خانه » مطالب درسی » انشا درباره انتقال خون صفحه 55 نگارش نهم به صورت طنز و غیر طنز

انشا درباره انتقال خون صفحه 55 نگارش نهم به صورت طنز و غیر طنز

انشا طنز و غیر طنز درباره انتقال خون
4/5 - (23 امتیاز)

در این مطلب برای شما انشا انتقال خون صفحه 55 کتاب نگارش نهم را منتشر کرده ایم

 

نام انشا: انتقال خون

صفحه: 55 کتاب نگارش نهم

سبک انشا: انشا انتقال خون با فضای طنز و غیر طنز طنز و غیر طنز

 

از ميان موضوع های زير، يكی را برگزينيد؛ يک بار با فضای ( غير طنز ) و بار ديگر با فضای ( طنز ) درباره آن بنويسيد.

 

با شنیدن کلمه انتقال خون هر کسی به یاد سازمان انتقال خون ایران می افتد سازمانی با مسئولیت های متفاوت که یکی از مسئولیت های آن دریافت خون اهدایی افراد داوطلب می باشد

اطلاع رسانی به عموم ملت ایران در مواقع اضطراری که یکی از آن موارد زلزله ی بم بود. هیچ گاه یادم نمی رود آن زمان کوچک بودم ولی می دیدم مردم از صبح اول وقت تا شب هنگام همگام با پیام های سازمان انتقال خون مراجعه و اقدام به ارائه خون خود می کردند دیگر بر کسی پوشیده نیست اهدای خون برای سلامتی امری لازم می باشد و حداقل هر از چند گاهی همراه با اهدای خون از طرف سازمان انتقال خون آزمایشاتی بر روی خون افراد اهدا کننده انجام می شود و ضمن ارائه کارت تعیین گروه خونی  فرد را نسبت به سلامتی یا خدای ناکرده وجود مشکل مطلع می کند

 

انشای طنز درباره انتقال خون : ( انشای شماره دو )

 

 

پدرم بارها درباره مزیت های اهدای خون برایم صحبت کرده بود و سعی میکرد من را در این کار با خودش همراه کند.

چندین بار می خواستم با او به مراکز اهدای خون بروم اما هر بار منصرف میشدم.

نمیدانم چرا شکم درد میگرفتم، البته پدرم فکر میکرد که من شکم درد گرفته ام .

راستش بین خودمان بماند، پدرم نمیدانست که من از این کار میترسم، شاید هم می دانست و به روی خودش نمی آورد.

یک روز دل به دریا زدم و با پدرم راهی مرکز انتقال خون شدم.

در ابتدا فکر میکردم مقدار کمی خون از من گرفته می شود اما وقتی کیسه های خون را دیدم به خودم گفتم خداحافظ خوراکی های خوشمزه، خداحافظ ای دنیای جذاب و لذیذ!

بعد از انجام مراحل اولیه روی تخت دراز کشیدیم، مراحل گرفتن خون از پدرم شروع شد.

نمیدانستم مشکل از من است یا از ساختمان مرکز انتقال خون که مدام در حال چرخش است.

حس کردم با یک چشم به هم زدن روز به شب تبدیل شد.

چشمانم را که باز کردم، پدرم کنار تخت ایستاده بود و به من میگفت بهتری ؟

با حالتی عاجزانه به پدرم گفتم تمام شد؟

گفت آمده بودی خون بدهی یا بگیری؟

تو که همه را به دردسر انداختی، پاشو! یک کیسه خون که به مرکز اضافه نکردی دو کیسه هم مصرف کردی.

 

انشای غیر طنز درباره انتقال خون : (انشای شماره سه )

 

مقدمه انشا انتقال خون : هر وقت حرف از اهدای خون پیش میومد درک نمیکردم که چه نیازی هست و این چه ربطی به ما داره که بخواهیم اینکارو انجام بدیم یا نه
و خیلی از افرادی که میگفتن میخواهیم بریم سازمان انتقال خون فک میکردم برای اینکه خودنمایی کنن اینکارو انجام میدن پدر من یکی از ادمایی بود که هر ۴ ماه میرفت و اینکارو انجام میداد و خیلی به منم این توصیه رو می‌کرد ولی من اهمیت نمیدادم

 

تنه انشا : تا اینکه اون اتفاق بد واسمون افتاد، پدرم سکته قلبی کرد و مجبور به عمل جراحی شدیم،
صبح روز عملش که رسید با استرس همه منتظر بودیم که پدرم رو به اتاق عمل ببرن ولی هنو خبری نبود تا اینکه تصمیم گرفتم با دکارش صحبت کنم وقتی از پذیرش سزلغه دکتر را گرفتم گفتند که گروه خونی پدرت oمنفیه و ما این گروه خونی رو نداریم اگه از بستگان کسی هست بیاد وگرنه عمل برای یه روز دیگه وقت میزاریم و تا اون موقع سعی کنید کسی رو برای خون دادن به ایشان پیدا کنید
با نگرانی ازونجا جدا شدم خیلی عصبانی بودم، به هرکی میشناختیم زنگ زدیم ولی کسی نبود یا اگه کسی هم بود شرایط خون دادن رو نداشت، همینطور که بفکر بودم پرستاری اومد و صدام زد که بیمارتون کارتون داره سریع به سمته اتاق پدرم رفتم، و با لبخند گفت اصلا نگران نباش من عضو سازمان انتقال خونم به اونا زنگ بزن و درخواست کن، سریع شماره رو گرفتم و زنگ زدم و وقتی ماجرا رو براشون تعریف کردم بهم دلداری دادن و گفتن اصلا نگران نباشین الان سریع حلش میکنیم باورم نمیشد هنو ۵ دقیقه از حرف زدن با سازمان نگذشته بود که دکتر اومد تو اتاقم و گفت که برای عمل امادش کنن.
وقتی پدرم تو اتاق بود همراهه بیماری اومد و پرسید چطور به این سرعت خون را اماده کردین منم براش توضیح دادم، مرده بیچاره گفت من الان یه هفته ست بخاطره گروه خونی که نتونستم برای مادرم اماده کنم عملش عقب افتاده

نتیجه انشا انتقال خون :  اونجا بود که فهمیدم راسته که میگن از هردست بدی از همون دست هم میگیری
اگه پدرم قبله بیماریش این کاره خیر و انجام نمیداد شاید الان منم مثل اون مرد دربدر دنباله کسی بودم که کمکم کنه
از اون روز به بعد من داعما تو دوره های مشخصی که سازمان انتقال خون مشخص کرده خون اهدا میکنم

 

انشای طنز درباره انتقال خون : (انشای شماره چهار )

 

بعد از ظهر مهمان هایمان (خاله جان و دختر خاله ی عزیز) به خانه مان آمدند و طبق ادب شروع کردیم به خوش و بش و احوال پرسی و از این در و آن در صحبت کردن. تا اینکه برروی صورت عمه جان لبخند ملیحی نقش بست و من آن موقع فاتحه خودم راخواندم.

خاله ام شروع کرد به صحبت که فردا روز انتقال خون دختر من از بس انسان دوست و علاقه مند به کمک به بیماران است فردا اولین نفر برای خون دادن به این مراکز میرود. مادر عزیزتر از جان هم نطخ فرمودند که دخترم از یک ماه پیش قصد دارد دوباره برای خون دادن برود! اما منتظر فردا بود. آخ من کی راحت خواهم شد از این کلکل ها بین مادرجان و خاله جان. بابا من از خون و خون دادن میترسم. من نمیروم، وقتی این جمله را گفتم تا نزدیکی گیوتین هم رفتم.

به ناچار فردا با مادرم که با یک دوربین آمده بود تا از خون دادن من عکس بگیرد تا دستش پر باشد به یکی از این مراکز رفتم. از استرس درحال ترکیدن بودم فشارم به طور شدیدی افتاده بود. رفتم که روی دخت دراز بکشم، عین بید میلرزیدم سوزن را که در دستم فرو کردند فاتحه ای برای خودم خواندمو کمی بعد از هوش رفتم. وقتی به هوش آمدم با صورت های عصبانی کارکنان و مادرم روبه رو شدم و بعد فهمیدم که برای به هوش آمدن من دو کیسه خون هم زده اند!!!!!

 

انشای غیر طنز درباره انتقال خون : (انشای شماره پنج )

 

ما مردم ایران در همه ی شرایط ثابت کرده ایم که همیشه پشت همدیگر ایستاده ایم و مانند کوه پشت یکدیگر و حامی هم هستیم.

به طور مثال زمانی که سازمان بهداشت اعلام کمبود خون کند همه ی مردم شتابان به مراکز بهداشت مراجعه می کنند و خون اهدا می کنند.

زیرا می دانند کوچکترین کاری است که می تواند به عنوان بزرگ ترین امید برای انسان ها باشد و با انتقال خون جان آن ها را نجات داد. اینکار بسیار شایسته و خداپسندانه است زیرا با رایج شدن اینکار و فرهنگ سازی آن روز به روز به کمتر شدن مریض ها در بیمارستان ها کمک می شود.

 

انشای طنز درباره انتقال خون : (انشای شماره شش )

 

ما در اقوام خود یک مردی را می شناسیم که خون بدن او خیلی زیاد است

و دکترها برای او تجویز کرده اند که ماهانه خون انتقال دهد.

از قضا او مردی بسیار خسیس است و جان به عزرائیل نمی دهد. اما در این بین دکترها از او تقاضای انتقال خون می کنند. اما از او که حتی گرفتن هزار تومان هم بسیار دشوار است چگونه می توان خون گرفت

با هزار خواهش و التماس و با کلی اعتماد به نفس و منت آمده بود که خون بدهد ، به هر قطره ایی که خون میریخت با حسرت وآه کشیدن میگذراند ..خلاصه تا او یه کیسه خون داد هزار بار نفرین دکتر و کسی که به او گفته خون بدهد کرد، و این بود ماجرای خون دادن او…

 

انشای غیر طنز درباره انتقال خون : (انشای شماره هفت )

 

یکی از بهترین کار ها برای اثبات انسانیت، دوستی و برادری می تواند همین باشد، که جرعتش را داشته باشی چیزی که برای زندگی و ادامه حیاتت حتمی است را کاسته و به دیگری بیفزایی، همین که قدرتش را داشته باشی جزوی از خودت را با خواست و اراده خودت ، به دیگری هدیه کنی، برای سلامتی اش و عمری دوباره، میتوان گفت که به رشت کامل عقلی و سنی رسیده و کم و کاستی در انسانیت تو به چشم نمیخورد ، همین که خونی که در تو جریان داشته و خداوند از خود در تو دمیده را بر بنده ای دیگر انتقال میدهی، یعنی از خود گذشتگی را به درستی آموخته و حتی می توانی در برابر موانع بزرگ تر زندگی،‌ایستادگی و مقاومت کنی، کارهای دیگری نیز هست که به وسیله شان ، شان و بزرگیت را نشان دهی، اما این،‌می تواند شجاعانه ترینش به شمار رود

 

انشای طنز درباره انتقال خون : (انشای شماره هشت )

 

در تمامی بدنم جریان دارد و می رقصد ، اما چه می توان کرد، باید چند قطره از آن را مهمان بدن ( پدرم/دوستم/هم وطنم… )  کنم.
بر روی تخت دراز کشیده و آستینم را بالا میزنم ، تا رسیدن پرستار ، آخرین حرف هایم را برای قطرات قرمز جاری در بدنم می زنم ، خوب گوش کنید، من حرف میزنم ، صاحب شما ، که تا چند دقیقه می شوم صاحب ثابقتان ، بعد بغض در گلویم ترکیده و با اشک میگویم ، خون های عزیزم ، قول بدهید همانطور که در بدن من خوب بودید، در بدن پدر هم خوب برقصید، پدرم صدای خوبی هم دارد ، خوب جریان پیدا می کنید، اما من را فراموش نکنید، من تک تک شما را دوست داشتم ،‌‌دلیل زندگی من شما اید، بدون شما هم زندگی ام جریان دارد اما باید بروید ، وقت جدایی فرا رسیده، مواظب خودتان باشید ،‌دوست دار شما، من. پرستار بالا سرم آمده ، اما آمپولی در دست نداشته و می گوید، پاشو و اشکاتو پاک کن ، به خون نیاز نیست، با خوشحالی آستین را پیین کشده و می گویم، خون های عزیزم، برمیگردیم خونه.

 

انشای طنز درباره انتقال خون : (انشای شماره 9 )

 

مقدمه انشا انتقال خون با فضای غیر طنز : انتقال خون یکی از زیباترین و قابل ستایش‌ ترین رفتارهایی است که با انجام دادن آن، می‌توان جان یک انسان را نجات داد. انجام این کار، علاوه بر اهدای زندگی به سایر افراد، برای سلامت خود ما نیز مهم خواهد بود. اگر به مراکز اهدای خون در سراسر کشور بروید، همیشه افرادی را می‌بینید که در صف اهدای خون منتظر هستند و از کاری که انجام می دهند کاملا راضی هستنئ

بدنه انشا انتقال خون:

یه روز داشتم به سازمان انتقال خون میرفتم خب میخواستم نا پرهیزی کنم از بس که تو تلویزیون و رادیو تبلیغات می کردن و از مردم می خواستن برای کمک به دیگران بیان و خون بدن و  حقیقتش با حرف هایی که می گفتن خودمو مثل یه ناجی می دیدم که مثل یک قهرمان دارم کاری انجام میدم که جامعه را میخوام نجات بدم یه نفر مثل زور و یا بتمن یا سوپرمن البته این آخریه که مرتب دنیا را نجات میده و بقیشونم که تازگی ها کاری برای دنیا نکردن و خودشونو بازنشست کردن و به این نتیجه رسیدن که هوای خودشونو داشته باشن کافیه .

یاد اون خاطره ای افتادم که پدرم برای من تعریف میکرد می گفت :

اون زمان که فیلم های بروسلی رو  روی پرده ی سینما های تهران می گذاشتن بعضی از جوون ها بعد از دیدن فیلم خیلی جوگیر می شدند و بیرون سینما حسابی تو سر و مغز هم می زدن و صدا های عجیب و غریب از خودشون در می اوردن و با لگد به جان درختهای جلوی سینما می افتادند و تا آنجا که می توانستند مشت و لگدشون را نثار درختهای بیچاره میکردند.

منم حالا تو همین فضایی که برای خودم ایجاد کرده بودم بدجوری جوگیر شده بودم و هر لحظه خودمو تو نقش ابر قهرمان می دیدم و تو دلم قند آب می شد کاری نداریم یهو دیدم دم در اتاق خونگیری هستم ، چندین ردیف تخت را دیدم که چند نفر روی انها خوابیده بودند و کیسه های خون را بغلشون گذاشته بودند که یکدفعه با دیدن خون تو دلم خالی شد و چشمام سیاهی رفت و یکدفعه از هوش رفتم .

وقتی به هوش امدم دیدم یک کیسه خون بهم زدن که بهوش بیام ، بغل دستم روی تختم مقداری پسته داخل پلاستیک بود . پرستار تا فهمید من به هوش امدم اومد بالا سرم و گفت یالا بینم گمشو دیگه اینجا نبینمت خلاصه دیگه ازاین خفتی که کشیدم بیشتر واستون نگم بهتره از اون همه قهرمان بازی که در اورده بودم دیگه هیچی نمونده بود غیر از من و یه خورده پسته و یک کیسه خون که خالی شده بود تو رگم.

داشتم بچه هایی را که از انتقال خون می امدن بیرون را می دیدم که با پوزخند با هم حرف میزدند وهی به من نگاه میکردند

نتیجه این انشا : نا خود آگاه یاد اون ضرب المثل قدیمی افتادم که میگفت: همون بهتر که همه جا را آب ببره ما رو خواب

 

انشای غیر طنز درباره انتقال خون : (انشای شماره 10 )

 

مقدمه :  انتقال خون یکی از مهمترین  مواردی است که در بیمارستان ها بسیار اهمیت دارد .

در بسیاری از موارد برای رسیدگی و درمان بیماران در بیمارستان ، به خون نیاز هست .

 

تنه انشا انتقال خون : مثلا همین چند وقت پیش که در کرمانشاه زلزله اومد به خاطر تعداد زیاد تلفات و مجروحان ، از مردم خواسته شد که به سازمان های اهدای خون رفته و هرکس به هر میزان که می تواند خون اهدا کند .

پس از آن مردم در بیمارستان ها و اماکن اهدای خون صف کشیدند و به یاری همدیگر شتافتند .

اونجا بود که فهمیدم مردم ایران چقدر هوای همدیگه رو دارند و به هم نوعان خود کمک می کنند .

شاید بعضی از ما از انتقال خون بترسیم یا فکر کنیم کار خیلی سختیه اما اینطور نیست .

اولش یه آزمایش می گیرند تا مطمئن بشن که خون سالمه و فردی که خون اهدا میکنه بیماری خونی نداره .

اینکار خیلی اهمیت داره چون باعث میشه بیماری به فرد دریافت کننده خون سرایت نکنه .

بعدشم که دیگه خون رو اهدا می کنی و خیالت راحت میشه کسی که بهش نیاز داره رو نجات دادی و تونستی به هم نوع خودت کمک کنی .

بهتره اون موقع خودت رو جای کسی بذاری که برای خودش یا یکی از عزیزانش به خون احتیاج داره و چقدر میتونه خوشحال شه وقتی کسی بهش خون اهدا می کنه .

 

نتیجه انشا انتقال خون : همه آدم های دنیا مثل یک زنجیر به هم متصلند این یعنی وقتی به کسی کمک می کنی همون کمک در یه زمان دیگه و در جای دیگه به خودت برمی گرده .

 

انشای غیر طنز درباره انتقال خون : (انشای شماره 11 )

 

مقدمه : انتقال خون یکی از آسان ترین راه های کمک به دیگران است که تقریبا هر کسی از عهده اش بر می آد

بدنه انشا انتقال خون : هر شخصی میتواند با انتقال خون در حد توان خود به بقیه مردم یا به کسی که مریض است و به خون نیاز دارد کمک کند
انتقال خون کار زیاد دشواری نیست که کسی نتواند انجام دهد
فقط باید قبل از ان ازمایش های لازمه را انجام دهد و مطمین شود مریضی خونی ندارد
تا یه وقت خدای نکرده شخص دیگری را هم مریض کند
اگر بر طبق امار بگوییم تعداد بسیار زیادی از مردم به مریضی کم خونی دچار هستند
که البته مریضی کم خونی زیاد خطرناک و مریضی بدی نیست
ولی وقتی که کم خونی داریم دیگر نمیتوانیم به بقیه هم خون بدهیم
با انتقال خون حتی میتوان جان بسیاری از مردم را نجات داد و یا از وخیم تر شدن حال شخصی جلوگیری کرد
با توجه به اینکه مریضی های خونی زیاد است

نتیجه این انشا : ما میتوانیم با انتقال خون به خیلی ها کمک کنیم و همچنین اگر خودمان شرایطش را نداریم بقیه را باید به اینکار دعوت و تشویق کنیم
چرا که کمترین کاری است که برای کمک به بقیه از دستمان بر میاید

 

انشای غیر طنز درباره انتقال خون : (انشای شماره 12 )

 

مقدمه : انتقال خون اهدای زندگی . اهدای خون یکی از کارهای خدا پسندانه و قابل ستایش است که با این کار میتوان جان سایر افراد را نجات داد.

 

بدنه انشا انتقال خون : اهدای خون یک کار بسیار نیکو است که هر کس میتواند هر سه یا چهار ماه یک بار انجام دهد اما اهدای خون نیز دارای دارای شرایطی است، یکی اینکه باید از سلامت خود اطمینان کامل داشته باشد چه بسا ممکن است که یک قطره از این خون اهدایی آلوده باشد و افراد دیگر را به کام مرگ بکشاند.

هر چند که در آزمایشگاه این خونهای اهدایی پالایش میشونداگر بیماری خاصی داشته باشد در آزمایشگاه مشخص خواهد شد ،ولی اهدای خون با اینکه میتواند جان افراد را نجات دهد خود یکی از راههای سلامتی برای اهدا کننده میباشد، مردم ایران هم در تمام شرایط ثابت کرده اند که همیشه پشت همدیگر هستند مانند اهدای خون برای بخشیدن زندگی دوباره سایر افراد و به همین خاطر است اهدای خون از اهمیت خاصی برخوردار است و به همین دلیل بیست و چهارم خرداد را روز جهانی اهدای خون نامیده اند.

 

نتیجه این انشا : بهتر است ما در طول سال یک یا دوبار این کار خدا پسندانه را انجام دهیم تا هم به سلامتی خود کمکی  کرده باشیم و هم جان سایر افراد را نجات دهیم.

 

انشای غیر طنز درباره انتقال خون : (انشای شماره 13 )

 

مقدمه: خون مایع سرخ زندگی است. در بدن هر انسان بالغ حدود هشت لیتر خون وجود دارد.

خون از پلاسما و گلبول های قرمز و گلبول های سفید تشکیل شده است. خون در بدن وظیفه رساندن مواد غذایی و اکسیژن به سلول ها و دریافت دی اکسید کربن و مواد زائد از سلول ها را به عهده دارد. ما انسانها می توانیم خون خود را به کسانی که احتیاج دارند اهدا کنیم و به این وسیله جان آنها را نجات دهیم و به سلامتی خد هم کمک کنیم

 

تنه انشا انتقال خون : انتقال خون به این صورت است که به مراکز اهدای خون مراجعه می کنیم، در آنجا سوزنی که با لوله ای به کیسه ای متصل است در رگ انسان فرو می برند و خون در کیسه جمع می شود، کیسه خون به وسیله دستگاهی دائما تکان میخورد تا خون لخته نشود، زیرا اگر خون ثابت بماند لخته می شود.

از خون اهدایی استفاده های مختلفی می شد؛ مثلا در عمل های جراحی که خون زیادی از فرد می رود به او خون تزریق می شود، در تصادفات کسانی که مجروح میشوند و نیاز به خون دارند این خون به آنها اهدا می شود، بعضی افراد تالاسمی دارند و بدنشان قدرت ساختن خون سالم را ندارد و اگر خون سالم به آنها تزریق نشود زندگیشان به خطر می افتد، بعضی بیماری هموفیلی دارند و اگر بدنشان زخمی شود خونریزی شدید می کنند و خونشان لخته نمی شود با اهدای خون سالم میتوان به این گونه افراد کمک کرد.

خونی که اهدا می شود باید سالم باشد و گروه خونی فرد اهدا کننده با گیرنده مطابق باشد زیرا اگر گروه خونی مطابق نباشد باعث لخته شدن خون گیرنده می شود.

چهار گروه خونی وجود دارد: گروه خونی A,B,AB,O

شخص دارای گروه خونی Aمی تواند به گروه خونی AوAB خون دهد، گروه B به B,AB، گروه AB فقط به AB و گروه خونی o به همه گروه های خونی می تواند خون بدهد.

 

نتیجه این انشا : اهدای خون کاری انسان دوستانه و خدا پسندانه است که می تواند جان انسان ها را حفظ کند، چه خوب است اگر کسی سالم است و توانایی دارد، خونش را برای نجات انسان ها اهدا کند و زندگی عده ای را نجات دهد.

 

انشای غیر طنز درباره انتقال خون : ( انشای شماره 14 )

 

مقدمه : این ماده قرمز رنگ ( خون ) است در بدن انسان است که درون رگ ها جریان دارد و برای ادامه ی حیات انسان ضروری است، کمبود این ماده در بدن باعث ایجاد مشکلاتی برای فرد می شود.

بدنه انشا : با وجود پیشرفت بشر در زمینه های مختلف، هنوز ماده ای که بتواند جایگزین خون باشد، کشف نشده است و اگر فردی خون بدن خود را از دست بدهد یا خون او دچار مشکل شده باشد فقط با جایگزین کردن خون می توان او را نجات داد.

در شهر های مختلف همه ی کشور ها مراکزی به نام ” انتقال خون ” وجود دارد، اگر کسی قصد داشته باشد خون خود را اهدا کند به این مراکز مراجعه می کند، این مراکز خون ها را در مکان مناسبی نگه داری کرده و هنگام نیاز از آن ها استفاده می کنند.

مثلا زمانی که فردی بر اثر تصادف خون زیادی از دست بدهد و نیاز به خون پیدا کند پزشکان از خون های ذخیره شده برای این شخص استفاده می کنند.

بعضی اوقات ممکن است حتی تعدادی از این افراد در صورت نرسیدن به موقع خون جان خود را از دست بدهند.

کسانی هم هستند که به دلیل بیماری، نیاز به خون پیدا می کنند، مانند بیماران تالاسمی، تلاسمی یک بیماری خونی است که خون فرد مریض قادر به تولید اکسیژن کافی برای بدن نیست و به همین دلیل بدن این بیماران نیاز دارد تا خون سالم دریافت کند.

بیماری های دیگری نیز وجود دارد که با دریافت خون می تواند قابل کنترل باشد یا حتی درمان شود.

زمانی که ما به سازمان انتقال خون مراجعه می کنیم، برای بررسی خون اهدا شده توسط ما، در ابتدا پرسش نامه ای به ما می دهند که باید آن را با دقت پر کنیم، و اگر بیماری خاصی داریم در این پرسش نامه ذکر کنیم تا پزشکان از آن مطلع باشند.

بعد از اهدا خون نیز، همه ی خون ها مورد آزمایش قرار می گیرد تا از سلامت آن اطمینان حاصل شود و در صورتی که خون های اهدائی سالم نباشد نمی توان از آن استفاده کرد، زیرا بسیاری از بیماری ها از طریق خون منتقل می شود.

در کل چهار گروه خونی اصلی وجود دارد، هر گاه شخصی به هر دلیلی نیاز به خون پیدا کند باید خونی را دریافت کند که با گروه خونی خودش مطابقت داشته باشد در غیر این صورت ممکن است فردی که خون دریافت کرده با خطرات جدی مواجه شود و حتی جانش را نیز از دست بدهد.

افرادی که خون اهدا می کنند باید حداقل 17 سال داشته باشند و این کار را تا 65 سالگی می توانند انجام دهند.

 

نتیجه : انتقال و اهدای خون نه تنها جان بسیاری از افراد را نجات می دهد بلکه در سلامت خود فرد نیز تاثیر زیادی دارد با این کار فرد هم به خودش کمک کرده و هم به دیگران.

این کار یکی از کار های خوب و پسندیده ای است که هر انسانی می تواند برای همنوع خود انجام بدهد و با اهدا خون و نجات یک فرد و با برگرداندن او به خانواده، در واقع باعث نجات چندین نفر شود، و هیچ کاری با ارزش تر از این نیست. همانطور که میگویند پاداش نجات یک انسان به اندازه پاداش نجات همه ی انسان هاست

 

انشای طنز درباره انتقال خون : ( انشای شماره 15 )

 

مقدمه : به یاد می آورم که  پدر و برادرم تصمیم گرفته بودند روز جمعه صبح برای خون دادن به مرکز اهدای خون نزدیک منزل بروند. من نیز اصرار کردم که همراه آن‌ها بروم. پدرم گفت که من اجازه اهدای خون ندارم و برای انجام این کار بسیار کوچک هستم. پذیرفتم و با این همه به همراه آن‌ها به مرکز اهدای خون حرکت کردم.

 

بدنه انشا انتقال خون : به مرکز اهدای خون رسیدیم و همان طور که پدرم گفته بود آنجا بسیار شلوغ بود. به هر قسمت که می‌رفتیم، صفی تشکیل شده بود. هر کسی هم که از اتاق اهدای خون بیرون می‌آمد، آبمیوه‌ای به دست داشت. پدرم توضیح داد که این آبمیوه‌ها را مرکز اهدای خون، پس از اجرای خون گرفتن به افراد می‌دهد تا حال عمومی آن‌ها به وضعیت نرمال بازگردد.

با خودم یک حساب سرانگشتی کردم. پدر و برادرم به داخل رفته و حتما آبمیوه‌هایشان را می‌گرفتند. اما من باید چه می‌کردم؟ در حالی که پدر و برادرم روی تخت اهدای خون خوابیده و خون از رگ‌هایشان به بیرون کشیده می‌شد؛ به آرامی آبمیوه پدر و آبمیوه برادرم را برداشتم و در جیب کاپشنم جای دادم.

مسئولی که از آن جا عبور کرد و دید کنار تخت این دو آبمیوه‌ای نیست، دوباره دو آبمیوه برای آن‌ها کنار تخت گذاشت. من در یک حرکت چشمگیر دیگر، نقشه دو آبمیوه بعدی را هم کشیده و آن‌ها را داخل کاپشنم قرار دادم. دل دل می‌کردم که دوباره آبمیوه‌های بعدی نیز در جای خود قرار داده شوند. اما مسئول این بار متوجه نبودن آبمیوه‌ها شد و با تعجب نگاهی به اطراف انداخت.

 

مسئول اتاق رفت و با ۴ آبمیوه در یک پلاستیک به سمت من آمد. او آبمیوه‌ها را به من تعارف کرد و گفت که این هدیه مرکز اهدای خون است. خدا فقط می‌داند که تا چه اندازه خجالت زده شدم. تشکر کرده و نایلون آبمیوه‌ها را از او گرفتم. حتما انتظار داشت که متنبه شده و آبمیوه‌های قبلی را سر جای خود برگردانم، اما چه انتظاری دارید؟ ۴ آبمیوه قبلی را به همراه ۴ آبمیوه جدید داخل نایلون گذاشتم و با خوشحالی تمام از اتاق اهدای خون بیرون آمدم!

پایان

 

انشا های ارسالی کاربران در باره انتقال خون ( طنز و غیر طنز ) ارسالی سحر

 

انشا غیر طنز درباره انتقال خون

یکی از مهمترین مواردی ک در بدن انسان وجود دارد خون می باشد ، که در صورت نبود آن انسان قادر به ادامه یه حیات نیست ،نه تنها در بدن انسان بلکه در بدن همه موجودات زنده وجود دارد، کمبود خون در بدن انسان یک نوع بیماری است که به آن آنمی می گویند، افرادی که دچار این بیماری هستند هر چند وقت یکبار باید به بیمارستان بروند و به آن ها خون تزریق شود، اما این خونی که قرار است به فرد بیمار تزریق شود از کجا تأمین می شود؟؟؟ این خون از کسانی که به پایگاه های اهدای خون می روند و خون خود را اهدا می کنند تأمین می شود، افراد زیادی وجود دارند که هر چند وقت یکبار به این پایگاه ها مراجعه می کنند وخون اهدا می کنند که برای سلامتی خود فرد نیز مفید می باشد اما اهدای خون نیز شرایطی دارد که فرد اهدا کننده باید آن ها را رعایت کند که خود و فرد گیرنده آسیبی نبینند.

انشا طنز درباره انتقال خون

در وهله ی اول باید گفت که کار هر کس نیست خرمن کفتن گاو نر میخواهد و مرد کهن !!!!! حالا منظور از این حرف چی بود ؟؟؟!!! خب آخه آدم خنده اش میگیره طرف روی هم رفته سی کیلو وزن نداره زیر چشماش یه گودال به اندازه چاله های فضاییه،، بعد میره پایگاه انتقال خون میگه من میخوام خون بدم و خونمو اهدا کنم به کسانی که به این خون نیاز دارند،، خب آخه یکی نیست بگه بابا تو شبیه جنازه نلسون ماندلایی ، آخه خون تو به درد چی میخوره ، بعدشم حالا فرض میکنیم خون هم دادی ، نیم ساعت بعد باید سه برابر خونی که ازت گرفتن دوباره بهت تزریق کنن تا نری اون دنیا ، در کل هدفم از این انشا این بود که عزیز من اول قبل از هر کاری شرایط رو بسنج اگه همه چیز خوب بود بعد کارتو انجام بده و در آخر چراغی که به منزل رواست به مسجد حرام است.

 

پایان مجموعه کامل انشا با فضای طنز و غیر طنز درباره انتقال خون و اهدای خون

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *