خانه » مطالب درسی » انشا درباره پرواز بدون بال صفحه 81 کتاب نگارش نهم

انشا درباره پرواز بدون بال صفحه 81 کتاب نگارش نهم

انشا پرواز بدون بال صفحه 81 نگارش نهم
4.3/5 - (39 امتیاز)

در این مطلب از سایت برای شما انشا پرواز بدون بال که در صفحه 81 کتاب نگارش پایه نهم خواسته شده را آماده کرده ایم امیدواریم مورد پسند شما همراهان سایت درس کده قرار بگیرد

 

قالب های این مجموعه انشا در قالب طنز , قالب غیر طنز , قالب نوشتاری , قالب گزارش , قالب ادبی , قالب نامه غیر رسمی , قالب داستانی , قالب خاطره و … میباشد

 

نام انشا: پرواز بدون بال

کتاب: نگارش نهم

صفحه: 81

 

انشای شماره 11 ( انشای آخر ) با رعایت مقدمه , نتیجه و بدنه به درخاست شما دوستان اضافه شد برای مشاهده به آخر متن مراجعه کنید

 

انشا پرواز بدون بال صفحه 81 نهم ارسالی از کاربران سایت: ( قالب ادبی )

 

گاهی برای پرواز کردن نیازی به وجود بال و پر نیست !

 

انسان هم همیشه رویای پرواز مانند پرندگان را داشته است .. رویای اینکه آزادانه و رها از هر چیز مزاحم روی زمین در دریای آبی رنگ آسمان پر بکشد و پرواز کند..

پرواز بدون بال امکان پذیر است! چرا که نه؟ پرواز از نوع مادی ‌را که فکر کنم همه با آن آشنا هستند.. مانند بالن ، هواپیما و … ولی پرواز از نوع معنوی از تمامی آن ها بهتر است

میدانید مانند چه کسانی؟ مانند شهدایی که در راه خدا ، مردمان ، و سرزمینشان جانشان را فدا کردند و به پرواز معنوی رسیدند که جایگاه بلند و بالایی در پیش خدا دارد و پرواز بدون بال واقعی به این معناست
پرواز های بدون بال دیگری هم وجود دارد ! مانند پرواز روح انسان .. مثلا به آرزو هایی که ما از قبلا داشته ایم و یا به آینده ای در پیش رو داریم فکر کنیم
به آسمان خیره شده ای ؟ دقت کرده ای که چرا برخی از ستاره ها درخشان ترند و برخی تیره تر؟؟؟

این یک نوع پرواز بدون بال است !! چرا که تو با پرواز در تفکراتت غرق شده ای ..
چرا برخی انسان ها افسوس میخورند که بال ندارند و نمیتوانند پرواز کنند؟

این انسان ها باید بدانند که خداوند قدرت و برتری به ما نسبت به پرندگان داده است که حتما حکمتی درون آن است..:)
ما میتوانیم با خیالات پرواز کنیم ، پرندگان هنگام پرواز زود خسته میشوند ولی ما هر وقت ، هر موقع و هرکجا که بخواهیم میتوانیم همراه با تفکرات و آرزو های خود پرواز کنیم .. به قول قیصر امین پور مگر همیشه باید پرواز را در چارچوب یک دریای بزرگ و ابر های متحرک در آن دید؟..
آری پس میشود بدون بال هم پرید فقط انگیزه میخواهد .. همین!!

 

انشا پرواز بدون بال صفحه 81 نهم ارسالی از کاربران سایت (نازنین) : ( ادبی )

 

اوایل پاییز بود…
و نیمه های شب …. که احساس سبکی میکردم
تنها صدایی که از اطراف می آمد صدای هو هوی آرامِ باد و صدای ترس انگیز و آرامی که از حنجره ی پرنده ای شب بیدار می آمد…
دلم هوای پرواز کرده بود…
پروازی از جنس آرامش…
پروازی سبک که هیچگونه نگرانی درش وجود ندارد…
حالا دیگر بادی نمیوزید و صدای چیک و چیک های زیبای باران بود که در صدای وحشتناک و آرامِ همان پرنده ی شب بیدار گم میشد…
دیگر چشمانم تاب باز ماندن نداشت نیمه شب بود ، دیگر بایدخود را به بال های نامرئی خواب میسپردم…
چشمانم را روی هم گذاشتم …
چند لحظه نگذشته بود که احساس آرامشی عمیـق تمام وجودم را در بر گرفت و دیگر سبک بال شده بودم خود را مشاهده نمودم که از جنس سایه هستم سایه ای غلیظ از جنس آرامش… خواب نبودم!…
انگار که هیچگونه وزنی نداشتم .
من در هوا معلق بودم حسی که من در آن لحظات شیرین داشتم قابل تصور نیست و نخواهد بود…
خود باید آن را تجربه کرد تا شیرینی آن ثانیه ها را درک کنید…
من در آن ساعت از شب فقط و فقط روحی بودم متحرک ، سبک بال ، آرام و بدون استرس و نگرانی …!
از جنس سایه بودن در حالی که متحرک هستی…
همانند پرنده ای هستی که بی بال و سبک در دست باد و بدون زره ای خستگی…
آرام…

 

انشا شماره ی یک در مورد پرواز بدون بال: ( قالب ادبی )

 

حتما تا به حال سوار بر هواپیما در کرانه های آسمان پرواز کرده اید.ولی با شما با این که در درون هواپیما نشسته بودید،لذتی باور نکردنی را بدست آوردید ولی تنها پرندگانی که در آسمان آبی پرواز می کنند می توانند لذت واقعی پرواز را بچشند.تنها این موجودات خداوند هستند که می توانند این احساس سبکی استثنایی را تجربه کنند.در زمان کودکی زمانی که شخصی جان خود را ازدست می داد بزرگتر ها به ما می گفتند که او پرواز کرد و رفت پیش خدا !چه می شد؟چه می شد اگر انسان هم مانند لک لک ،گنجشک و هزاران پرنده ی دیگر انسان هم بال و پری می داشت و همه آدم ها می توانستند این رویای دیرین و کهن بشریت را تجربه کنند.در زمان خردسالی اگر از کودکان سوال کنید که در آینده می خواهند چه شغلی را انتخاب کنند به یقین اکثریت آن ها می گویند که خلبانی را از بقیه کار بیش تر دوست می دارند.بی تردید علت آن که کودکان ذهنیت زیبایی را نسبت به پرواز دارند.بدون شک زمانی که به آسمان آبی و بی انتها نگاه و نظر می کنند عاشقانه خواستار این بودند که لحظه ای جای پرندگان می بودند.
برخی از همین افراد وقتی بزرگ می شوند رویای شیرین خود را بدست فراموشی می سپارند و دنبال کاری دیگر می روند و نه برخی همین عشق به پرواز را در ذهن خود نگه می دارند و به این آرزویشان می رسند.
بعضی دیگر از مردم عارف هم پرواز را دو نوع می بینند:1-مادی 2- معنوی
پرواز مادی را به وسیله هواپیما و… انجام می دهند و پرواز معنوی را با عبادات مخلصانه در راه ایزد منان.راه اول راه پرواز به سوی آسمان پر از زیبایی است که مخلوق پروردگار است و راه دوم راهی است که با آن می توان به سوی آفرییننده جهان پر کشید که همین نوع پرواز بهترین پرواز است.
کلام آخر این که همه نوع پرواز زیباست.
آرزوی من این است که:
همانند پرنده ای در آسمان، شناور باشم و مانند عابدی مخلص به سوی خدا پر بکشم

انشا پرواز بدون بال

 

انشا شماره ی 2 در مورد پرواز بدون بال: ( قالب ادبی )

 

از من از پرواز میپرسی ؟! از منی که به زمین چسبیده ام ؟! از منی که بلندی دستم حتی به خوشه ی انگور درخت حیاط مان هم نمی رسد؟! از منی که اسیر این دنیا شده ام؟!
قناری ای که شبش را در قفس صبح میکند از پرواز چه می داند؟ انسانی که اسیر جسم خاکی و نیازهای خود است ، چطور میتواند پرواز کند؟
پرواز را باید از عقاب بپرسی! آنگاه که بال می گشاید ؛ و آنگاه که از فراز کوه ها ، قله ها ، دره ها ، دشت ها و صحراها می گذرد ، و آن هنگام که به سمت بینهایت پرواز می کند و روشنی را به چشم خود در بیکران آسمان ها می بیند ؛ و هنگامی که به زمین و هر چه روی آن است از بالا می نگرد ، لذت پرواز را باید از جانباز ویلچرنشینی پرسید که دست و پاهای خود را اهدا کرده تا همچون جعفر طیّار دو بال بهشتی داشته باشد!
برای پرواز دنبال بال و ملخ و پروانه نگرد ؛ پرواز ، دل میخواهد ؛ آنگاه که دل از دنیا و متعلقاتش کندی ،پاهایت نیز از زمین جدا خواهد شد ، روحت نیز سبک خواهد شد و به پرواز در می آیی بدون آن که خودت حس کنی و پرواز یعنی این!

انشا پرواز بدون بال

 

انشا شماره ی 3 در مورد پرواز بدون بال: ( قالب علمی – ساده )

از سال ها پیش بشر همواره دنبال راهی برای پرواز کردن بود. او بار ها آزمایش کرد، ساخت، شکست خورد اما باز ناامید نشد. هر وقت که به پرندگان نگاه می‌کرد امید بیشتری برای پرواز کردن به دست می‌آورد. آن قدر تلاش کرد که بالاخره توانست برای پرواز کردن اولین هواپیما ها را بسازد.

وقتی که بچه بودم به پرندگان نگاه می کردم ، افسوس می‌خوردم که چرا من بال ندارم ؟ چرا نمی‌توانم مثل آن ها پرواز کنم؟

بزرگ تر که شدم ، وقتی متوجه شدم که توانایی هایی که من دارم بیشتر از آن هاست ، تصمیم گرفتم که دیگر افسوس نخورم و به جای آن از پرندگان مهاجری که با تغییر فصل ها ، صد ها کیلومتر را برای رسیدن به مقصد خود طی می‌کنند درس بگیرم. از کنجکاوان پرواز و از مخترعین اولین هواپیما ها درس بگیرم.

درس بگیرم که رسیدن به مقصود‌ها کار ساده‌ای نیست. برای رسیدن به آن ها باید صد ها بار شکست خورد و هر بار امید بیشتری به دست آورد.

انشا شماره ی 4 در مورد پرواز بدون بال: ( قالب انشا ساده کوتاه )

 

پرواز برای هر کس به معنی خاصی است برای مثال یک فرد نیازمند پرواز را در رهایی از مشکلات این دنیا میداند. ولی در عین حال یک فرد غنی شاید از شنیدن کلمه ی پرواز به فکر داشتن یک هواپیمای شخصی بیافتد.
یکی از بهترین معانی پرواز و اوج گیری در زمان جنگ اتفاق افتاد که رزمندگان طوری پرواز کردن که به بالاترین نقاط رسیدند و سربلند شدند.
در کل کلمه ی پرواز حس خوشایندی به هر انسانی میدهد.
امیدوارم همیشه مانند عقاب اوج بگیرید.

انشا پرواز بدون بال

 

انشا شماره ی 5 در مورد پرواز بدون بال:  ( قالب ادبی )

 

پرواز شاید توصیفش با زبان آدمی کمی دشوار باشد ! از آنجا که پرواز برای تمامی خلایق خداوند معنای خاص دیگری دارد ، نمی توان آنرا واژه ای با تشریح کاملا مطلق دانست . همان گونه که مشهود است ؛ پرواز برای یک حیوان با نام پرنده امری کاملا معمول است . حقیقتا کلیه ی هستی وی در یک عمل خلاصه می شود و نیز خواهد شد و البته آن پرواز است . برای یک مثال ؛ یک عارف و خدا شناس حقیقی حاجتی مگر پرداختن با یزدان ، پروردگار جهان ، ندارد و همانا این معراج همان پرواز است ! آری پرواز همان گونه که وجودت می گوید تنها بال زدن در آسمان نیست بلکه پرواز درونت را به آسمان های بی انتها می برد … راستش نمی توان بیش از این ساده آنرا معنا کرد . سروده ای از حسین سنگری بر دفتر اشعار افزوده شده است و این دو بیت گزیده ای از ابیات زیبای وی در خصوص پرواز است :

به من آموختی پریدن را رسم شیرین پر کشیدن را
رفته ای تا بفهمانی عاشقی دل بریدن از دنیاست

شهیدان همگی پر کشیدند ؛ پر کشیدند تا آن بالای بالا … کاش می شد ! اما نه این بار ای کاش و شاید ها بلند پروازی ذهن نیست ! می بایست دست در دست آنان بگذاریم ، گویی می دانم قضایا چیست . اگر که بال هایت بی پروا باشند ؛ رو انداختن به بنده دیگر چه حاجتی است ؟ خداوند همان آشنای تو در آن بالاست …
بگذار صداقت را بار دیگر تعریف کنیم ؛ خداوند فطرتی در تو نهاد و گویی آن فطرت علوم عالم را همه در بر دارد ! مگر از خاطر برده ای آن فطرت چیست ؟ همان دو بال یک پرنده است ، پس پر بکش بدان آسمان ها .

انشا پرواز بدون بال

 

انشا شماره ی 6 در مورد پرواز بدون بال:  ( قالب علمی , ادبی )

 

پرواز، واژه رویایی بشر از پیدایش تمدن انسانی بوده است . انسان همواره کوشیده است تا به بی کران ها برسد . ساخت وسایلی که او را به این هدف برساند اهمیت این مسئله را مشخص می کند .
کسانی بوده اند که برای پرواز به بی کران انسانیت کوشیده اند . کمال انسانی و مدارج بالای الهی را بدست بیاورند. عارفان ،شاعران و نظریه پردازان علوم فلسفی و روحانیون مذاهب الهی و غیر الهی مهم ترین دغدغه ی فکریشان پرواز به اوج انسانیت بوده و هست . اما علاوه بر این اقشار خاص تمام انسان ها در ذات خود مایل به پرواز هستند پروازی که گاه محقق می شود گاه خیر .
زمانی که هدف پرواز است ، مابقی امور به وسیله تبدیل می شوند ،حتی خود انسان . زیباترین و کامل ترین وجه بشریت حالت پرواز اوست پس بکوشیم هدف را سرلوحه ی زندگی خود قرار دهیم نه ابزار ها را . . .
“پرواز را به خاطر بسپار . پرنده مردنی است ”

انشا پرواز بدون بال

 

انشا شماره ی 7 در مورد پرواز بدون بال: ( قالب ساده )

 

تصور شما از پرواز چیست؟ آیا پرواز تنها مختص موجودات بالدار است و دیگر موجودات هیچگاه نمی توانند پرواز کنند. انسان سالها در آرزوی پرواز بوده و چه بسا خطر هایی که در این سفر تجربه ننموده است. انسان در این راه وسایلی چون بالن هواپیما و هلی کوپتر و … را اختراع کرده است که تمام این ها حاکی از علاقه ی بی نظیر انسان به پرواز است. و اما دلیل این علاقه ی بی نهایت انسان به پرواز چیست؟ شاید انسان خود را در آن شرایط به خداوند نزدیکتر می داند ولی ما امروزه می دانیم که نزدیکی به خداوند در فاصله نیست بلکه به میزان اعتقادات و نحوه شناخت خداوند مربوط است و پرواز انسان به داشتن بال و پر نیست بلکه به قلب و روح پاک و خالص است

پایان…

انشا پرواز بدون بال

 

انشا شماره ی 8 در مورد پرواز بدون بال:  ( قالب ادبی )

 

نمی دانم که از پرواز چه می دانی ، ولی امیدوارم آنچه که در ادامه می خوانی آنچه باشد که خواهی دانست.
پرنده ای را دیدم که اوج گرفته بود،اما دیگر بالش شکسته است، با این حال بازهم سعی می کند اوج بگیرد و به مقصدش برسد.هواپیمایی را دیدم که سوخت نداشت اما مسافرانش را به مقصد رسانده بود، وهر لحظه منتظر مقصد بعدی بود تا دوباره شانس خود را در آسمان امتحان کند.
اماروزی پروازی را دیدم که اوج نداشت.این پرواز ما انسان های عادی در زندگی مان است .پروازی که نه اوج دارد و نه مقصد. اصلاً آیا تا به حال پرواز کرده ایم؟! ازکجاشروع کرده ایم وحال کجاایستاده ایم؟ تا به حال فکر کرده ایم که چگونه زیبا پرواز کنیم و اوج بگیریم؟
می خواهی بدانی که زندگی خوب چیست ؟اگر جوابش بله است، بشین و بیاندیش که پرواز انسانی که درآن اوج می گیردو برای رسیدن به مقصد تلاش می کند،هر چند که پروازش به شکست منجر شود، چقدر زیبا تر است از پروازهای پرنده ای که همه پرواز هایش به موفقیت منجر شده است.

 

سایر انشا ها در ادامه ی این مطلب.. 

 

انشا شماره ی 9 در مورد پرواز بدون بال: ( قالب ادبی )

 

بچه که بودم آرزو داشتم در آسمان پرواز کنم. به پرنده ها که نگاه می کردم از طرفی از پروازشان لذت می بردم و از طرفی دلم می خواست حتی اگر یکبار هم شده، جای آن ها در آسمان پرواز کنم! پرواز در میان ابرها چه حس قشنگی است. اما چه کنم که بالی برای پرواز نداشتم.در حیاط خانه مان دست هایم را مانند پر پرندگانمی گشودم و دور تا دور حوض می دویدم تا شاید پاهایم از زمین جدا شوند و پرواز کنم!

افکار دوران کودکی چه قدر سرشار از تخیل بودند! یکبار با هواپیما به مسافرت رفتیم. هواپیما که بلند شد احساس کردم از زمین جدا شده ام. انقدر خوشحال بودم که حد نداشت.

از شیشه که به بال های هواپیما نگاه می کردم، با خود گفتم بال های هواپیما شبیه سازی شده از بال پرندگان است. پس من روی پرنده ی مصنوعی سوار شده ام!
در اوج آسمان به ابرها می نگریستم. آسمان از آن نما خیلی زیبا بود. بزرگ که شدم دنبال راه هایی می گشتم که یک موجودی را بدون بال به پرواز دربیاورم حتی به این فکر میکردم که آیا می شود چشمانم را ببندم و خود را در آسمان ها ببینم؟!
آن روز برای این معمایم پاسخی را کشف کردم. دانستم اگر انسان از این عالم خاکی دل بکند و فکر و خیالش را خالی از هرگونه بیهودگی کند، می تواند پرواز کند حتی بدون بال! پروازی به سوی پروردگارش؛ همچون شهیدان…
تازه فهمیدم که تمام شهدا از تعلقات دنیوی رها شده بودند تا توانستند بدون بال پرواز کنند. این جسم خاکی اگر دل بسته ی زمین خاکی نشود و به برترین ها بیندیشد، بی گمان خود را در آسمان معرفت الهی خواهد دید

 

انشا شماره ی 10 در مورد پرواز بدون بال: ( قالب داستانی )

 

دلش می خواست پرواز کند، ولی بال نداشت. از کودکی پدرش به او می گفت وقتی انسان می میرد ، به سوی خدا پرواز می کند.

دلش می خواست پیش خدا برود ، ولی بال نداشت .
باران می بارید. سنگ سفید مرمری قبر پدرش زیر نور زمردی باران می درخشید. حالا پدرش نبود. او به سوی خدا پرواز کرده بود .

پسرک تنها ، زیر ضربات سخت باران فکر می کرد. دلش برای پدر تنگ شده بود . ایده ای به ذهنش رسید . به سوی خانه رفت.از پرهای کنده شده ی پرندگانش برداشت و به دو چوب چسباند. دو چوب را به دستانش بست و به لبه پرتگاه دهکده رفت.

ذرات  باران مو هایش را خیس کرده بود . عکس پدر را بوسید و در جیبش گذاشت. چشمانش را بست و پرید. حالا پسر پرواز می کرد. به سوی خدا و به سمت آغوش گرم و مهربان پدرش پرواز می کرد. بدون بال پرواز می کرد .

 

انشا شماره ی 11 در مورد پرواز بدون بال: ( قالب علمی )

 

مقدمه: گاهی ما آدم ها آرزوهایی داریم که براورده شدنشان تنها در حد یک آرزو می ماند و همیشه انسان در تلاش است که آرزوهای کودکی اش را به حقیقت تبدیل کند مانند پرواز.

متن انشا :

اکنون با پیشرفت علم و فناوری ، انسان توانسته است که در لا به لای ابرها پرواز کند و مناظر زیبای طبیعت را از بالا به پایین تماشا کند و ازجایی به جای دیگر حرکت کنند مثل پرواز با هلیکوپتر یا هواپیما و چترها و جت ها که این خودش می شود پرواز بدون بال. اماتا کنون نتوانسته اند چیزی کشف کنند که به وسیله ی پر و بال انسان مانند پرندگان در آسمان به مدت زمان زیادی اوج بگیرند و پرواز کند.

همین خوشحالی زیاد ، این پیشرفت های فرهنگی و علمی می تواند انسان را بدون بال به اوج آسمان ببرد و مانند پرنده ای پرسرعت در مسیر پیشرفت و ترقی پرواز کنند و مرتبه های افتخار و سربلندی را کسب کنند.

از گذشتگان خیلی دور تا کنون انسان های زیادی در عرصه پرواز تلاش نموده اند و افتخار های زیادی را نیزکسب کرده اند به امید روزی که انسان به معنای واقعی پرواز کند و همچون پرندگان در آسمان اوج بگیرد.

نتیجه گیری: پرواز تنها با بال و پر امکان پذیر نیست بلکه روش ها و شیوه های دیگر نیز وجود دارد که با پیشرفت علم و فناوری به مرور زمان امکان پذیر می شود. هرچند که هم اکنون نیز ما انسان ها می توانیم بدون بال در آسمان اوج بگیریم و ابر ها را از نزدیک ببینیم و جهان را زیر پای خود حس کنیم. مانندپرواز در هواپیما

 

انشا شماره ی دوازده در مورد پرواز بدون بال: ( قالب علمی )

 

مقدمه انشا:

بعضی وقت ها انسان ها آرزوهایی دارند که شاید عملی شدن آنها غیر ممکن باشد، اما تجربه ثابت کرده که هیچ چیز غیر ممکن و دور از دست رس نیست.

 

تنه انشا :  یکی از این موضوعات که قرن ها ذهن انسان را به خودش مشغول کرده بود، پرواز بود.

در زمانی که انسان های اولیه شاید رویای خیلی از آدم ها، این بوده که همانند پرندگان پرواز کنند.

آرزوی پرواز کردن در ابتدا مورد تمسخر همه قرار می گرفت چون آن را غیر ممکن می دانستند و کسی که این رویا را داشت در نگاه بقیه فردی دیوانه تلقی می شد.

اما برادر های رایت کسانی بودن که با ساخت اولین هواپیما این رویا را به واقعیت تبدیل کردند.

از آن زمان پرواز کردن دیگر یک رویا نبود، شاید تنها دلیلی که انسان های اولیه تصور می کردند نمیتوانند پرواز کنند این بود که باید برای خودشان همانند پرندگان بال درست می کردند.

اما ساخت هواپیما، پاراگلایدر و… نشان داد، که انسان ها بدون داشتن بال و با ساخت این وسایل می توانند پرواز کنند.

نتیجه انشا : پرواز کردن به داشتن بال و پر نیاز ندارد، بلکه پیشرفت علم و تکنولوژی به انسان کمک کرده تا با استفاده از وسایل دیگر بتواند پرواز را تجربه کند.

همین طور سفر به فضا که روزی رویای انسان ها بود حالا با استفاده از فضا پیماها امکان پذیر شده است

 

انشا شماره ی 13 در مورد پرواز بدون بال: ( ادبی )

 

گاهی اوقات فکر میکنم آیا انسان آن قدر ضعیف و کوچک است که نمیتواند مانند یک شاپرک هم  باشد؟! شاپرکی به آن کوچکی با دو بال ضعیف و ظریفش به همه جا پر می زند ولی انسان نمیتواند

بعد به این فکر می کنم که انسان قدرت تخیلی دارد که با آن می تواند به هر کجا که می خواهد سفر کند، بالا تر از هر موجودی.

با این وجود هر وقت پرنده ای را در آسمان می بینم آرزو می کنم کاش می توانستم پرواز کنم و همه جا را از آن بالا ببینم ولی افسوس که بدون لوازم و وسایل انسانی این کار شدنی نیست پس چشمانم را می بندم و پرنده ی خیالم را در آسمان رویا به پرواز در می آورم، آن جا محال و غیر ممکن وجود ندارد و همه چیز شدنی است، پروازم آغاز می شود پروازی بدون بال..

هنگامب که زمین را از آن بالا  نگاه می کنم، چه قدر همه چیز کوچک است و در عین زیبایی به نظر بی ارزش می آید، انگار از بالا که نگاه می کنی همه چیز رنگ می بازد و چیزی غیر از شکوه و عظمت خالق به چشم نمی آید.

شاید به همین دلیل است که خدا را همیشه در آسمان تصور می کنیم و وقتی می خواهیم با خدا حرف بزنیم رو به آسمان می کنیم.

چه جنگ هایی که در این زمین شکل نگرفته که اگر همه ی انسان ها می توانستند پرواز کنند و زمین را از بالا بنگرند شاید به بی ارزش بودن بسیاری از مسائل پی می بردند و بسیاری از آن اتفاق های بد نمی افتاد.

بالا را نگاه می کنم، آبی بی کران آسمان نهایت ندارد و ابر ها مثل پنبه هایی نرم در آسمان پخش شده اند، در میان آن ها خدا را جست و جو می کنم، می خواهم سراغ مادر بزرگم را از او بگیرم چون سال ها پیش به سوی خدا پرواز کرده است.

شاید معنای پرواز بدون بال برای انسان همین باشد، خدایی که عاشق ماست و همه ی ما به سوی او باز خواهیم گشت روزی به روح ما دو بال خواهد داد، دو بال زیبا که این بار تمام پرنده های دنیا حسرت داشتن آن را خواهند خورد.

ما با آن بال ها در آسمان اوج گرفته و از گرفتاری های زمین خلاص خواهیم شد و به ابدیت خواهیم پیوست.

در آن جا انسان هایی را خواهیم دید که هیچ کدام بال ندارند اما به بالا ترین نقطه آسمان رسیده اند.

 

انشا شماره ی 14 در مورد پرواز بدون بال:  ( قالب ادبی )

 

آیا تا کنون به پرواز کردن بدون بال فکر کرده اید؟ آری پرواز بدون بال

شاید اکثریت ما نتوانیم پروازی که بدون بال است را در ذهن هایمان بگنجانیم ولی من چند نمونه پرواز بدون بال را برایتان ذکر می کنم :
زمانی که انسان پای سجاده ی رنگین خود نشسته و در حال گفتگو با خالقش است آرامشی وصف ناپذیر را درک می کند در این زمان  است که دلش به آسمان ها و نزد خداوند یکتا  پرمی کشد.
یا زمانی که دل انسان نیازمندی را با صدقه ی اندکی خرسند و شاد می کند،دلش درحال پرواز به بالا بالا هاست .
حتی وقت یکه با نیکی به پدر و مادرشدل آن ها را شاد میکند ،دراوج آسمان بی کران و نزدیک خداوندست.
در زمانی که انسان درحال لغزش از صراط مستقیم به سوی گمراهی است در آن واحد عزت نفس به خرج داده وبا کمی تأمل دوباره به راه پیشین خود برمیگردد دلش به سمت بالا همچون پرنده در حال پر زدن است .
در تمام  این حالت ها دل است که بال میزند، دل است که پرواز میکند،آن هم یک پرواز بدون بال…

 

انشا شماره ی 15 در مورد پرواز بدون بال:  ( قالب ادبی )

 

مقدمه انشا پرواز بدون بال: اگر تاریخ را ورق بزنی انسان بوده است و آرزوهایش

آرزوهایی که بعضی  به حقیقت پیوسته اند و آرزوهایی که حتما روزی در آینده دور یا نزدیک تحقق خواهند یافت.

اما در میان این آرزو ها ، آرزویی شیرین تر از پرواز سراغ دارید؟

بدنه انشا:
حس زیبای پرواز  انقدر در درون انسان قوی است که انگار قرار بوده است که پرنده خلق شویم اما بعد این نعمت از ما گرفته شده است و حال بدون بال هایی شبیه کبوتر یا حتی بال های نازک تری شبیه پروانه ها پابند زمین شده ایم…

اما نه ؛ باور نمیکنم خداوند بزرگ که انسان را اشرف مخلوقات آفریده است ما را چنین نعمتی محروم کرده است و به جای آن نعمت های شگفت انگیز تری به ما نبخشیده باشد. باور نمیکنید؟ پس دقیق تر نگاه کنید. آنگاه خواهید دید که انسان اگر چه بالهایی از جنس گوشت و پر ندارد اما هوشی دارد که توانسته است با آن هزاران وسیله برای پرواز خلق کند ،از بالن و کایت های اولیه گرفته با هواپیما و هلیکوپتر و حالا سفینه فضایی و موشک …

انگار که دانش بشری هیچ محدودیتی را نمیپذیرد و میخواهد هر چه بیشتر و بیشتر مرز های آسمان را بشکافد و پیش برود.

به این ها که فکر کنی ناخود آگاه از این همه نعمت الهی لبریز از شکر گزاری خواهی شد … بی انصافی است اگر علم را تنها ابزار برای پرواز بدانی …

پس خیال چه میشود که با تنها با بستن چشم هایت میتوانی به دورترین نقاط این عالم سفر کنی ؟ پس معنویت چه میشود که اگر چون شهدا و صالحین چشم دل بگشایی پروازی به وسعت هر دو عالم خواهد داشت؟

نتیجه گیری این انشا :
آری اگرچه خداوند بالهایی از جنس پر  به ما نداده است اما ما را به بال هایی از جنس اندیشه و علم و معنویت و خیال مزین کرده است . این معنی حقیقی اشرف مخلوقات بودن است و مثال زیبای پرواز بدون بال

 

انشا شماره ی 16 در مورد پرواز بدون بال:  ( قالب ادبی )

 

مقدمه انشا :
با نام خالق هستی انشای خود را در باره پرواز بذون بال شروع میکنم… و میخواهم با شما بگویم چگونه میتوان بدون بال به پرواز درآمد … با دل بریدن از همه تعلقات ، چرا که تعلقات مثل قفسی روح تو را اسیر خواهند کرد و تو را از رهایی حقیقی بازخواهند داشت.

بدنه انشا :
از من از پرواز میپرسی ؟

از منی که به زمین چسبیده ام ؟ از منی که بلندی دستم حتی به خوشه ی انگور درخت حیاطمان هم نمی رسد؟! از منی که اسیر این دنیا شده ام؟! قناری ای که شبش را در قفس صبح میکند از پرواز چه می داند؟ انسانی که اسیر جسم خاکی و نیازهای خود است ، چطور میتواند پرواز کند؟

پرواز را باید از عقاب بپرسی!

آنگاه که بال می گشاید ؛ و آنگاه که از فراز کوه ها ، قله ها ، دره ها ، دشت ها و صحراها می گذرد ، و آن هنگام که به سمت بینهایت پرواز می کند و روشنی را به چشم خود در بیکران آسمان ها می بیند ؛ و هنگامی که به زمین و هر چه روی آن است از بالا می نگرد ، لذت پرواز را باید از جانباز ویلچرنشینی پرسید که دست و پاهای خود را اهدا کرده تا همچون جعفر طیّار دو بال بهشتی داشته باشد!

نتیجه گیری این انشا:

برای پرواز دنبال بال و پرنده و پروانه نگرد ؛ پرواز ، دل میخواهد ؛ آنگاه که دل از دنیا و متعلقاتش کندی ، پاهایت نیز از زمین جدا خواهد شد ، روحت نیز سبک خواهد شد و به پرواز در می آیی بدون آن که خودت حس کنی و پرواز یعنی این!

 

پایان محموعه انشا پرواز بدون بال پایه نهم

 

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *