خانه » مطالب درسی » انشا درباره آدم فضایی صفحه 21 نگارش نهم

انشا درباره آدم فضایی صفحه 21 نگارش نهم

انشا آدم فضایی صفحه 21 نگارش نهم
4.1/5 - (59 امتیاز)

در این مطلب از سایت برای شما کاربران عزیز سایت انشا آدم فضایی صفحه 21 کتاب نگارش نهم را برای شما کاربران عزیز پایه نهمی آماده و منتشر کرده ایم

 

نام انشا: انشا آدم فضایی

 

انشا درباره آدم فضایی صفحه 21 نگارش نهم :

 

يكی از موضوع های زير را انتخاب كنيد و پس از طراحی نقشه ذهنی به كمک يكی از راه های پرورش فكر متنی درباره آن بنويسيد.

موضوع : انشا آدم فضایی به صورت ادبی و غیر ادبی و با رعایت مقدمه ساختمان بند و طبقه بندی

 

انشا شماره 1 درباره آدم فضایی :

 

مقدمه انشا آدم فضایی : در این انشا میخاهم خاطره ای از رفتن من و دوسنانم به فضا  و دیدن آدم فضایی ها را برای شما تعریف کنم

 

 

بدنه: زمانی که به محل پرتاب سفینه رسیدم دیدم که همه ی بچه ها در حال آماده شدن هستند و لباس های مخصوص فضانوردی را می پوشند و همه خوش حال بودند. من هم از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدم شروع به پوشیدن لباس مخصوص کردم و از این که تا چند دقیقه ی دیگر با دوستانم در فضا خواهم بود شادی می کردم در این هنگام مسئول سفینه که ما به او مهندس می گفتیم گفت: بچه ها سوار شوید

ما همگی سوار سفینه شدیم و سفینه پرید و به آسمان رفت از میان ستاره های زیبا و سیاره ای منظومه شمسی گذشتیم سفر واقعا تماشایی بود.

سیاره ی مشتری نپتون پلوتون و زحل که از همه ی آن ها زیباتر بود را دیدیم حلقه ای طلایی و زیبا دور زحل را فرا گرفته بود. از کنار خورشید که گذشتیم دلمان می خواست به آن نزدیک

شویم اما گرمای زیاد آن مانع از آن شد که به آن نزدیک شویم دوستم که خیلی هیجان زده شده بود دستش را از سفینه بیرون آورد اما دست او از گرمی و حرارت خورشید سوخت و تاول زد بعد از آن تصمیم گرفتیم به کره ی ماه برویم سطح کره ی ماه حفره های زیادی داشت و شبیه به پنیر بود [ اختیاری: یکی از بچه ها وقتی سطح کره ی ماه رادید به خیال این که می تواند به راحتی تکه ای از آن را جدا کند جلو رفت و با دندانش شروع به گاز زدن کرد اما نتوانست و دندانش هم شکست. ]

مشغول نگاه کردن به اطراف بودیم که دیدیم از پشت پستی بلندی های سطح ماه شاخک هایی در حال تکان خوردن هستند وقتی دقت کردیم متوجه شدیم موجوداتی با شاخک هایی بلند و چشمانی از حدقه بیرون آمده که روی کره ی ماه ساکن بودند ما را تماشا و کنترل می کردند در همین هنگام چند چیز تیز شبیه تیر به سوی ما پرتاب شد و ما همگی ترسیده بودیم هراسان به طرف سفینه دویدیم و سوار آن شدیم آن ها نیز به سفینه حمله کردند و به آن چسبیدند ما شروع به جیغ زدن کردیم درحال جیغ و داد بودیم که دیدیم یکی از آدم فضایی ها به سفینه ی ما چسبیده است ولی به دلیل سرعت زیادی که سفینه داشت از آن جدا شد و بر روی سطح ماه افتاد

 

انشا شماره 2 در مورد آدم فضایی : ( سبک تخیلی )

 

مقدمه انشا آدم فضایی : در سفر تحقیقاتی به مریخ ثبت نام کرده بودم , امروز بالاخره نوبت سفر ما فرا رسید .با چند نفر دیگر لوازمی که نیاز داشتیم را جمع کردیم و سوار سفینه شدیم.

 

بدنه انشا : مسیر ما طولانی بود اما با سرعتی که سفینه داشت زود به مریخ رسیدم، در مریخ باید به دنبال کشف چیزهای تازه باشیم شاید هم بتوانیم آدم فضایی ها را اینجا ببینیم.

بعد از رسیدن به مریخ کمی استراحت کردیم و صبح امروز باید ماموریت خود را شروع کنیم. هر کدام از ما باید به مکان های مشخص شده از قبل سری بزند و مشاهدات خود را ثبت کند.

مناطقی که من باید بررسی کنیم خیلی گسترده است. آماده می شوم و راه می افتم. از میان کوه های عجیب مریخی عبور می کنم و نمونه های خاک و سنگ را برای آزمایش بر می دارم.

تقریبا مسیر زیادی پیموده ام و از سفینه دوره شده ام. ناگهان نور عجیبی می بینیم که به دفعات ظاهر می شود و خیلی سریع ناپدید می شود. سعی می کنم منبع نور را پیدا کنم. به دنبال نور می روم. چیزی که می بینم باور کردنی نیست. سفینه ای شبیه سفینه ی خودمان اما خیلی بزرگ تر پایین کوه وجود دارد.

موجودات عجیبی کنار آن راه می روند با صدایی که برای من قابل فهم نیست با هم ارتباط صحبت می کنند. فکر می کنم به یک کشف مهم دست یافته ام. می خواهم به آن ها نزدیک تر شوم و اگر بتوانم با آن ها ارتباط برقرار کنم.

ناگهان احساس می کنم کسی روی شانه ام می زند، بر می گردم: یکی از همان موجودات است که دستش را روی شانه ام گذاشته و با تعجب مرا نگاه می کند و به من اشاره می کند که پیش دوستانش برویم.

با هم به طرف سفینه ی موجودات فضایی راه می افتیم و زمانی که به کنار سفینه می رسیم همه ی آن موجودات با دیدن من شگفت زده می شوند.

زبان آن ها را متوجه نمی شوم اما موجودات فضایی مرا راهنمایی می کنند و کل سفینه را به من نشان می دهند و از من می خواهند نشان دهم که از کجا آمده ام، من هم عکس زمین را برایشان می کشم و با اشاره به آن ها توضیح می دهم که روی زمین زندگی می کنم و دوستانی دارم که با آن ها به مریخ سفر کرده ام و باید پیش آن ها برگردم.

 

نتیجه انشا آدم فضایی : با یکی از آدم فضاییی ها به طرف سفینه بر می گردم اما کسی آن جا نیست و همه ناپدید شده اند، شاید هم از ترس این موجودی که همراه من است خودشان را مخفی کرده اند.

پیش سفینه ی آدم فضایی ها بر می گردم و مجبور می شوم بقیه عمرم را کنار آن ها زندگی کنم و زبان شان را یاد بگیرم.

 

انشا شماره 3 در مورد آدم فضایی : ( سبک داستانی تخیلی )

 

مقدمه : ساعت دور و بر دوازده شب بود که سر درد عجیبی گرفتم، البته این سر درد اولش عجیب نبود! وقتی عجیب شد که پدر و مادرم هم همین ساعت با من سردرد گرفتن ! با خودم فکر میکردم شاید به چیزی حساسیت داریم و همین باعث سر دردمون شده که گوشیم زنگ خورد….

 

بدنه انشا آدم فضایی : وقتی به صفحه گوشی نگاه کردم دیدم رفیق صمیمیم رضاست که اتفاقا با ما هم همسایه است. زنگ زدن رضا این موقع شب خودش تا حدودی عجیب غریب بود اما قضیه وقتی ترسناک شد که رضا هم راجع به سردردی گفت که خودش و خانوادش با هم گرفتن!

هیچ ایده ای به ذهنم نمیرسید تصمیم گرفتیم باهم به پشت بوم بریم و یکم از هوای آزاد و شب پاییزی لذت ببریم بلکه این سردرد عجیب هم دست از سرمون برداره! وقتی به پشت بوم رفتیم بعد از چند دقیقه باد شروع به وزش کرد، داشتم به دلیل وجود باد فکر میکردم که یهو دیدم رضا داره با داد به من میگه اونجارو نگاه کن! وقتی آسمونو نگاه کردم احتمالا عجیب ترین چیزی که تو عمرم میتونستم رو دیدم! یه سفینه، درست شبیه همون سفینه های گردی که از زیرشون نور زیادی به بیرون میومد و تو همیشه تو فیلما دیده بودیم.

فکر کنم اولین نفرایی که اونو دیده بودیم ما بودیم، چون وقتی تصمیم گرفتیم به سمتش حرکت کنیم، هیچ شخصی جلومون نبود و دور برش هم کسی دیده نمیشد… . وقتی به سفینه خیلی نزدیک شدیم و خواستیم لمسش کنیم نیرویی عجیب به عقب هولمون داد و بعد از چند دقیقه سفینه بلند شد و به جای دیگه ای رفت… .

 

نتیجه این انشای زیبا : اون شب هیچ شبکه ای از این اتفاقات چیزی نگفت، حتی خانواده ی ماهم اون سردرد عجیب و بیرون رفتن ما یادشون نمیومد و من با سبحان فکر کردیم که بهتر باشه ماهم این قضیه رو فراموش کنیم…

 

انشا شماره 4 درباره آدم فضایی : ( علمی )

 

مقدمه انشا آدم فضایی : آدم فضایی ها موجودات ناشناخته ای هستند که اطلاعات زیادی درباره ی آنها در اختیار بشر نیست ولی به این اطمینان داریم که آنها در یک جای این جهان وجود دارند. اکثر انسان ها هنگام اندیشیدن درمورد موجودات فضایی به این فکر اند که آنها پوستی خاص وتیره،باچشمانی درشت و سیاه،یک دهن،بدون گوش یا باگوش های عجیب دارند…

 

بدنه انشا : اکثرا فکر می کنیم که آدم فضایی ها از علم و تکنولوژی بالایی برخوردارند،از انسان ها بسیار جلو تر هستند و می توانند از تمام حواس خود به خوبی و به طور کامل استفاده کنند و یا اگر همچون انسان ها برای پردازش اطلاعات از مغز استفاده میکنند می توانند از هردو نیمکره چپ و راست استفاده کنند. آیا تاکنون باخود فکر کرده اید که آنها کجا و درچه شرایطی زندگی می کنند؟ چه می خورند؟ آیا مایع حیات برای آنها نیز آب است؟ آنها به چه زبانی سخن می گویند؟ انسان ها توانایی مکالمه با آنها را دارند؟ کسی تاکنون نتوانسته به این سوالات پاسخ قطعی بدهد و تنها در صورتی که گونه ای از آنها را یافت کنیم یا نشانه هایی از آنها به دست آوریم می توانیم به بعضی از سوالات در این ضمینه پاسخ دهیم.

 

انشا شماره 5 در مورد آدم فضایی : ( سبک واقع گرایانه )

 

مقدمه انشا آدم فضایی :  تا آن جا که به یاد می آورم  از دوران بچگی همیشه از فیلم های تخیلی و فضایی خوشم می آمده است. از فیلم هایی که آدم فضایی های بد ! به آدم زمینی های خوب! هشدار می دادند که به زمین حمله خواهند کرد تا فیلم هایی که آدم فضایی های خوب از بخت بد به زمین برخورد می کردند و آدم زمینی های بد آن ها را تحت فشار یا آزمایش قرار می دادند.

 

بدنه این انشا : با این وجود که ظاهر آدم فضایی ها در فیلم های مختلف و با الهام از خلاقیت نویسنده و کارگردان به سبک خاص خودشان طراحی می شوند اما در ذهن اکثر ما آن ها موجوداتی بدون مو، با چشمان سیاه سرد و درشت، لاغر و سر بزرگ و البته ترسناک هستند و همیشه در هاله ای از ابهام و مه قرار دارند.

شاید سال ها قبل آدم فضایی ها برای من واقعی تر بودند، موجودات شروری که قصد تصاحب زمین، خانه و زندگی زمینی ها را داشتند، باید با آن ها مبارزه می کردیم و اجازه ورود و استفاده از منابع زمینی مان را به آن ها نمی دادیم.

اما به مرور که بزرگ تر شدم، آدم فضایی ها از زندگی واقعی من خارج شده و به فانتزی های ذهنم تبدیل شدند، اگرچه هنوز هم از دیدن فیلم های آدم فضایی لذت می برم.

گاهی به این فکر می کنم که آن آدم فضایی ها شاید هرگز واقعی نشوند و در حد فیلم های هیجان انگیز باقی بمانند اما ما آدم زمینی ها که واقعی هستیم، وجود داریم و زندگی می کنیم، اما از زمین و منابع سرشار آن سوء استفاده می کنیم، به طبیعت زیبای آن آسیب می رسانیم و هوای پاک آن را آلوده می کنیم.

 

نتیجه انشای زیبای آدم فضایی : ما زمینی ها اگر سال ها به همین رویه ادامه دهیم و خاک پاک این کره خاکی را آلوده کنیم آن گاه شاید به آدم فضایی هایی تبدیل شویم که برای به دست آوردن خاک، هوا و زندگی، دست به دامان کرات دیگر و حتی زمینی های آن کرات شده و به زندگی های آن ها دست درازی کنیم …

شاید ما آدم فضایی های فیلم های آن ها باشیم که با شرارت به سرزمین شان هجوم برده و آن را اشغال کنیم!!!

گاهی به نظرم می رسد در فیلم هایی که ساخته می شود ما سرگذشت خودمان را در سال های نه چندان دور به تصویر می کشیم!

 

انشا شماره 6 درباره آدم فضایی : ( سبک خاطره )

 

مقدمه انشا آدم فضایی : در دوران کودکی سوالی که برای همه ی ما پیش آمده این بوده که آیا آدم فضایی ها وجود دارند؟ برخی از ما ترس این را داشتیم که یک وقت آدم فضایی ها ما را با خود نبرند و برخی نیز می گفتیم چرا من را پیش خود نمی برید؟!

 

بدنه انشا آدم فضایی : من همیشه آرزوی دیدن یک آدم فضایی را داشتم و شب ها لب پنجره ی اتاق می نشستم و به آسمان سیاه و ستاره های چشمک زن نگاه می کردم و از همان جا با آدم فضایی ها صحبت می کردم.همیشه می گفتم که چرا من را به پیش خود نمی برید؟!

همیشه در کتاب های داستان کودکیم آدم فضایی ها را مانند موجودات عجیب و غریب معرفی کرده اند و من در تصوراتم ان ها را مانند موجوداتی سبز رنگ با سه چشم بزرگ و قدهای کوتاه می دانستم..

در همین شب هایی که باز هم با آدم فضایی ها حرف می زدم لب پنجره ی اتاق به خواب می رفتم و در خواب ،خود را در حجایی پر از چاله دیدم که پر بود از صخره ها و پستی بلندی ها ..

ناگهان مان موجود سبز رنگ تصوراتم را در واقعیت دیدم که به سمت من می اید و با زبان عجیب و غریب خود با من حرف می زند.من در آن لحظه بسیار خوشحال بودم که در نهایت به آرزویم رسیده ام،اما در همین حین از خواب پریدم و خود را لب پنجره ی اتاق دیدم ..

درست است که از این موضوع و این رویا سال ها می گذرد اما من هم چنان بعد از سال ها که به آن رویا فکر می کنم لبخند بر لب هایم می نشیند و در چشمانم ستاره ها دوباره چشمک می زنند.

نتیجه این انشای زیبا:  هیچ آرزویی دست نیافتنی نیست..بلکه این خود ما هستیم که بافکر های اشتباه آن ها را غیر ممکن می دانیم.این ارزو ها چه در رویا و چه در واقعیت ،رسیدنشان حقیقت دارد تنها کمی تلاش و انگیزه می خواهد.

 

انشا شماره 7 در مورد آدم فضایی : 

 

مقدمه: یکی از جالب ترین موارد برای اکثر آدم ها در دوران کودکی آدم فضایی است. گاهی آنقدر به این موضوع فکر میکردیم که در خواب، آدم فضایی و سفینه فضایی می دیدیم.

 

بدنه انشا آدم فضایی : به خاطر می آوردم در دوران کودکی، پدرم فیلمی در رابطه با آدم های فضایی تماشا میکرد.

شاید تماشای این فیلم در آن زمان بود که من را به دنیای خیالی آدم فضایی ها برد.

آدم هایی با چشمان درشت، دست و پایی لاغر با پوستی سبز.

شاید در نگاه اول از آدم فضایی ها میترسیدم چون از نظر ظاهر به آدم های روی کره زمین شباهت نداشتند.

آنها با ماشین هایی که به آن سفینه میگفتن در آسمان به این طرف و آن طرف حرکت می کردند.

تماشای آن فیلم اشتیاقم را برای مطالعه در مورد آدم فضایی ها بیشتر کرد.

در اینترنت به دنبال سرنخی از آدم فضایی ها میگشتم، تازه آنجا بود که متوجه شدم آدم فضایی ها فقط در تخیلات من نیستند و انگار انسان هایی زیادی هستند که به آنها فکر میکنند.

هنوز به طور قطعی مشخص نبود که آدم فضایی ها واقعا وجود دارند یا نه؟

هر چه بیشتر مطالعه میکردم، حسی متفاوت تر تجربه میکردم،اشتیاقی که با کمی ترس همراه بود.

جایی خواندم که برخی دانشمندان معتقدند که انسان ها نوادگان کسانی هستند که اولین بار روی مریخ زندگی میکردند و بعدها به زمین آمده اند.

 

نتیجه این انشای زیبا : در زندگی همه ی ما انسان ها موضوعاتی وجود دارد که خواسته یا ناخواسته در زندگیمان رخ میدهد و شاید بتواند آغاز اکتشافی جدید در این دنیای عظیم باشد.

همانطور که دیدن یک فیلم من را به دنیای ناشناخته آدم فضایی کشاند.

 

انشا شماره 8 درباره آدم فضایی : ( انشا کوتاه )

 

مقدمه: آدم های فضایی موجوداتی ناشناخته هستند  در نتیجه ما  اطلاعات زیادی راجع به آنها نداریم

 

بدنه انشا آدم فضایی : همه ما وقتی به کلمه آدم فضایی فکر می‌کنیم یاد موجودی با پوست مخصوص خود و تیره با چشمان درشت و سیاه و یک دهن و بدون گوش که در اکثر فیلم ها آن را دیده ایم می‌افتیم.

تصور اینکه یک آدم فضایی هم صحبت بشویم می تواند بسیار جالب می تواند باشد به طوری که ما حرف‌های او را نمی توانیم بفهمیم ولی اگر در ذهن خود تصور کنیم که حرف‌های آدم فضایی ها را می‌فهمیدیم از زندگی آنها می پرسیدیم که چگونه زندگی می کنند آیا آنها مثل انسان ها هستند آیا مثل انسان های متمدن هستند یا خانه دارند چگونه به زمین آمدند زندگی آنها چگونه است آیا با زبان حرف می زنند یا با اشاره سوالات زیادی که از آدم فضایی می توانیم بپرسیم آدم فضایی کابوس بعضی از کودکان است به طوری که هر شب کابوس آدم فضایی را می بینند که به خانه آنها حمله کردند و از گذشته فیلم های راجع به آدم فضایی ها ساخته شد که تقریباً همه آنها شکل خاصی داشتند و با چشمان درشت و سریع گرد و بیضی به چشم می آمدند

نتیجه : امیدواریم روزی برسد که انسان ها بتوانند با آدم فضایی ها ارتباط پیدا کنند.

 

انشا شماره 9 در مورد آدم فضایی :

 

مقدمه انشا آدم فضایی : چند تا آدم فضایی حوصله شان سر رفته بود. دوست داشتند بیایند و با آدم های زمینی دوست بشوند. آدم فضایی ها اخلاق آدم ها را نمی شناختند. آنها به زمین نزدیک شدند و وسط میدان شهر فرود آمدند.

 

بدنه انشا: آدمها از دیدن سفینه ی فضایی و آدمهای عجیب و غریبش خیلی ترسیدند. همه جیغ می زدند و فرار می کردند. ماشینها با سرعت ویراژ می دادند و سعی می کردند از هم جلو بزنند تا زود تر فرار کنند. آدم فضایی ها هر چه سعی کردند با آنها حرف بزنند، نشد.

آدم فضایی ها فکر کردن شاید اینها همهشان دیوانه اند. گفتند بهتر است برویم یک جای دیگر از زمین، شاید مردم آنجا حالشان خوب باشد. آنها دوباره سوار سفینه شان شدند و راه افتادند این بار اتفاقا وسط یک ارتش که همگی تفنگ داشتند فرود آمدند. ولی تا می خواستند از سفینه پیاده شوند آدمهای زمینی شروع کردند به شلیک کردن. آدم فضایی ها ترسیدند و دوباره سوار سفینه شان شدند.

آنها تصمیم گرفتند به سیاره خودشان برگردند چون حال مردم زمین خوب نبود.

فضایی ها سفینه شان را روشن کردند و راه افتادند . آنها به مردم زمین نگاه می کردند و برایشان دست تکان می دادند و می رفتند اما هیچیک از مردم زمین به آسمان نگاه نمی کرد.دل آدم فضایی ها گرفت. تا اینکه یکدفعه دیدند از داخل یک خانه ی قشنگ چند تا آدم که البته کوچک بودند، برای آنها دست تکان می دهند و هورا می کشند.

آدم فضایی ها انقدر ذوق کردن که تصمیم گرفتند یک بار دیگر روی زمین فرود بیایند. آنها با دقت به سمت همان خانه ی قشنگ رفتند. آنجا یک مهد کودک بود. سفینه فضایی روی دیوار مهد کودک نشست. آدم فضایی ها اول یواشکی به بچه ها نگاه کردند . بچه ها نه ترسو بودند، نه عصبانی! خیلی هم خوشحال بودند و می خندیدند. مثل اینکه هر کسی می توانست با بچه ها دوست بشود.

نتیجه : آدم فضایی ها از سفینه  بیرون آمدند . یک ساعت با بچه ها بازی کردند. انقدر بچه ها مهربان بودند که آدم فضایی ها اصلا دلشان نمی خواست دیگر به سیاره خودشان برگردند. اما یکدفعه در باز شد و مربی مهد وارد شد و شروع کرد به جیغ زدن. آدم فضایی ها خیلی سریع سوار سفینه شان شدند و جیم شدند. آنها یک عالمه عکس بچه های زمینی را برای دوستان فضایی شان به عنوان سوغاتی بردند

 

انشا شماره 10 درباره آدم فضایی :

 

مقدمه انشا آدم فضایی : زمانی که اسم آدم فضایی را میشنوم همیشه این تصور در ذهن من ایجاد میشود که روزی آنها را خواهم دید, همان موجودات عجیبی که با ظاهری ترسناک و چشمانی درشت و سر های بسیار بزرگ که به زمین آمده اند.

بدنه انشا : از آنجا که همیشه صحبت کردن در مورد فضا و آسمان هیجان انگیر است صحبت در مورد آدم های فضایی نیز بسیار جالب و جذاب است موجوداتی با ظاهری شگفت انگیز و دارای هوش بسیار بالا نسبت به انسان که در فضا زندگی میکنند یکی از آرزو های من دیدن آدم فضایی ها بوده، من همیشه در ذهن خودم آنهارا تصور میکنم که روزی با آنها حرف میزنم ولی آنها با زبان عجیب دیگر با من صحبت میکنند و من خوشحال میشوم که با آنها حرف زده ام هرچند که زبان آن هارا نمیفهمم.

 

انشا شماره 11 درباره آدم فضایی :

 

من که نمیدانم آدم فضایی چیست

حتما یک فامیلی است مثلا مهسا آدم فضایی شاید هم اسم یک دانشمند است .

یا به آدم های بزرگ و آهنی و غول پیکر میگویند آدم فضایی ولی انها که وجود ندارند!

چگیزخان مغول یک ادم غول پیکر بوده ولی همه میدانند که چگیزخان مغول زمینی بوده است.

پدرم میگویند اصلا چیزی به عنوان آدم فضایی وجود ندارد فقط تو کتاب ها وجود دارند. بعضی ها که روبات میسازند به روباتشان میگویند آدم فضایی

دیروز که به یک فروشگاه اسباب بازی فروشی رفته بودم یک پسربچه به مادرش گفت آن آدم فضایی را برایم میخری و مادرش هم قبول کرد.

چند روز پیش هم شنیدم که یه نفر به کره ی ماه سفرکرده او یک مسافر فضایی بوده است حتما وقتی برگردد یک آدم فضایی شده است.

ولی مادر آن پسر که نمیتواند ان رابخرد اصلا هم شبیه روبات نیست خارج از کتاب ها هم وجود دارد یک دانشمند فضایی هم است

 

انشا شماره 12 در مورد آدم فضایی :

 

مقدمه انشا آدم فضایی :  آدم فضایی ها پایه ثابت رویا های اکثر ماها هستند ، جالب است که در مورد این موجودات تاکنون فیلم های زیادی نیز ساخته شده است و داستان های بسیاری نیز در مورد آن ها شنیده ایم، اما آن طور که باید و شاید وجود آن ها احساس نشده است و حداقل تصویری مشخص از آن ها ثبت نشده.

 

بدنه این انشا : اگر هم ثبت شده است آنقدر نامفهوم و نامشخص است که در لیست تصاویر عجیب قرار نمی گیرد، نکته مهم این است که باید بدانیم آدم فضایی ها ممکن است وجود داشته باشند و در سرزمینی دیگر و در فضا و خارج از جو زمین زندگی کرده اند، حتی ممکن است در گذشته روی زمین حضور داشته و تغییراتی را نیز ایجاد کرده باشند. تمامی این اتفاقات ممکن است رخ داده باشد، اما هنوز هیچ اثری از آن ها به طور فیزیکی مشاهده نشده است.

کتاب های جذاب و جالب زیادی نیز در مورد این موجودات فرا زمینی نوشته شده که جنبه تخیلی دارند، در زمینه فیلم نیز رخداد های بسیاری مشاهده شده است، عده ای همواره تصور می کنند برخی از پدیده ها که روی زمین ساخته شده اند کار موجودات زنده فرازمینی است، مثلا اهرام مصر.

 

نتیجه انشا آدم فضایی : رویاپردازی بسیار خوب است و می تواند باعث گسترش زمینه های فکری و همین طور افزایش قدرت هوش باشد، اما مسئله دیگری وجود دارد که رویا پردازی های عجیب و غریب و داستان هایی که می شنویم همیشه واقعی نیست .

 

انشا شماره 13 درباره آدم فضایی :

 

مقدمه: آدم فضایی کوچک قصه ی ما به آسمان نگاه می کرد .او غرق در اندیشه بود. چراغ های سوال ، یکی پس از دیگری به خانه ی خاموش ذهنش روشنایی می بخشیدند. به سرعت به سوی پدر شتافت. پرسش های ذهنش بر روی کاغذ سخن جاری شد.

 

بدنه انشا آدم فضایی : پدر! آیا در کیلومتر ها آن سو تر، در کهکشان راه شیری، در زهره و زمین و زحل، موجودی هست که قلب در وجودش بتپد و خون در رگ هایش جاری باشد؟
پدر لبخندی زد و گفت آری. در آن دور دست ها ، موجودی است که قلبی مملو از علاقه و عشق و عاطفه در هستی اش می تپد و خونی به رنگ سرخ در رگ های غیرتش جاری است.

آنها موجوداتی لبریز از فهم و درک و دانایی هستند.موجوداتی که حق و عدالت و انصاف را از ناراستی ها جدا می سازند.موجوداتی که در جای جای سرزمینشان در پی یاری مظلوم اند.آنها انسان اند , انسان اشرف مخلوقات.
آدم فضایی قصه ما ساعت ها در آسمان رویا و خیال در حال پرواز بود تا تصمیم گرفت به زمین سفر کند. او بال های خود را گشود و راهی شد.روز ها و ماه ها و سال ها طول کشید تا به زمین برسد.در راه، سیاه چاله ها و ستارگان و شهاب سنگ ها از سرعت بی نهایت او می کاستند و بر انتظار می افزودند.
وقتی با ذوق و شوق بسیار پا بر زمین نهاد، بویی که استشمام می کرد او را آزار داد. این،بوی ناله های خاموش کودکان بی گناه است.بوی بی عدالتی و ناحقی که در تک تک این خشکی ها ریشه کرده. بوی سرد گرسنگی فقیران و غم فراق عاشقان
قدمی دیگر برداشت. اما صداهایی گوش خراش قلب کوچکش را تکه تکه کرد. صدای تلخ فریاد های مردم فلسطین و عراق و سوریه ها ،صدای رسای استعمار و تنفس آلوده ی زمین .

 

نتیجه این انشای زیبا: او در جای خود مات و مبهوت ماند.زیرا از زبان پدر چیز دگر شنیده بود. گویا سرزمین خیالش جهنمی بیش نبود. آدم فضایی کوچک ما به کهکشان خود بازگشت و تا سالیان سال به نوه ها و نتیجه هایش گفت که انسان ها ، دیگر انسان نیستند .

 

انشا شماره 14 در مورد آدم فضایی :

 

مقدمه انشا آدم فضایی : برای نوشتن از آدم فضایی باید به عمق خیالات و تصوراتم سفر کنم، همان جایی که آدم‌های فضایی دیگر حکم موجوداتی خیالی را ندارند و واقعیت می‌یابند. همان موجودات عجیبی که قدرت و هوش آن‌ها از انسان‌ها بسیار بیشتر است و همه ما آن‌ها را در ذهن خود با عجیب‌ترین ظاهر و خیالی‌ترین شیوه زندگی تصور می‌کنیم. آیا آدم فضایی‌ها هم عاشق می‌شوند؟ آن‌ها چه غذایی می‌خورند؟ آیا آدم فضایی‌ها می‌خوابند؟ هیچکس نمی‌تواند اشتیاقش را به آگاهی درباره زندگی و حیات در خارج از کره زمین انکار کند.

 

بدنه این انشا: همیشه فکر کردن درباره فضای خارج از کره زمین و دیدن سیارات دیگری که در کهکشان وجود دارند مرا به وجد می‌آورد. این که در سیاراتی دوردست و کشف نشده نیز حیات موجوداتی وجود داشته باشد که به تعبیری آن‌ها را فرازمینی می‌خوانیم. این که بشر به دانشی دست یابد که بتواند با موجودات فضایی در سیاره‌های دیگر تعامل پیدا کند و از علم حیرت‌انگیز آن‌ها برای پیشرفت کره زمین بهره بگیرد. به طور کلی وجود حیات در سیاره‌ای به غیر از کره زمین اسرارآمیز است. تصور درباره این که موجودات فضایی چگونه زندگی می‌کنند یا چه ویژگی‌هایی دارند بسیار جذاب است و انسان را به خیال‌بافی و رویاپردازی ترغیب می‌کند و پرنده ذهن آدمی را به سمت ناشناخته‌ها پرواز می‌دهد.

حتی اگر از تصور کردن هم بگذریم، همیشه تماشای انیمیشن‌ها یا فیلم‌ها و سریال‌هایی که درباره موجودات فضایی ساخته شده‌اند جذاب است؛ چرا که انسان را به دنیایی از پدیده‌های ناشناخته وارد می‌کند. البته این که موجودات فضایی واقعا وجود دارند، همان قدر که می‌تواند خیال‌پردازی بنماید، ممکن است واقعی هم باشد؛ چرا که علم انسان‌ها درباره فضا و معرفتشان از دنیای خارج از کره زمین بسیار اندک و سطحی است. دور از انتظار نیست که در این فضای پهناور که کهکشان‌های عظیم و سیاره‌های بزرگ و ستاره‌های دور دست را در خود جای داده، موجودات زنده‌ای هم وجود داشته باشند و خارج از کره زمین بتوانیم شاهد حیات موجودات فرازمینی باشیم.

از آن جایی که صحبت کردن از فضای خارج از کره زمین همیشه تعجب ‌برانگیز است، صحبت کردن درباره آدم‌های فضایی نیز می‌تواند بسیار جالب باشد. موجوداتی با ظاهر بسیار شگرف و هوش و توان بسیار زیاد که سوار بر سفینه ‌های فضایی فوق پیشرفته، در فضا از سیاره‌ای به سیاره دیگر می‌روند. چقدر جالب و شگفت انگیز است، اگر این موجودات فضایی روزی به زمین سفر کنند و انسان بتواند چهره حقیقی یک موجود فضایی را از نزدیک ببیند و حتی بتواند با او ارتباط بر قرار کند. بی شک این اتفاق می‌تواند پرهیجان‌ترین و جذاب‌ترین حادثه روی کره خاکی ما باشد. البته شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد چندین سال پیش انسان‌ها پیکر یک موجود عجیب‌الخلقه را روی زمین پیدا کرده‌اند که احتمال می‌رود بقایای یک موجود فرازمینی باشد.

 

نتیجه این انشای زیبا: در آخر باید بگویم از آن جایی که در این دنیا  همه چیز با شگفتی هر چه تمام‌تر آفریده شده، پس اصلا بعید نیست که بتوان حیات را در سیاره‌ای به‌ جز سیاره زمین هم دید. بنابراین ممکن است مفهوم زندگی و وجود موجودات زنده در کهکشان و سیاره‌های دیگر نیز حقیقت داشته باشد. اگر علم انسان در زمینه دانش نجوم و بررسی فضا به قدری وسعت یابد که بتوان این موضوع را به شکلی دقیق بررسی کرد و امکانی فراهم شود که دانشمندان بتوانند وجود یا عدم وجود حیات در سیاره‌های دیگر را تشخیص دهند، شاید مهم‌ترین گام در زمینه اکتشافات بشری برداشته شود و بتوانیم درباره فضای اعجاب‌انگیز و پرهیجان بیرون از کره زمین چیزهای بیشتری بدانیم.

 

انشا شماره 15 درباره آدم فضایی :

 

مقدمه انشا آدم فضایی : فضا و اینکه در آن موجوداتی غیر از ما وجود داشته باشد همیشه یکی از بزرگترین تخیلات انسان بوده است اینکه اصلا وجود دارند یا خیر؟ و در صورت وجود اگر آدم فضایی ها به زمین بیایند و بخواهند با مردم ساکن زمین ارتباط برقرار کنند چگونه است و اینکه آیا شکل هایی عجیب و غریب خواهند داشت و یا نه؟

 

بدنه این انشا: آدم فضایی ،منظور از آدم فضایی چی هست یا چی میتونه باشه

من که نمیدونم البته آن همه دانشمند هنوز کشف نکردن، بعد من با این معلومات کم و سطح سوادم که در مقابل آنها از یک بیسواد هم کمتر هست میتوانم بفهمم .

از آدم فضایی به نظره من چند نمونه میشود برداشت کرد:

نمونه اول آدمی که به فضا سفر کرده و این لقب نصیبت شده مثلا ما ایرانی ها وقتی میرویم سفر زیارتی، لقب آن شهر می آید کنار اسم مان و طرف میشود مثلا کربلایی محمد یا حاج حسین شاید این هم مثل آن هست و اسم آدم فضاییاینجوری هست که شده آدم فضایی

شاید هم نه شاید آدم هایی مثل ما تو فضا زندگی میکنند ، ولی خب مگه ممکنه ؟ مگه میشه مگه داریم بدون آب و غذا و حتی هوا
ممکن نیست آخر

شنیدم که آنجا در فضا نه آب هست نه غذا پس چطور آدمی یا موجودی میتواند زندگی کند یا اصلا نفس بکشد چون اکسیژن هم ندارند

جالبه احتمالا آن ها هم همینطور که ما مشتاقیم برویم سیاره شان آن ها هم کنجکاو هستد که بیایند زمین

اگه بیایند به خاطر زیبایی هایی که داریم فکر کنم خیلی از اینجا خوششان بیاید حتی بیشتر از سیاره خودشان .

یعنی شبیه ما انسان ها هستند که به آنها میگویند آدم فضایی

البته فکر نمیکنم آدم فضایی خیلی شبیه ما باشند همیشه در فیلم ها دیدم چهره های زشتی دارند ، تو بعضی فیلم ها شاخک هایی هم دارند

و همیشه هم میخواهند بیایند و زمین را نابود کنند یا انسان ها را از بین ببرند و جای انسانها را بگیرند

ولی من که میگویم خالی بندی هست اگر آدم فضایی میخواستند زمین را یا انسان ها را نابود کنند زودتر از این ها که ما عقلمان برسد انجامش داده بودند

نمیدانم شاید هم حق با آن ها است و من اشتباه میکنم .

ولی خب اگر اینطور بود و آدم فضایی ها میخواستند انسان ها را نابود کنند این همه فضانورد و انسان برای تحقیقات در مورده ماه و ستاره ها و بقیه سیاره های دیگه در سال نمی فرستاند فضا .

راستش به نظرم آدم فضایی خیلی از ما مهمان نواز تر و مهربان ترند ، چرا که کافی است فقط یک بار آن ها بیایند زمین و قیافه آنها با ما فرق داشته باشهدسریع نابودشان می کنیم یا اینکه بیهوششان میکنیم و میفرستیم ازمایشگاه تا دانشمندان تحقیقاتشان را شروع کنند که چی هستند

ساختار بدنشان چطوری هست و از کجا آمدند و کلی سوال دیگر

حالا فقط کافی هست آدم فضایی یک نگاه چپ به ما کنند دیگر تمام هست ماه و بقیه سیاره ها را به گلوله میبندیم

آخر کسی نیست بگوید دانشمندان عزیز بجای این کار با آنها دوست شوید تا شاید دوست های خوبی برای هم بشویم

 

نتیجه این انشای فوق العاده: اینجوری که شما مثل موش آزمایشگاهی داری آدم فضایی را آزمایشش می کنید اگر مهربان ترین موجود هم میشد باز هم از کوره در میرفتند و نابودتان میکرد چه برسد به اینکه میگویند موجودات خشن و ترسناکی هستند و از اول بفکر نابودی زمین اند .

 

انشا شماره 16 در مورد آدم فضایی :

 

مقدمه : موجودات فضایی ها تا چه اندازه واقعیت دارند؟ این سوالی بود از زمان های خیلی دور بشر از خودش میپرسید تا اینکه با بررسی هایی که انجام دادند بعد از چندین سال پژوهش متوجه شدند که درست است که هیچ علایم زندگی را در کره ماه پیدا نکرده اند ولی موجوداتی در سایر سیاره ها زندگی میکنند که شباهتی به انسان ها ندارند و ازین رو پی به ماهیت موجودات فضایی بردند.

 

بدنه انشا آدم فضایی : همیشه داخل انیمیشن ها و برنامه های تلویزیونی که میدیدم درمورد موجودات‌ فضایی حرف میزنند و یا نشون میدادند به این فکر میکردم که واقعیت دارند یا اینکه اینم مثل سوپر من از افکار انسان ها اومده است
ادم فضایی ها رو معمولا تو تصوراتم موجوداتی یه چشم تصور میکردم با قیافه هایی تقریبا ترسناک و با اخلاقی خبیثانه که میخواهند زمین رو نابود کنند.
نمیدونم شاید قضاوت بی مورد دارم میکنم ولی خب تنها تصوری که بعده دیدن برنامه ها از بچگی داشتم این بوده
ولی خودم میدانم که حقیقت نداره و در میان تمام موجوداته روی زمین خوب و بد وجود دارد مانند ما انسان ها
خیلی دوست دارم که یه روز با یکی ازین موجودات برخورد داشته باشم و تجربه کنم که دوستی با یه ادم فضایی چطور است.
آیا انها هم درکی از دوستی و دوست داشتن دارند و یا اینکه مانند رباط هستند البته این نظرم غیر منطقی است چرا که انها نیز مانند ما انسانها موجوداتی زنده هستند.
اگه یه روز یه ادم فضایی رو ببینم سعی میکنم بدون قضاوت کردن در موردش حتما باهاش هم کلام بشم.
خیلی افراد به ماه سفر کردند و خیلی قاطع گفتند که امکان زندگی درآنجا وجود ندارد پس چطور این ادم ها اونجا زندگی میکنند، چطور نفس میکشن شاید اصلا نیازی به اکسیژن ندارند اره درسته اونا مثل ما انسان ها نیستند و بودن یا نبود اکسیژن تاثیری توی زندگیشون نداره.

نتیجه این انشا : پس حتما زندگی کردن ما انسان‌ها همونطور که در ماه غیر ممکن است زندگی کردن انها هم در زمین میسر نیست.
و شاید مانند ما که بعضی از دانشمندان ما گاهی به ماه سفر میکنند انها نیز همانند ما کسانی را برای بررسی و شرایط زندگی به زمین میفرستند.

 

انشا شماره 17 درباره آدم فضایی :

 

مقدمه انشا آدم فضایی : آفریننده مهربان هنگام آفرینش کیهان ، در کهکشان راه شیری هفت سیاره قرار داد که یکی از آنها زمین، محل تولد انسان ها ست.

 

بدنه این انشا : چشم هایش را باز کرد ابتدا تار میدید؛ اما کم کم چشم هایش پذیرای روشنایی خورشید شدند. به سختی از جای برخاست به اطراف خود نگاه کرد به غیر ازگودالی عمیق چیزی توجهش را جلب نکرد. ناگهان غرق فکر شد و شب گذشته را به یادآورد! فهمید که از سفینه خود جا مانده است. ناگهان شروع به گریه کرد گویا فهمیده است که در زمین یکه و تنها مانده است.
مشغول گریه بود که صدای شاپرکی کوچک توجهش را جلب کرد و این جلب توجه آغاز دوستی شاپرک و آدم فضایی بود. آدم فضایی گفت: من در سیاره آدم فضایی ها تنها مانده ام… شاپرک لحظه ای به فکر فرورفت و با خود گفت : چقدر جالب! او انسان ها را آدم فضایی میداند و انسان ها نیز او را !
آدم فضایی و شاپرک مشغول بازی بودند که گلی را تشنه یافتند. گل به آدم فضایی گفت : برایم کمی آب می آوری؟ آدم فضایی پرسید: آب چیست؟ شاپرک گفت: با من بیا که بفهمی آب چیست… شاپرک و آدم فضایی برای گل تشنه آب آوردند. گل از آدم فضایی پرسید: تو انسان نیستی؟ آدم فضایی گفت : نه! گل گفت : اما هستی! آدم فضایی پرسید : چطور؟ گل ادامه داد: انسان بودن به معنای آدم بودن نیست. من مدت هاست تشنه ام و هیچ آدمی برای من اندکی آب نیاورد…اما تو آوردی پس تو انسان هستی!

 

نتیجه : در اصل انسان بودن به معنای داشتن دو پا و دو چشم و دو گوش نیست! به معنای زندگی در زمین نیست! انسان بودن یعنی انسانیت را در وجود خویش پرورش دادن!

 

انشا شماره 18 در مورد آدم فضایی :

 

مقدمه انشا آدم فضایی : بیش از چند ده سال است که هر از گاهی اخباری بشقاب پرنده ها و موجودات فضایی گزارش شده است. تا کنون هزاران برگ پرونده محرمانه برای اثبات وجود این پدیده ها تحت بررسی قرار گرفته اند ولی هنوز هم بسیاری از جوانب مربوط به فضایی ها ناشناخته باقی مانده است. موضع دانشمندان نسبت به این گزارشات نیز وضعیت را بغرنج تر مینماید. به نظر میرسد که آن ها میل دارند این حرف ها را رد کنند ولی باز هم چندان به حرف خود اطمینان ندارند.

 

بدنه این انشای جذاب : یه روز همه فامیل خونه ما دعوت بودن و همه میخندیدن من و پسر خالمم داشتیم بازی میکردیم و دیگه از بس که بازی کردیم خسته شدیم دیگه شب شده بود.

همه میخواستن بخوابن ما خوابمون نمیومد .پدر بزرگ بهمون گفت بیاید یه داستان براتون تعریف کنم دیگه همه نوه هاش دورش جمع شدن و پدر بزرگ برامون قصه ی ادم های فضایی میخواست تعریف کنه.
روزی روزگاری یه چند تا ادم های فضایی بود که میخواستن درباره زمین تحقیق کنن .

دو تا گروه بودن که یکی ازین گروها از ادمای زمین بدش میومد و دوست نداشت به زمین بیاد و یه عده اش هم زمینیا رو خیلی دوست داشت .

آدم های فضایی یه بار اومدن روی زمین و میخواستن با مردم حرف بزنن ولی ادما جیغ میزدنو فرار میکردن.
آدمای فضایی دیدن که اینا دیونن چشونه دیدن که نمیشه باهاشون حرف زد تصمیم گرفتن

برن به یه جای دیگه رفتن وسط ارتش هنوز که ننشسته بودن شروع به تیر اندازی کردن و ادمای فضایی تا دیدن اوضاع خراب شروع به فرار کردن همین که میخواستم به سیاره خودشون برن …

دیدن که یه چند تا از این ادما یه جایی وایستادن خیلیم ناراحت و غمگین بودن

اصلا حرکت نمیکردن ادم فضایی ها تصمیم گرفتن دوباره برگردن.

رفتن پیش اونا دیدن که فرار نمیکنن همینجوری وایستادن یکم جلو رفتن دیدن

اصلا حرکت نمیکنن و یهو یکی ازین ادما افتاد رو زمین و یه چند تا کلاغ
غار غار کردن پرواز کردن دیگه همه ی ادم فضایی فرار کردن و دیگه اصلا به زمین نیومدن

و آدم فضایی از ادما نترسیدن و با یه مترسک دیگه نمیخواستن به زمین بیان و ….

همه داشتیم میخندیدیم که یه نگاه به اطراف کردم که بابا عمو هام همه خوابشون برده …

بابا بزرگ یه خنده زد گفت هر موقع یه قصه میخوام تعریف کنم اینا خوابشون میبره ..

 

انشا شماره 19 درباره آدم فضایی :

 

مقدمه انشا آدم فضایی : تنها در خانه در حال آماده کردن خوراکی برای تماشای فیلم حمله ی آدم فضایی ها به زمین بودم.چراغ ها را خاموش کردم تا کمی هیجانی تر شود.روی مبل راحتی مورد علاقه ام نشسته بودم و منتظر شروع فیلم بودم.

 

بدنه این انشای زیبا : بعد از چند دقیقه فیلم شروع شد. هنوز ده دقیقه از شروع فیلم نگذشته بود که تلفن با صدای گوش خراشی زنگ خورد.تابه حال همچین صدایی در نیاورده بود!

تلفن را برداشتم ولی هیچ کسی پشت تلفن نبود.چندبار الو گفتم خواستم تلفن را قطع کنم،که صدایی آمد- فقط پنج روز وقت داری – این را مردی با صدای وحشتناکی گفت و قطع کرد.حدس زدم که مزاحم تلفنی بوده،پس بی خیال دوباره روی مبل نشستم و فیلم را تماشا کردم.صبح شده بود از خواب که بیدار شدم احساس ضعف کردم گفتم حتماً گرسنه ام.

بعد از خوردن صبحانه و یک دوش حسابی جلوی آینه رفتم تا کمی به خودم برسم.ولی چیزی توجّهم را به خود جلب کرد.دماغم کوچکتر شده بود!

شاید مسخره به نظر برسد ولی معلوم بود چون دماغ من کمی دراز و افتاده بود ولی الآن انگار عملش کرده بودم.به فکر این بودم که چگونه این اتفاق افتاد ولی هیچ جواب منطقی برای این اتفاق وجود نداشت.کمی بیشتر دقت کردم ولی اینبار به کل صورتم و به تغییرات دیگری پی بردم.رنگ قهوه ای چشمانم کاملاً سیاه شده بود.

کم کم داشتم می ترسیدم.چه اتفاقی برای من افتاده بود؟همین طور در حال فکر کردن بودم که تلفن دیشب یادم افتاد.یعنی امکان دارد؟ آن تلفن….؟ نه این اصلاً منطقی نبود ولی اگر واقعیت داشته باشد چه؟

روز بعد فرا رسید. آن روز بیشتر احساس ضعف می کردم. امیدوار بودم آن روز هیچ تغییری رخ ندهد ولی شانس با من نبود. رنگم پریده بود و انگشتانم دراز شده بودند!

روز دوم هم شروع خوبی برای من نداشت ولی احساس می کردم ذهنم رشد کرده. من کل روز را در خانه گذراندم. سه شنبه یعنی روز سوم فرا رسید. آن روز به آینه نگاه نکردم و مستقیماً به طرف حمام رفتم. دیگر نمی خواستم اتفاقات بدی را ببینم که باعث زشت تر شدنم می شدند. در حال شانه کردن مو هایم بودم که دیدم تمام موهایم روی برسم جمع شده اند. پریدم جلوی آینه واااااای نه من کچل شده بودم.

روز سوم را با غصه خوردن برای موهایم گذراندم. روز چهارم از راه رسید. آن روز نمی خواستم از تخت خواب بیرون بروم ولی حس گرسنگی مرا از اتاقم بیرون کشید.به آشپزخانه رفتم چیزی خوردم به اتاقم برگشتم و خوابیدم.آن روز هیچ تلاشی برای یافتن عیب و نقص هایم نکردم. انگار عادت کرده بودم. و اما روز پنجم! آن روز با اضطراب و نگرانی از خواب بیدار شدم. همه اش منتظر بودم اتفاقی بیفتد.جلوی آینه ایستادم و با دیدن خودم به وحشت افتادم.البته کمی هم خنده ام گرفت.خیلی بامزه و وحشتناک شده بودم.چشمان سیاه و درشتی داشتم.بدنم لاغر و استخوانی بود.سه انگشت داشتم و دماغ نداشتم.از همه بدتر کله ای اندازه ی کدو تنبل داشتم،یعنی دقیقاً شبیه فضایی های توی فیلم شده بودم.

خنده دار است نه؟ توی تمام این فکر ها بودم که یک چیزی محکم به سرم خورد و از هوش رفتم.وقتی بیدار شدم دیگر در خانه ی خود نبودم.اطرافم پر از فضایی های عین من بود.بیرون را نگاه کردم از پنجره ی سفینه بیرون را نگاه کردم و کره ی زمین را دیدم.من در فضا بودم.بعد از مدتی یکی از افرادی که انجا بود کنارم آمد و هشدار داد که مواظب باشم و سعی نکنم فرار کنم.از او پرسیدم که چه شده.او گفت که قرار است مارا به یک فضایی بفروشند تا ما برده ی او شویم به دستوراتش عمل کنیم.ولی من این را قبول نداشتم.

پس با زندانیان جمع شدیم و نقشه ی فرار کشیدیم.بعد از مدتی یکی از نگهبانان آمد.ما او را گرفتیم و من خود را جای او زدم.همه چیز خوب پیش می رفت ولی آن ها فهمیدند که من یک فضایی واقعی نیستم.برای همین فرار کردیم تا جایی پنهان شویم که یکی از در های سفینه باز شد و مارا به طرف بیرون کشید.

 

نتیجه این انشای زیبا راجب موجودات فضایی : چشمانم را بستم تا به آرامی بمیرم.ولی من می توانستم نفس بکشم چشمانم را به آرامی باز کردم تا ببینم چه خبر است ناگهان…..خود روی در تخت خوابم دیدم یکبار فهمیدم همه یک رویا بود.

 

انشا شماره 20 در مورد آدم فضایی :

 

مقدمه انشا آدم فضایی : شاید برای حرف زدن درباره فضا، بیشتر باید از قوه تخیلم استفاده کنم. اگر هم بخواهم درباره آدم فضایی‌ ها بگویم، باید بیشتر در خیالاتم فرو بروم. البته من هم مانند بسیاری از آدم‌ها تصور می‌کنم وجود آدم‌های فضایی تنها به افسانه‌ها برنمی‌گردد و تنها یک تخیل تو خالی نیست؛ چرا که هر تخیلی از یک واقعیت سرچشمه می‌گیرد و واقعی بودن آدم فضایی هم با توجه به اطلاعات اندک ما از علم نجوم و جهان خارج از زمین قابل توجیه است. حتی مستندها و فیلم‌هایی نیز ساخته شده‌اند که محوریت اصلی موضوع آن‌ها درباره حقیقی بودن آدم‌های فضایی است؛ موجودات تکامل یافته‌ای که به لحاظ هوش و دانش بسیار فراتر از انسان‌ها هستد.

 

بدنه انشای شماره بیست : من نیز مانند بسیاری از بچه‌های دیگر در کودکی، خیال و رویای سفر به فضا و گشت و گذار بین ستاره‌ها و سیاره‌های مختلف و البته رو به رو شدن با موجودات فضایی را در سر می‌پروراندم. آرزوی فضانورد شدن به خاطر شگفت انگیز بودن و مهیج بودن این شغل و مواجه شدن با دنیای واقعی از جنس خیال و حتی معاشرت و دوستی با موجوداتی که در سیاره‌های دیگر زندگی می‌کردند، بارها و بارها در ذهنم نقش بسته بود. تصور این که به واسطه دوستی با یک آدم فضایی یا گروهی از آن‌ها و استفاده از دانش سرشار و هوش فرازمینی آن‌ها، می‌توانستم کارهای محیرالعقول انجام دهم و حتی ناجی سیاره خودم باشم و با این توانایی‌ها زمین را به جای بهتری برای زندگی تبدیل کنم، بسیار شیرین و دلچسب بود.

خودم را در یک سفینه فضایی پیشرفته تصور می‌کردم؛ در حالی که لباس‌های یک فضانورد حرفه‌ای را پوشیده بودم و قرار بود با سرعتی فوق تصور به فضا پرتاب شوم. در میان سیاره‌ها و ستاره‌ها و اجرام آسمانی دیگر حرکت کرده و تک تک آن‌ها را با دقت بررسی کنم. سرانجام سیاره‌ای را فتح کنم و سفینه را در آنجا فرود بیاورم؛ با ورود من به آن سیاره، موجوداتی که در آن زندگی می‌کنند با عجیب‌ترین نگاه‌ها از من استقبال کنند و بعد هم رئیس این دنیای عجیب و غریب من را به حضور بخواند و همه اهل این سیاره من را به عنوان دوست خودشان بپذیرند. بعد از مدتی با شناخت من و سرزمینی که از آن می‌آیم، تنها قطره‌ای از دانش و امکانات خود را در اختیارم قرار دهند تا با آن بتوانم زمین را از اتفاقات بد حفظ کرده و آن را به زیباترین سیاره تبدیل کنم.

برای من خیال درباره فضا و آدم فضایی ‌ها یک رویای قابل لمس بود، یک رویای شیرین قابل لمس! گاهی هم با تصور اینکه در دل یک نیمه شب بارانی، سفینه فضایی عجیبی در نزدیکی خانه ما روی زمین فرود بیاید و چراغ‌های نورانی و صدای عجیبش مرا از دنیای خواب بیرون بکشد و به سمت خود دعوت کند، در تفکری عمیق فرو می‌رفتم؛ این که با باز کردن درب خانه عجیب‌ترین صحنه تمام عمرم را ببینم؛ یک آدم فضایی! یک آدم فضایی کوچک با عجیب‌ترین چهره ممکن که از قضا در این چهره مهربانی هم موج می‌زند. پس از آن باید متوجه شوم که سفینه‌اش خراب شده و به این سبب مجبور بوده در نزدیک‌ترین سیاره فرود بیاید و این سیاره زمین است. به او کمک کنم تا سفینه کوچکش را در گوشه‌ای از حیاط خانه ما پنهان کند و بعد به او برای تعمیر سفینه‌اش کمک کنم و سرانجام او به من برای قدردانی هدیه‌ای بدهد‌.

 

نتیجه این انشای زیبا : با وجود این که تمام این اتفاقات تنها در عالم رویا به وقوع می‌پیوندند، اما همچنان عقیده دارم که انکار وجود آدم‌های فضایی‌ها درست نیست. شاید این موجودات وجود داشته باشند و در دنیایی دیگر، دنیایی دور از زمین یک زندگی عجیب را سپری کنند. با اینکه تک تک این افکار رویاپردازی محض بوده، اما باید اقرار کنم سفر به فضا و مواجه شدن با آدم‌های فضایی شیرین‌ترین رویای من محسوب می‌شود.

 

انشا های ارسالی از کاربران راجب موضوع آدم فضایی برای ما :

 

انشا ارسالی تینا از تهران : ( انشا آدم فضایی )

 

دنیایی که در آن زندگی میکنیم بسیار وسیع و گسترده است
هیچ کس نمی تواند بگوید که غیر از ما انسان ها ، موجودات دیگری در کره های دیگر وجود ندارد .

یک روز که داشتم در باغ پدر بزرگم در میان درختان قدم می زدم ، صدای های عجیبی به گوشم خورد، خیلی حول و وحشت زده بودم و نگران ، داشتم فرار می کردم ، که لحظه ای با خود گفتم که یواشکی برم و ببینم چه خبره؟
آروم آروم راه رفتم و در پشت بوته ای نشستم و منتظر بودم ، همش فکر میکردم که الان یکی از پشت سرم می آید، اول فکر می کردم شاید انسان یا موجود زنده دیگری باشد.

بعد از کمی صبر کردن ، دیدم یه موجود کوچولو با چشمانی گرد و بزرگ ، دارد بالا و پایین می پرد و از داشتن وزن و اینکه چرا پرواز نمی کند ، خوشحال است، و با تعجب هی بالا و پایین می پرد .

کمی به اون نگاه کردم ، بعد از چند دقیقه ای 2 موجود دیگر به آنها اضافه شد ، هم می ترسیدم و هم خوشحال که مثل داستان هایی که خوانده بودم هستند ، بله آنها آدم فضایی بودند ، خیلی به انها نگاه کردم و مات و مبهوت و غرق در خود بودم که ناگهان چیزی از زیر پایم رد شد، و خیلی ترسیدم و فریاد زیادم که اونها متوجه شدند ، خیلی ترسیده بودم ، پاهایم می لرزید ، نمی تونستم فرار کنم .

 

آنها جلوتر آمدند و با خونسردی به من نگاه کردند و با زبان مخصوص به خودشان به من گفتند که کاری با شما انسان ها نداریم، وبا لهجه خاص خود گفتند: آیا دوست داشت با ما آمد ؟
داشت کم کم از آنها خوشم می آمد ، آروم بلند شدم و کنار آنها رفتم ، آدم فضایی ها مرا به سفینه فضایی که کمی آن طرفتر و در زیر زمین مخفی کرده بودند، بردند .

وای .. وای ، با خودم گفتم و خیلی متحیر بودم ، از آنها پرسیدم که از کجا آمده اند؛ و پاسخ دادند که از آن سوی ، سومین جهان خورشید بنام توریون آمده اند . خیلی خوشحال و هیجان زده بودم که احساس کردم کسی به پشتم و شانه هایم ضربه می زند ، خواستم نگاه کنم دیدم ، مادربزرگم برای صبحانه مرا بیدار می کند .

 

انشای ارسالی وستا از تهران : ( انشا آدم فضایی )

 

تق، تق، تق. این صدای بلند برای چیست؟
می دوم سمت پنجره ی اتاقم، به حیاط نگاهی می اندازم؛ چیزی نمی بینم؛ صدا قطع شده است.
نه!!! می بینم؛ صدا این بار وحشتناک ترشده.( هاهاها، هوهوهو، یوهو… )
صدا ازکجا می آید؟ به سمت چپم نگاه می کنم؛ به خانه ی همسایه مان. نورهای رنگی یکی پس ازدیگری می تابندواین صدا ها پشت سر هم تکرار می شوند.
شما می دانید این چیست؟ من می دانم؛ این صدای یک آدم فضایی ست واین نورها برای بشقاب پرنده اش است. ولی این آدم فضایی این جا چه می کند؟
آهان امده تا زمین را ببیند! شاید هم بنزین بشقاب پرنده شان تمام شده!
نه… امده تا همسایه ی ما را به فضا ببردو…
در تفکرات خودم غرق بودم که سایه ای روی پنجره افتاد وبه سمت در رفت؛ اوه، امده تا من را هم به فضا ببرد.
چه لحظات ترسناکی بود؛ قدی نزدیک دو متر داشت، وزنی حدود یکصد کیلو، با کله ای بزرگ وموهایی مثل پشم گوسفندان ایرانی، چشمانی خماروبینی بزرگ و وحشتناکی که سوراخهایش مثل تونل قطاربود.
وااای، درمی زند. در خانه را می زند؛ آیا در را به روی این ادم فضایی زشت و بی رحم وآدم خوارباز کنم؟
اخر امده من را به فضا ببرد. شاید هم امده من را بخورد! هرچه باشد او خوفناک است ومن را صدا می زند!!
چه عجب اسم من را هم می داند! پس با نقشه ی قبلی وبا برنامه ریزی امده.
چی!؟ خوب گوش می کنم چه صدای آشنایی! به سمت در می روم وبا هزار صلوات در را باز می کنم وچشمانم از تعجب گرد ولبانم تا بنا گوش به خنده باز می شود؛ آیا می دانید چرا؟

آدم فضایی وحشتناک، زشت وبی رحم وادم خواری که می خواست من را بخورد؛ پسر همسایه مان بوده که در حیاط خانه شان رقص نوری را که برای تولدش اماده کرده بود را امتحان می کرده وحالا امده بود تا مرا به تولدش دعوت کند.
به نظر شما ایا به تولد این آدم فضایی زشت بروم؟

 

انشای ارسالی نیوشا از کرج  : ( انشا آدم فضایی )

 

اگر روزی غول چراغ جادو به پیش شما بیاید و بگوید تنها میتوانید یک آرزو بکنید ، آن آرزو چیست؟
از خودم شروع میکنم!
اگر تنها میتوانستم یک آرزو بکنم ، یک آدم فضایی بزرگ ، قوی و با امکانات مجهزی که انسان ها هنوز آنها را اختراع نکردند و برایشان جای تعجب بود میخواستم و اینکه تمام دستورات من رو دونه به دونه انجام بدهد! انوقت میتونستم با یک تیر هزار نشان رو بزنم
اینگونه تفنگ کوچک کننده آدم فضایی ام را با خود به مدرسه میبردم و معلم هایم را کوچک میکردم! انوقت نه خبری از زنگ های زل زدن به تخته و گیج شدن بود ، نه خبری از امتحان…! اینگونه قهرمان تمام همکلاسی هایم میشدم
یا اینکه میتوانستم از آدم فضایی ام بخواهم یک لیزر چشمی برایم درست کند تا بتوانم همه چیز را با لیزرم پودر کنم انوقت یک فروشگاه بزرگ میزدم و هرکسی که از من خرید نمیکرد را تهدید به پودر شدن میکردم !
اصلا چه کاری است؟
به آدم فضایی ام دستور میدادم یک ربات غول پیکر زد گلوله برایم بسازد و انوقت خودم میتوانسم سرقت مسلحانه ای به بانک ها داشته باشم!!
یا حتی بهتر! میتوانستم جنگ جهانی سوم را راه بیاندازم! یا اینکه در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کنم! یا اینکه دانشمندارو مجبور کنم راه همیشه زنده بودن رو پیدا کنن!..
یا…

متاسفانه
خبر رسیده غول چراغ جادو فقط علاالدین رو دوست داره و سمت من نمیاد!
یعنی چی؟ انقدر خواسته هام ترسناکن؟
اصلا مهم نیست! راه های دیگه ای برای تبدیل شدن به یه رئیس جمهور جنگ جهانی راه اندازه معلم اندازه مورچه کن ، مُشتری پودر کُن و…
وجود داره!

پی نوشت : لطفا این صفحه از افکارم رو به دست معلم هام ندین.

 

انشای ارسالی آرتین از مشهد  : ( انشا آدم فضایی )

 

آدم فضایی که من میشناسم نه ان ابر قهرمان های فیلم های تخیلی شما است و نه یک ربات با تجهیزات به روزی است که در کتاب ها نوشته اند .

ادم فضایی که من سراغ دارم یک فرد سرد است و با هیچ انسانی گرم نمیگیرد ادم فضایی که من میشناسم بیشتر از 400 سال عمر کرده است و شغل های مختلفی را داشته است. او یک استاد دانشگاه است ،مانند انسان ها زندگی می کند . از قدرت هایش استفاده نمیکند و ماسکی بر چهره نمیزند او هم تمام احساسات را دارد ،گریه میکند، عاشق می شود ،میخندد،بیمار می شود ،دلتنگ و نگران می شود…
ادم فضایی من دیگر زمین خود را خانه خود می داند ،انسان را هم یک فرد ی می داند که فقط درخواست کمک دارد ،زندگی اش را بیهوده میگذراند .
ادم فضایی من مرگ انسان های خوب و بیگناه را با چشمان خود دیده است،عشقش را از دست داده است،او مرگ کودکان زیر 5 سال را دیده است،دیگر برایش همه چیز زمین عادی شده است،مرگ و خونریزی و جنگ و کشت و کشتار… دیگر وحشی بودن و طمع داشتن انسان ها برایش مانند پیام های بازرگانی حوصله بر شده است . او هر روز میبیند که یک کتاب یا یک فیلم درباره ی قدرت های ادم فضایی ها از زیر دست انسانهاساخته میشود،وهر روز میبیند در مدارس انشائی باموضوع ادم فضایی به دست دانش اموزان مینویسند و همه ی اینها هم به یک موضوع اشاره میکند یک ادم فضایی که جهان را نجات میدهد . در این حال که ان ادم فضایی به نادانی مردم پوزخند تلخی میزندو هرچه از ماندنش در زمین میگذرد میفهمد ک دیگر زمین جای زندگی نیست.

 

انشای ارسالی پانته آ از شیراز  : ( انشا آدم فضایی )

 

ادم فضایی ،منظور از ادم فضایی چی هست یا چی میتونه باشه من که نمیدونم البته اون همه دانشمند هنوز کشف نکردن بعد من با این معلوماته کم و سطح سوادم که در مقابله انها از یه بیسواد هم کمتره میتونم بفهمم .
از ادم فضایی به نظره من چند نمونه میشه برداشت کرد ، به ادمی که به فضا سفر کرده و این لقب نصیبت شده مثلا ما ایرانی ها وقتی میریم سفر زیارتی لقب اون شهر میاد کناره اسممون و طرف میشه مثلا کربلایی محمد یا حاج حسین ، شاید این هم مثل اونه و اسم فضایی اینجوریه که شده آدم فضایی ، شاید هم نه شاید ادم هایی مثل ما تو فضا زندگی میکنند ، ولی خب مگه ممکنه ؟ مگه میشه مگه داریم بدونه آب و غذا و حتی هوا
ممکن نیست اخه شنیدم که اونجا تو فضا نه آب هست نه غذا پس چطور ادمی یا موجودی میتونه زندگی کنه یا اصلا نفس بکشه چون اکسیژن هم ندارند جالبه ، احتمالا اونا هم همینطور که ما مشتاقیم بریم سیاره شون اونا هم کنجکاون که بیان زمین ، اگه بیان به خاطره زیبایی هایی که داریم فک کنم خیلی ازینجا خوششون بیاد حتی بیشتر از سیاره خودشون .
یعنی شبیه ما انسانها هستند که بهشون میگن آدم فضایی فک نمیکنم شبیه ما باشن همیشه تو فیلمها دیدم چهره های زشتی دارن ، تو بعضی فیلمها شاخکهایی هم دارند و همیشه هم میخان بیان و زمین رو نابود کنند یا انسان هارو ازبین ببرند و جای انسانهارو بگیرند ولی من که میگم خالی بندیه اگه اونها میخاستن زمین رو یا انسانها را نابود کنند زودتر ازینها که ما عقلمون برسه انجامش داده بودند نمیدونم شاید هم حق با اوناست و من اشتباه میکنم . ولی خب اگه اینطور بود و میخاستن انسانهارو نابود کنند این همه فضانورد و انسان واسه تحقیقات در مورده ماه و ستاره ها و بقیه سیاره های دیگه درسال نمیرفتن فضا .
راستش به نظرم اونا خیلی از ما مهمان نواز تر و مهربون ترند ، چراکه کافی فقط یه بار اونا بیان زمین و قیافشون با ما فرق داشته باشه سریع نابودشون می کنیم یا اینکه بیهوششون میکنیم و میفرستیم ازمایشگاه تا دانشمندان تحقیقاتشون رو شروع کنن که چی هستند ،ساختار بدنشون چطوریه و از کجا اومدند و کلی سوال دیگه ، حالا فقط کافیه اونا یه نگاهه چپ به ما کنند دیگه تمومه ماه و بقیه سیاره هارو به گلوله میبندیم اخه کسی نیست بگه دانشمندان عزیز بجای این کارا باهاشون دوست شین تا شاید دوستای خوبی واسه هم بشیم اینجوری که شما مثل موش ازمایشگاهی داری ازمایشش می کنین اگه مهربون ترین موجود هم میشد بازم از کوره در میرفتن و نابودتون میکرد چه برسه به اینکه میگین موجوداته خشن و ترسناکی هستند و از اول بفکره نابودی زمین اند .

 

انشای ارسالی محسن از تهران  : ( انشا آدم فضایی )

 

بدنه: فضایی ها ارتباط نزدیکی به ارتش علوم و سیاست های تحقیقاتی قدرت های جهانی دارند و این موضوع در برخی مدارک محرمانه موسسات سری دولت هایی همچون آمریکا مثل CIA و FBI وزارت اطلاعات ناسا NORAD ( فرماندهی دفاع هوایی آمریکای شمالی) وجود دارد.

برخی بر این باورند که این موسسات نه تنها از مجود فضایی ها آگاه هستند بلکه سعی دارند تکنولوژی هایی شبیه به تکنولوژی فضایی ها را نیز بسازند و ظاهرا به دانشمندان گفته شده است چشم خود را بر روی این موضوع ببندند و در نتیجه موسسات سری به راحتی آزمایشات مخفی خود را انجام میدهند.

لئو ناردو اسپرینگ فضایی شناس آمریکایی از طریق منبعی موثق (که میل دارد نامی از او ذکر نشود) مدرکی به دست آورد که حکایت از وجود موجودات فضایی داشت. این مدرک متعلق به شانزدهم جولای سال 1947 است و ظاهرا قطعه ای از یک شی پرنده است. در آن سال پس از کشف این شی وقتی واحد های نظامی و نیروی هوایی آمریکا این قطعه را مورد بررسی قرار دادند به این نتیجه رسیدند که به دلایل مختلفی ممکن نیست ساخت کشور آمریکا باشد و با اطلاعات دقیقی که دارند شوروی نیز نمیتوانسته آن را بسازد. وقتی کارشناسان نظامی آن شی را دقیق تر مورد بررسی قرار دادند قطعه ای شبیه به یک موتور اتمی داخل آن یافتند. احتمالا این نیروگاه شبیه به یک تبادل گر حرارتی عمل میکرده است. یک قطعه پرنده نیز در قسمت جلویی این شی قرار دارد. دلایلی در دست است که نشان میدهد این شی با کنترل از راه دور هدایت میشده است. آیا این وسیله دلیلی بر وجود آدم فضایی های کاملا پیشرفته نیست؟ و به گفته ی این محقق جالب اینجاست که آن موسسات سری ابر قدرت های دنیا از این وسیله بهره گرفته اند و از روی آن بمب های اتمی را ساختند.

 

انشای ارسالی زهرا از یزد  : ( انشا آدم فضایی )

 

امروز فهميدم آدم فضایی ها دروغ نيستند، توهم نيست.

در واقع وجود دارند و خيلى حضورشون ملموس تر از اون چيزيه که فکرش رو بکنى.

آدم فضاى چيز عجيبى نيست خداى نکرده تعجب نکنيد بگيد اين ديوانس!

نه در واقع دورو بر همه ى ما يه آدم فضایى هست!

بيايد راحت تر صحبت کنيم:

تا حالا شده تو مسافرت يا تو شهر يا هر جاى ممکن يه آدم رو با قد۱۸۰ سانتى متر ببينيد

با وزن معادل ۸۰ کيلو يا هر قد و وزنى که شما رويت کرديد راه بره و مثل

کمباين (وسيله کشاورزى براى جدا کردن محصول از ساقه)خوراکى موجود در دستش

رو ميبلعه و اضافاتش رو به اطراف پرت ميکنه جورى که انگار زمين قابليت بلعيدن

پسماند هاى اين موجود دو پا رو داره!!

آدم فضاى اون موجوديه که تو ترافيک سنگين انگشتش رو از روى بوق بر نميداره

به هر حال فضاييه ديگه شايد اونجا چيزى به اسم بوق و ترافيک وجود نداره

و اين يک پديده جذابه براش .

آدم فضاىی اون آدميه که ماهيتش مثله هواپيما رو زمينه که به هيچ دردى نميخوره

اما تمام تلاشش اينکه هرجا ميره يه گندى بزنه که ثابت کنه منم زنده ام .

ميخوايد مثال بزنم اووووو مثال زياده تا دلتون بخواد،تا حالا آدم هاى رو که جنگل ها رو آتيش ميزنن

ديديد يا اسمى ازشون شنيديد!؟!

اينها در واقع آدم فضاى هستن که نياز دارن يه پايگاه براى سفينه هاشون

رو زمين بسازن واسه همين جنگل هارو آتيش ميزنن !!

تا حالا آدم هاى رو ديديد که حيوان هاى خيابونى رو اذيت ميکنن و ميکشن!؟!

اره اينا همون آدم هاى فضاى هستن که معتقدند اين حيوونا براى جونشون ممکنه

خطرساز بشن بخاطر همين هر ساله تو جنگ با حيوانات با داشتن

نيروى بيشتر و تفکر منطقى تر!! پيروز ميشن .

از نشانه هاى شناختن آدم هاى فضایى اينکه که مدام دروغ ميگن ،دزدى ميکنن،

سر آدم کلاه ميزارن ،موجب آزار و اذيت همه هستن.

نميتونم بيشتر از اين در باره ادم هاى فضاىی بگم چون ممکنه همين گوشه کنار

يک فضاىی پيدا شه و باعث بشه خودم رو در معرض توهين تحقير و غيره قرار بدم .

فضایی ها در واقع ادم هاى عجيبى نيستن چون اينجا زندگى ميکنن

سبک زندگيشون باعث دردسر ما شده در واقع مثله موتور گازى ميمونن

پر سرو صدا اما به درد نخور که صرفا مصرف ميکنن و کثيف ميکنن و باعث به خطر افتادن

جون خيلى ها ميشن اينها همون آدم هاى هستند که هر کارى دلشون بخواد ميکنن

تهش ميگن قسمت خدا اين بود.

هم من هم شما هم اونها يه چيز مشترک داريم خدا!

در واقع اونها از خدا به عنوان ابزارى براى پاک کردن اثرات

مخربشون روى جامعه و طبيعت و ادميت استفاده ميکنند.

شايد چند سال پيش وقتش بود جهان پاکسازى شه از اين آدم هاى فضایی ها،

اما متاسفانه الان اينجا جميعت غالب رو فضاى ها تشکيل ميدند.

یادم رفت بگم، اينجا تو مرکز شهر چند دقيقه پيش يه ادم فضایى از ماشينش پياده شد

و رفت سمت يه ادم به نسبت نرمال بعد از اينکه کلى از کلمات فضایى

براى تخليه قليانات درونيش استفاده کرد از روش دوم فضاى ها ينى مشت و لگد زدن استفاده کرد

بعدش که ديد کلى فضایى دورش رو گرفتن و دارن از جسارت هاش فيلم تهيه ميکنن

تا به مقامات ارشد در سيارشون بفرستن دچار تهيج شد

و با يه سنگ زد تو سر اون ادم بى نوا که مدام داشت سر تکون ميداد و دورش ميکرد

وقتى افتاد زمين و دچار خواب عميقى شد از فرط خستگى!

ادم فضايي شوت آخر رو به عنوان تلاش براى اتمام کار حواله صورتش کرد

و اينجورى جمعيت آسوده خاطر شدن و با لبخند صحنه رو ترک کردند.

آدم فضایی ها در کنار ما زندگى ميکنند، اين چيزى که شما هر روز تو سطح شهر ميبينيد

در واقع آثار حضور فضایى ها در کنار ماست .

وگرنه انسان ها در واقع اينجورى خلق نشدن، انسان بودن چيزى جز خوب بودن نبايد باشه .

 

انشای ارسالی ایلیا از اهواز  : ( انشا آدم فضایی )

 

شنیده ام که زمین در برابر خورشید خیلی خیلی کوچک است و خورشید در برابر یک سیاره کوچکتر از آن است که حتی دیده شود و وقتی تحقیقات نشان داده است که سیاره های زیادی در دنیا وجود دارند به نظر شما با عقل جور در می آید که خداوند جهان را فقط برای ما آدم ها ساخته باشد که هنوز از پس خودمان هم بر نمی آییم. به نظر من آدم فضایی ها صد در صد وجود دارند همانطور که جن ها و سایر موجودات در جهان وجود دارند فقط ما هنوز آن ها را ندیده ایم.

جالب است بدانید طبق خبرهای رئیس جمهور روسیه می خواست اولین خبر رسمی وجود آدم فضایی در دنیا را بدهد که بسیاری جلوی آن را گرفتند، کشفیات زیادی در این باره انجام شده است ولی هنوز جرات آن وجود ندارد که آدم فضایی را به صورت رسمی به مردم بشناسند و وجود آن را تایید کنند، فیلم های سینمایی زیادی در کشورهای خارجی راجع به آدم فضایی نیز ساخته شده است که آن ها را بسیار شبیه به انسان ها می دانند ولی با علم و هوش بیشتر و تجهیزات نظامی بیشتر ولی نمیدانم چرا همیشه می خواهند جلوه آدم فضایی ها را بد درست کنند و همیشه آن ها در حال حمله کردن به زمین هستند، انگار آدم فضایی ها هم مثل خودشان جنگ طلب هستند و می خواهند کل دنیا را صاحب شوند، در فیلم ها آدم فضایی ها با قد بلند تر از انسان ساخته می شوند و صورت ناقص و ترسناک آن ها سلاح های نظامی قدرتمند تری دارند و اگر به زمین بیایند زمین را نابود می کنند، بچه که بودم فکر می کردم غیر از زمین فقط مریخ وجود دارد و همه آدم فضایی ها در آن جا هستند ولی بعدا فهمیدم نه تنها فقط مریخ وجود دارد بلکه آدم فضایی هم در مریخ نیست، در کل کاش روزی شود که آدم های فضایی به کمک آدم های زمینی بیایند، اصلا اگر قرار است آدم ها اینقدر خودشان را به نابودی بکشانند همه انسان ها را از بین ببرند، باز من تاکید می کنم که آدم فضایی وجود دارد، بچه تر هم که بودم زیاد خواب آدم فضایی میدیدم.

بعضی وقت ها که به آسمان خیره می شدم انگار منتظر بودم آدم فضایی ها مانند شهاب سنگ ها از آسمان فرود بیایند و میدانستم می توانم با یکی از آن ها دوست صمیمی شوم و برایم از عجایبت کشف نشده دنیا بگوید ولی حیف که این آرزو کودکی هنوز به واقعیت تبدیل نشده است.

 

انشای پایانی ارسالی از دوست خوبمون نازنین از کرج : ( انشا آدم فضایی )

مقدمه : هرجایی را که می نگرم  را گرد و غبار گرفته، به سختی می توانم نفس بکشم . محصولات کشاورزی یکی پس از دیگری از بین می روند و شرکت های بزرگ مثل برگ های پاییز به زمین می خورند . خورشید دیگر مثل گذشته مهربان نیست . خورشید را آنقدر عصبانی کرده ایم که الان دارد ما را می سوزاند.

 

بدنه: اینجا دیگر جای زندگی نیست . زمین دیگر صبرش تمام شده و نمی تواند ما را تحمل کند . زمین حس مادری را دارد که بچه هایش بزرگ شده اند و نه تنها به حرف هایش گوش نمی دهند، بلکه در روی او هم ایستاده اند.باید زمین را هرچه زودتر ترک کنیم . به خاطر خودمان و هم به خاطر زمین.

بله. درست سرموقع آمده اند؛ آدم فضایی ها را می گویم. آسمان پر از سفینه های آن ها شده است.با عجله سوار یکی از آن ها می شوم تا هرچه زودتر فرار کنم.دختر همسایه هم هست.به جز ما دو تا ، بقیه آدم فضایی اند ، موجوداتی لاغر با چشمانی درشت و بدنی آبی رنگ. هر موقع هم که از آن ها می پرسم کجا می رویم ، سرشان را بر می گردانند و جوابی نمی دهند.

در یک لحظه ، هزاران سفینه به پرواز در می آیند.زمین بیچاره از فضا به طرز خارق العاده ای زیبا است و به نظر می رسد بهترین مکان برای زندگی انسان هاست ولی در حقیقت اینطور نیست.مثل خیلی چیز های دیگر.ای وای ! چه شده؟سفینه ها از هم جدا می شوند و هر یک به جهتی متفاوت می روند.یعنی دیگر پدر و مادرم را نمی توانم ببینم؟آه . چه قدر بد!

در ابتدا فکر می کردم قرار است همگی به مریخ برویم ولی نه این طور نیست. کم کم داریم از منظومه شمسی خودمان خارج می شویم و همان طور که داریم از جایی خارج شویم ، به سیاه چاله بزرگی هم نزدیک می شویم. سرعت مان سریع تر و سریع ترمی شود.انگار داریم با سرعت نور می رویم. نمی دانم چه بلایی سر فرمول های انیشتن آمده ولی ما داریم با سرعت نور به سمت آن طرف سیاه چاله می رویم.چشمانم کم کم دارد به سیاهی می رود.چرا سرم دارد گیج می رود ؟

نتیجه : با صدای گریه دختر همسایه از خواب بیدار می شوم.هنوز به نبود خانواده اش عادت نکرده .به من می گوید حتی یک نفر هم اینجا نیست. دلداریش می دهم و می گویم زندگی همین است. ولی در درونم به این فکر می کنم زندگی با ما بی رحم است یا ما با آن بی رحم بوده ایم!همیشه می خواستم بدونم انسان های اولیه چطور آدم هایی بودن.حالا دیگه خودم یه انسان اولیه هستم. پایان انشای من راجب آدم فضایی ها

 

نظرات و انشا های قشنگتون راجب آدم فضایی و موجودات فضایی رو زیر این پست با ما به اشتراک بزارید 

 

دیدگاه ها 3 دیدگاه
  1. ???
    در تاریخ 1400\/10\/21 :

    ‌انشا ی شماره 3 خیلی خوبه ولی به موضوع ربطی نداره موضوع انشاادم فضای هست نه سفینه 👌

  2. مبین
    در تاریخ 1400\/09\/08 :

    منون از زحماتتون واقعا جالب بودن دست همگیتون درد نکنه

  3. کیمیا
    در تاریخ 1400\/07\/14 :

    خیلی ممنونم عالی بود

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *