز است دلم خواست کمی از آن را بنوشم تا همان طور که این رودخانه روح پژمرده ی درختان وگیاهان را تازه می کند دل پژمرده ی من راهم تازه کند.لیوانم را از کیفم بیرون آوردم و آن را پر از آب کردم وقتی نوشیدم…وای وای چه مزه ای ! مردم می گویند آب هیچ مزه و یا بویی ندارد، اما من این مزه ی خوب و بوی عالی را امروز احساس کردم.
آیا شما را با این انشا سرگرم کردم ؟ این محاوره ها و گفت وگوها برای شما فایده ای داشت؟ من که خیلی لذت بردم و از خداوند و معبود خود می خواهم که هیچ وقت نعمت هایش را از ما دریغ نکند !

 

انشا شماره 7 درباره گذر رودخانه : ( قالب ادبی )

 

مقدمه انشا گذر رودخانه : بدون شک یکی از زیبایی های آفرینش خداوند ، آب و صدای جوش و خروش آن می باشد .

 

بدنه : آبی که به صورت باران بر زمین نازل شده و گاهی همچون رودخانه ای زیبا بر روی زمین جاری می شود .

این آب زلال و پر جنب و جوش در مسیر خود گیاهان و درختان را آبیاری کرده و همه جا را سر سبز می کند .

گیاهان و درختان پژمرده نیز پس از دیدن رودخانه به وجد آمده و با تغذیه از آن دوباره شاداب و سرزنده می شوند .

اما تنها این نیست .

وقتی آب رودخانه در جریان است پس از برخورد به تکه سنگ ها ، گیاهان و شن ها ، صدایی آرامش بخش و دلنشین تولید می کند .

این صدا بی شک یکی از زیباترین صداهایی است که شنیده ایم .

علاوه بر آن رودخانه می تواند درس های بسیاری به ما بدهد .

به این دلیل که پس از برخورد با موانع و سنگ های ریز و درشت بسیار همچنان جاریست و به مسیر خود ادامه می دهد .

کم نمیاورد ، مسیر خود را تغییر نمی دهد ، همیشه در حال جنبش است و نمی ایستد .

رودخانه در برخی مواقع نیز از خود گذشتگی نشان می دهد .

در بعضی جاها به جوی های کوچکتر تقسیم می شود تا گیاهان و جوانه های بیشتر را آبیاری کند و به آنها زندگی ببخشد .

 

نتیجه انشا گذر رودخانه: به راستی که رودخانه مهربان و مفید است .

با دیدن آن می توانیم از ته دل بگوییم خدایا شکر به خاطر تمامی زیبایی ها و نعمت های فراوان

 

انشا شماره 8 درباره گذر رودخانه : ( انشا عادی غیر ادبی )

 

مقدمه : من گذر رودخانه را خیلی دوست دارم زیرا با دیدن زیبایی های آن و صدای دلنوازش آرامش وصف ناپذیری در من به وجود می آید .

همه زیبایی های طبیعت در دل خود هزاران درس نگفته برای ما دارند من امروز میخواهم در مورد گذر رودخانه و آنچه با جوش و خروشش به ما می آموزد با شما سخن بگویم .

 

بدنه انشا گذر رودخانه : رودخانه خط پایان دارد و همیشه در جنب و جوش است و هیچگاه از حرکت باز نمی ایستد .

گاهی وقت ها با رودخانه هم مسیر می شویم و تا قسمتی از آن را دنبال می کنم اما نمی دانم آخر رودخانه به کجا می رسد ؟

به دریا ؟ به دریاچه ؟ آیا خشک می شود ؟

وقتی که به زیبایی های رودخانه و دشت ها و جنگل ها فکر می کنم به این نتیجه می رسم کسی جز خداوند بزرگ نمی تواند خالق این همه زیبایی باشد .

به راستی که خدا بی همتاست و تنها او می تواند چنین طبیعتی را خلق کند .

هرچقدر که جلو تر می روی در اطراف رودخانه درختان و بوته های سرسبز را میبینی که زندگی و شادابی خود را به رودخانه مدیون هستند .

صدای گوش نواز پرندگان و گنجشک ها در کنار صدای آب رودخانه بسیار شنیدنی است .

 

نتیجه این انشای زیبا : به راستی ما خیلی باید به فکر حفظ زیبایی های طبیعت و محیط زیست باشیم .

وقتی در مسیر خود از رودخانه با زباله هایی که برخی افراد در کنار رودخانه ریخته اند مواجه می شویم بسیار مارا ناراحت می کند .

با این کار علاوه بر خود بلکه به زندگی تمامی جاندارانی که در آن اطراف زندگی می کنند لطمه می زنیم .

بیاییم در حفظ زیبایی های طبیعت کوشا باشیم .

 

انشا شماره 9 در مورد گذر رودخانه : ( قالب ادبی – توصیفی – خاطره )

 

مقدمه انشا گذر رودخانه:  زیبایی های طبیعت بر کسی پوشیده نیست . رود جاری است لحظه ها جاری هستند و زندگی در گذر است و هر لحظه را باید زندگی کرد.

 

بدنه این انشای زیبا : گذر رودخانه همچون گذر لحظات زندگی هرچه را که در راه خود باشد با خود می برد و تنها نشانه هایی از خود به جا می گذارد.

گذر رودخانه به ما یاد آوری میکند که زندگی نیز مانند رودخانه در حال گذر است و منتظر ما نمی مانند و می گذرد.

در مسیر خانه تا مدرسه ما یک رودخانه خروشان است که از روی آن یک پل میگذرد .این بار که می خواستم از رودخانه عبور کنم بیشتر از قبل به فضای اطرافم توجه کردم.

به درختان بلند اطراف رودخانه، به خورشید تابان منعکس شده بر روی آب ،به آن نزدیک تر می شوم ، به آب رودخانه دست می زنم و از خنکا و تازگی آن حس خوبی به من دست می دهد.به ماهی های ریز داخل رودخانه نگاه می کنم که چقدر بازیگوشانه در حال بازی و جنب و جوش می باشند و از این سو به ان سو می روند.

به سنگهای داخل رودخانه که در اثر گذر آب هر کدام به شکلی خاص صیغل داده شده و هرکدام رنگ و زیبایی خاصی دارند و من بارها شده است که سنگ های رنگارنگ آن را جمع کرده ام و با خود به خانه برده ام.

لاک پشت ها و اردک و غازها در گوشه ایی دیگر در رودخانه در حال آب بازی می باشند.من همیشه عاشق صدای آب در حال گذر رودخانه بوده ام و همیشه حس آرامش به من دست داده است و دوست دارم ساعت ها در گوشه ای بشینم و گذر رودخانه را تماشا کنم.

 

نتیجه انشا  : گذر رودخانه به ما یاد آوری میکند که زندگی درحال گذر است و ما باید در این مسیر، خود را همراه کنیم و پابه پای آن جریان پیدا کنیم تا از مسیر و گذر زندگی جا نمانیم.

 

انشا شماره 10 درباره گذر رودخانه :

 

مقدمه انشا گذر رودخانه : رودخانه جاری است. از میان کوه ها و دشت و جنگل عبور کرده، صخره ها را می شکافد و مسیر خود را پیدا می کند.

 

بدنه انشا : ممکن است در بعضی قسمت ها که فراز و نشیبی وجود دارد تبدیل به آبشار زیبا شود، یا با گذشت سال ها یا بعضی مواقع با دخالت انسان ممکن است مسیر خود را تغییر دهد.

رود گر چه لطیف اما سخت و مقاوم است. اگر صخره ، سنگ یا مانعی سر راهش باشد با صبر و تلاش آن مانع را از سر راه بر می دارد و مسیر خود را باز می کند.

صدای خروشان  رود، صدایی که با برخورد قطره های آب به سنگ های ریز و درشت در همه جا می پیچد صدای حیات است.

هر جا که رودی جاری است پر از طراوت، سرسبزی و زندگی است. انسان ها و حیوانات و گیاهان آن جا گرد هم می آیند و کنار هم زندگی می کنند، رود زیبا پیوندی نا دیدنی میان همه ی موجودات ایجاد می کند.

بیش ترین روستاها و شهرها کنار گذرگاه های رودخانه ها تشکیل شده است.

رود از هر جا که می گذرد به حیوانات، گیاهان یا انسان های آن منطقه حیات می بخشد و این از بخشندگی بی منت رود است.

رود زلال و پاک با گذر از هر جا خاطرات هزاران سرنوشت را می شنود و رازها و درد دل های هزاران نفر را در سینه پنهان می کند و آن را با خود به دریا می برد.

 

نتیجه این انشای ریبا : گذر رودخانه از سر چشمه تا دریا سفری است مانند سفر زندگی انسان : جذاب ، شنیدنی و بعضی مواقع سخت و دشوار

 

انشا شماره 11 در مورد گذر رودخانه :

 

مقدمه انشا : اگر به گذر رودخانه بنگریم  درس های زیادی را یاد می گیریم ، درس تلاش، ایستادگی، ایثار و خدمت کردن

 

بدنه انشا گذر رودخانه : رود از کوهستان ها سرچشمه می گیرد و در مسیری دور و دراز به راه می افتد.

در طول مسیر هرگز از خستگی، سنگ های کوچک و بزرگ سر راه و سرما و گرما گله نمی کند و از طولانی بودن و سختی راه هراسی به دل راه نمی دهد زیرا تنها خواسته اش رسیدن به هدف است.

هدفی که از همان ابتدا در عمق جانش نهفته و تا زمانی که به آن نرسد آرام نخواهد گرفت: هدفی به بزرگی اقیانوس ها و دریاها.

رودخانه از همه جا می گذرد، از کنار شهرها، از دل روستاها، مزارع، دشت ها و جنگل ها. در طول راه جشن عروسی دختر کدخدا، مراسم سوگواری بزرگ خاندان، تکاپوی شادمانه کودکان در حال بازی و تلاش کارگران برای ساخت پل کوچکی روی خود را به نظاره می نشیند.

با مهربانی کوزه دختر روستایی را پر می کند، گرد و غبار را از صورت کشاورز خسته می زداید و تشنگی پرنده کوچکی که بر بالای او پرواز می کند را برطرف می کند.

بی شک سرنوشت زیبایی برای رودخانه رقم خورده است، زیرا در راه رسیدن به هدفش که همانا پیوستن به هزاران رودخانه دیگر و یکی شدن با دریا است، با مهربانی پیش می رود و رحمتش را از هیچ کس دریغ نمی کند و از مسیر نهایت لذت را می برد.

 

نتیجه انشا گذر رودخانه: رود نماد تلاش و ایستادگی است و این که برای رسیدن به آن چه می خواهیم  لازم است عزم خود را جزم کرده و در طول مسیر ، از دشواری های مسیر نترسیم و نا امید نشویم.

 

انشا شماره 12 درباره گذر رودخانه :

 

مقدمه انشا گذر رودخانه : یکی از زیبایی های خلقت خداوند ، رودخانه است. رودخانه ای که با گذر آن از میان کوه های سر به فلک کشیده و دشت ها و جنگل ها ، صحنه را تماشایی تر می کند. در سفری که به طبیعت داشتم با زیبایی های طبیعت آشنا شدم. آرامش بخش ترین آنها رودخانه ای بود پر جنب و جوش. با کوله باری از انرژی از دل کوه گذر می کرد و در دل خود میهمانانی داشت از ماهی های رنگ و وارنگ

 

بدنه انشا : کنار رودخانه که رسیدم پاهایم را در آب رودخانه گذاشتم. چه قدر سرد و لذت بخش! مشغول آب تنی بودم که ماهی های قرمز رودخانه اطرافم حلقه زدند. چه صحنه زیبایی شده بود. ماهی ها به تکه نانی که از جیبم درون آب افتاده بود هجوم آورده بودند. خنده ام گرفت! از آب بیرون آمدم و کنار رودخانه مشغول تماشا شدم.

به این فکر می کردم که رودخانه با هر بار گذر سریعش زلال تر و شفاف تر میشد برعکس مرداب که ساکن و بی حرکت است و هیچ لذتی هم نمی برد. آدم ها هم هر چقدر دلشان به زلالی رودخانه باشد و از هر بدی و زشتی بگذرد، زلال و شفاف خواهند شد.

نزدیک غروب بود. دل آسمان پر شده بود. گویی بارانی در راه داشت. آری. کم کم شروع به بارش کرد. قطره های درشت باران خود را در دل رودخانه جای میدادند تا اینکه دلش را بزرگ و بزرگتر کردند و او را روانه ی دریا…

 

نتیجه این انشای زیبا : گذر رودخانه از میان کوه ها را می توان به گذر سریع و بی درنگ زمان تشبیه کرد . زمانی که بدون معطلی می گذرد و باید از تک تک لحظاتش بهترین استفاده ها را کنیم

 

انشا شماره 13 درباره گذر رودخانه : ( انشا غیر ادبی عادی )

 

مقدمه انشا گذر رودخانه : بالاخره روز مسافرت فرا رسیده بود , صبح زود بیدار شدیم و بسوی شمال رفتیم در راه از طبیعت لذت میبردم و از این همه نعمت خدا و آفرینشش خداروشکر میکردم.

بدنه انشا : در مسیر تصمیم گرفتیم توقف کنیم و ناهار بخوریم بعد از رسیدن به مکان مناسب با کمک پدرم وسایلا رو از داخل ماشین بیرون اوردیم و بساط ناهار را به پا کردیم و مشغول خوردن شدیم، صدای پرنده ها و قورباغه ها و همچنین صدای آب به گوش میرسید و این صداها و طبیعت اشتها را چندین برابر میکرد بعد از تموم شدن صبحانه تصمیم گرفتم پیاده روی کنم از پدر و مادرم جدا شدم و صدای آب را پیش گرفتم و در میان جنگل قدم زنان به رودخانه رسیدم رودخانه ای که از زلالی آب آن تصویرم را درونش میبینم، و با شوق و شادی مسیر رودخانه را پیش میگیرم و از زلالی و تمیزی آب لذت میبرم،

ناگاهان متوجه بوی نامطبوعی میشوم، کنجکاو راهم را ادامه میدهم تا ببینم این بوی ناخوشایند از کجاست.
و بالاخره با صحنه خیلی بدی مواجه میشم، مسیره رودخانه را کلی بطری و آشغال پر کرده بود ولی این آشغال ها تنها دلیل این بو نمیتونست باشه پس به راهم ادامه دادم درادامه راه ماهی هایی را دیدم که از آلوده بودن آب مرده بودن و روی آب معلق بودن، دیگر از آن زلالی آب خبری نبود از آن گیاهان خوشبویی که در لبه های رودخانه رشد کرده بودن اثری نبود وجایش را به آلودگی و آشغال داده بود. دیگر از درختان سرسبز جنگل نیز خبری نبود.

راه را که ادامه دادم متوجه شدم فاضلابی که نمیدانم مربوط به کجا بود وارد رودخانه میشد و همین امر سبب آن بو شده بود.
برای این بو و فاضلابی که وارد رودخانه میشد نتونستم و نمیتوانم کاری انجام دهم ولی برای آشغالای ریخته شده میتوانستم پس به سمته پدر و مادرم برگشتم و وضعیتی را که دیده بودم برایشان تعریف کردم آنها هم همانند من خیلی ناراحت شدند و تصمیم گرفتیم تا جایی که از دستمون برمیاد آشغال هارو جمع کنیم و چند کیسه زباله برداشتیم و بسوی رودخانه رفتیم.

 

نتیجه انشا گذر رودخانه : کاش یاد بگیریم بیشتر به طبیعت احترام بگذاریم و برای نعمت هایی که خداوند در اختیارمان گذاشته ارزش قائل شویم، و تنها به فکر منافع خودمان نباشیم.
چرا که باید بفکر فرزندان آینده نیز باشیم تا آنها هم از این زیبایی ها لذت ببرند و بتوانند همانند ما این زیبایی ها را نظاره گر باشند و آنها را تجربه کنند.

 

انشا آخر درباره گذر رودخانه : 

 

مقدمه انشا گذر رود : در مسیر پشت خانه ما، جنگلی با درختان انبوه است که رودخانه ای زیبا در آن جاریست و من هر روز صبح تابستان لب رودخانه می روم.

 

بدنه انشا : مسیر رسیدن به رودخانه خیلی زیبا و پر از گیاهان سبز و شاداب است، خورشید می درخشد و و آسمان صاف و آبی است. در همین حال ناگهان نسیمی شروع به وزیدن می کند و شعاع نوری که از خورشید می تابد به همراه نسیم صورتم را نوازش می کند.

بالاخره به رودخانه می رسم که با تلاطم ملایم و برخورد آب با سنگ ها صدای دلنشینی ایجاد کرده، رودخانه مثل همیشه با جوشش و خروش خاص خودش جاریست و حرکت می کند.

صدای پرنده ها و نسیم که لابه لای درختان می پیچد به همراه صدای رودخانه موسیقی دل انگیزی به راه انداخته اند و رود عظیم، خالصانه خودش را در اختیار دیگران قرار داده تا همه از وجودش بهره ببرند و سیراب شوند.

هرچقدر بیشتر فکر می کنم می بینیم رود نماد کامل بخشش است و ذره ای بخل و خساست نمی توان در آن یافت. کاش ما آدم ها هم می توانستیم مانند یک رود، روان، صادق و یک رو باشیم و عشق وجودمان را نثار همگان می کردیم.

رودخانه با همه یک رنگ است و چهره کاملا صاف و صادقش خبر از باطن زیبا و شفاف او می دهد. رود همیشه روان است و تنها در فصل زمستان گاهی حرکتش کند می شود.

 

نتیجه این انشا : بعضی اوقات که لب رودخانه می نشینم با این رود پرخروش صحبت می کنم، به او می گویم که سریع تر برود تا قبل از فرا رسیدن زمستان به مقصد خود یعنی دریای بیکران برسد، برود و در مسیر سلام من را به پرنده هایی که از آن آب می نوشند، گل هایی که در کنارش می رویند، آدم هایی که در آن لباس می شویند برساند.

 

پایان مجموعه انشا گذر رودخانه صفحه 21 کتاب نگارش پایه نهم

 

دیدگاه ها 12 دیدگاه
  1. کوروش
    در تاریخ 1400\/10\/21 :

    خیلی خوبه ممنون

  2. نپص
    در تاریخ 1400\/07\/23 :

    عالیه زحمت فکر کردن رو کم میکنه😀😂
    مرصی واقعا خیلی خوبه✅

  3. Iran
    در تاریخ 1400\/07\/20 :

    اصلا هم مناسب استفاده نیست برای کسی که برای انشا مدرسه میخواد🙄🥴
    قالب ادبی❌
    تخیلات رویایی ❌
    انشا های سطح مبتدی❌

    ممنون از ایجاد سایت شاید برای دیگران مناسب و جالب بوده باشه اما متأسفانه باب پسند من نبود، اگر تغییراتی داده شود صد ها بهتر از حال میشود…
    سپاس🙏🏻😊

    • admin
      در تاریخ 1400\/07\/21 :

      چ سخت گیر 😮

  4. زهرا
    در تاریخ 1400\/07\/20 :

    خیلی عالیه ادم دیگ ب خدش زحمت نمیده فکر کنه😂

    • admin
      در تاریخ 1400\/07\/20 :

      😀

  5. مهدیه
    در تاریخ 1400\/07\/19 :

    خوبه

  6. 𝑜𝑚𝑖𝑑
    در تاریخ 1400\/07\/18 :

    خیلی خوب بود💙✨

    • admin
      در تاریخ 1400\/07\/18 :

      خوبی از خودتونه 😉

  7. goli
    در تاریخ 1400\/07\/17 :

    همه انشاهایی که توی سایت موجود هستند قشنگن. یه تیکه هایی دارن که یکم توی ذوق میزنن ولی اگه از هر انشا تیکه های قشنگشونو الهام گیریم و خودمون ا کمکشون یه انشا نویسیم خیلی قشنگ میشه. مرسی از کسایی که این انشاهاش قشنگو نوشتن. دمتون گرم

    • admin
      در تاریخ 1400\/07\/17 :

      خواهش دوست عزیز ممنون از نظرتون

  8. ناشناس
    در تاریخ 1400\/07\/16 :

    خوب بود

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *